نارنجک تقی‌زاده و وارثان ناشی!

یک هفته دیگر دومین سالگرد خروج آمریکا از برجام است. برجام و ما ادراک ما برجام! توافقی که تا دهه‌ها و بلکه سده‌ها نه تنها برای ایران و ایرانی بلکه برای سایر کشورها و ملت‌ها نیز حاوی درس و عبرت است، البته اگر چشمی برای دیدن عبرت‌ها و اندک انصاف و حریتی برای پذیرش غفلت‌ها وجود داشته باشد. هفت سال پس از کوک کردن ساز مذاکره و به اصطلاح تنش‌زدایی با آمریکا، کمترین انتظار آن بود که حامیان آن ایده خام و ساده‌دلانه، اگر حق پذیرش مسئولیت و عذرخواهی از ملت را به جا نمی‌آورند، حداقل سر به زیر اندازند و ماست خودشان را بخورند اما گویا ماجرا برعکس شده است.
روزنامه‌ای که صاحب امتیازش پس از افتادن تشت رسوایی برجام و انتقاد از آن مدیحه‌سرایی‌های توخالی و در باغ سبز نشان دادن‌های خیالی اعتراف کرده بود که؛ برای چپاندن آن شاه‌کلید تمام مشکلات – از معضل ریزگردها گرفته تا بیکاری و آب خوردن مردم و...- مجبور بودیم برجام را بزک کنیم، چند روز پیش در کمال بی‌انصافی، گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته، مطلبی را به قلم یکی از مدعیان اصلاحات منتشر کرد که چکیده و خلاصه‌اش چیزی نبود جز آنکه هیچ نداریم، بدبخت و بیچاره‌ایم و تنها راه پیش رویمان هم سازش با آمریکاست و لاغیر.
محور مدعای تحلیل مزبور -«استراتژی بازدارندگی»- مبتنی بر بازدارندگی است اما راهکاری که تجویز می‌کند کاملاً برعکس است. بازدارندگی یعنی آنقدر قوی باشی و اهرم‌های مختلف در دست داشته باشی که طرف مقابل با احتساب هزینه و فایده تقابل، به این نتیجه برسد که بهتر است با شما سرشاخ نشود. اما راهکاری که در این تحلیل ارائه شده است مذاکره با آمریکا در قالب عبارات عوام فریبانه‌ای مانند تنش‌زدایی است. چه چیزی در مغز این افراد می‌گذرد که در چنین زمانی و با چنان پیشینه و تجاربی از مذاکره و مصالحه با آمریکا، باز هم برای حل مشکلات آدرس غلط می‌دهند؟
روزهای نخست فروردین روزنامه نیویورک‌تایمز گزارش قابل توجهی منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در هفته پایانی اسفندماه به ترامپ پیشنهاد داده بوده است که به مواضع نیروهای نظامی ایران حمله شود؛ «پمپئو در جلسه با رئیس‌جمهوری آمریکا از حمایت رابرت اوبراین، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و ریچارد گرنل، سرپرست سازمان اطلاعات ملی هم برخوردار بوده‌اما جان اسپر، وزیر دفاع و همچنین فرمانده ستاد مشترک ارتش آمریکا نسبت به پیامدهای چنین حمله‌‌ای به مواضع نیروهای نظامی ایران و خطر آغاز
یک جنگ تمام عیار هشدار داده‌اند. پمپئو استدلال کرده بوده که شیوع ویروس کرونا در ایران، حکومت این کشور را در شرایط دشواری قرار داده و یک پاسخ سخت نظامی می‌تواند رهبران ایران را وادار به آمدن به پای میز مذاکره کند.»
کشاندن ایران پای میز مذاکره آنقدر برای آمریکایی‌ها مهم است که ابلهی مانند پمپئو برای نیل به این هدف حتی گزینه حمله محدود نظامی را پیشنهاد می‌کند و چند هفته بعد روزنامه‌ای در ایران که از جیب مردم یارانه می‌گیرد به قلم فردی که روزگاری معاون وزیر امور خارجه کشور بوده، می‌گوید کشور در شرایط بسیار سختی است و عبور از این شرایط نیز هیچ راهی ندارد
جز مذاکره با آمریکا! این همسویی و هم افقی میان دست‌اندرکاران دیپلماسی واشنگتن و مدعیان اصلاحات در تهران جالب توجه و قابل تامل نیست؟!
نویسنده در تحلیل خود بارها از عدم تناسب قدرت نظامی و اقتصادی کشور می‌نالد و آن را خطرناک می‌داند. راهکار ایجاد تناسب میان این حوزه نجات کشور از تله تحریم با تنش‌زدایی یا همان امتیاز دادن به آمریکا عنوان شده است. سؤال اول؛ پس برجام چه بود؟ مگر آن همه امتیاز نقدی که در برجام به طرف مقابل دادیم جز برای آن بود که بقول امثال شما، کشور از تله تحریم رهایی یابد؟ آیا رهایی یافت یا تله تحریم‌ها تنگ‌تر شد؟ آیا آمریکا به امتیازات هسته‌ای بسنده کرد یا مسائل دیگری مانند قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای را پیش کشید؟ هفت سال پیش تنش‌زدایی با آمریکا جمع کردن فردو و نطنز بود و امروز یعنی جمع کردن شهاب، قیام، زلزال، قدر، سجیل، عماد، فاتح، خرمشهر و... بساط اینها را اگر جمع کنیم قدرت نظامی و اقتصادی کشور متناسب می‌شود. چه راهکار هوشمندانه و زیبایی!
عده‌ای از خوش خیالان (خوشخیال نامیدن این جماعت بسیار خوشبینانه و احتمالاً ساده‌انگارانه است) می‌گویند برای مذاکره مجدد باید منتظر رئیس‌جمهور بعدی آمریکا بود. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد جو بایدنِ دموکرات چند درصدی از ترامپ جلوتر است و او معاون اوباما بوده و چه بهتر از این! اما نویسنده «استراتژی بازدارندگی» معتقد است نباید فرصت را از دست داد، ترامپ در آستانه رقابت‌های سنگین انتخاباتی است و نیازمند برگ‌هایی برای رقابت داخلی. چه بهتر که منتظر نتیجه نامعلوم نمانیم و هرچه زودتر برویم پای میز و هر چه می‌خواهند بدهیم برود!
بعید به‌نظر می‌رسد این افراد آنقدر نادان باشند که ندانند حتی اگر از قدرت موشکی و نفوذ منطقه‌ای هم دست بکشیم، آمریکا هرگز از تنها ابزار عملی خود یعنی تحریم دست نخواهد کشید. پس چرا چنین مواضع سست و امتحان پس داده‌ای را بار دیگر مطرح می‌کنند؟ چند ماه دیگر انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکاست و چند ماه پس از آن انتخابات ریاست‌جمهوری ایران. وقتی یک بار توانستند مردم را با وعده «هم چرخ هسته‌ای بچرخد هم چرخ اقتصاد» فریب دهند، چرا نباید شانس خود را برای شعار «هم موشک بالا برود هم قدرت خرید مردم» امتحان کنند؟! تازه می‌توانند ادعا کنند آنکه وعده هایش را فراموش کرد نامزد ما نبود و اجاره‌ای بود و این بار به اصل جنس رای می‌دهید!
اعتماد به نفس این قبیل نشریات و کارشناسان در نوع خود کم نظیر است. خود را حرفه‌ای و دیپلمات می‌دانند و بقیه را به بی‌سوادی و برخورد شعاری متهم می‌کنند. اصرار عجیب این جماعت برای تسلیم در برابر غرب و بخصوص آمریکا، روی تقی زاده‌ها را سفید کرده است. تقی زاده 99 سال پیش در نامه‌ای به محمود افشار می‌نویسد: «اگر مطلب عمده که به عقیده اینجانب، کشیدن آمریکایی‌ها به ایران و دست دادن آنها در ادارات است سر بگیرد، عن‌قریب کارها به جاده اصلاح می‌افتد. باید آنچه ممکن است کوشش کرد که آمریکا را به ایران کشید. امتیازات داد. مستشارهای مالی و فواید عامه و زراعت و تجارت و طرق و شوارع و تلگراف از آنها آورد...» و البته در اواخر عمر اعتراف کرد؛ «این جانب در تحریض و تشویق، نخستین نارنجک تسلیم به تمدن فرنگی را در چهل سال قبل بی‌پروا انداختم». مدعیان اصلاحات که از صدقه‌سر این نظام به نام و نانی رسیده‌اند به جای آنکه امین مردم و مملکت باشند، اصرار دارند نارنجک پوسیده‌ای که تقی زاده یک قرن پیش انداخت را بزک کنند و به اسم مصلحت و تنها راه پیشرفت و ترقی به مردم بیاندازند. به قول ملک‌الشعرای بهار؛
آن چشم‌ سفیدی که بود چشمش کور
در کشور ما گشته به بینش مشهور
بیهوده کنند نام کاکا الماس

برعکس نهند نام زنگی کافور
محمد صرفی