دلیل بی توجهی دولت سازندگی به فسادها و بریز و بپاشها

مهدی نصیری پژوهشگر حوزه دین و اندیشه و مدیرمسؤول سابق روزنامه کیهان در کانال تلگرامی خود نوشت:

اخبار سیاسی- خاطرات مطبوعاتی ام از کیهان تا صبح و سمات ....۴۴

دیدار با هاشمی رفسنجانی

 پس از بی ثمر بودن مجموع فعالیت هایی که در نشریه صبح برای مقابله با مفاسد اقتصادی صورت گرفت و عدم واکنش دستگاههای نظارتی و قضایی نظام به گزارشهای تحقیقی و مستند صبح، به تدریج انگیزه هایم برای تداوم کار مطبوعاتی این چنینی کاهش یافت.

هر چند در این میان با صبح و من برخورد حادی نیز صورت نمی گرفت اما احساس کردم گویا نظام آگاهانه این مسیر را دنبال می کند که هم مدیران و دستگاهها کار خودشان را هر جور که مایلند پیش ببرند و هم صبح و امثال صبح به انتقاد و افشاگری بپردازند. و این همان قصه و پارادوکس "به آهو میگن بدو و به تازی میگن بگیر" است!

هر چند این مشی نوعی بلوغ جمهوری اسلامی را در مواجهه با رسانه ها نشان می داد اما نتیجه آن تزیین ویترین دکان حاکمیت و تهی بودن درون آن از محتوای عدالت خواهی و مبارزه با فساد و رانت خواری بود.  

علاوه بر این اتفاق دیگری نیز انگیزه فعالیت مطبوعاتی سیاسی و اجتماعی را در من تضعیف کرد و آن توجه و حساسیتی بود که به موضوع "سنت و تجدد" و "دین و مدرنیته" پیدا کرده بودم  و خلا پرداختن به این بحث مهم را در میان نیروهای انقلابی حس می کردم.

در واقع چنته و عقبه فکری نظام را خالی از تحلیل عمیق نسبت به تحولات تمدنی دو سه قرن اخیر دنیا که بر ما نیز تاثیرات شگرفی گذاشته بود دیدم.

توقف و جمود گفتمان فکری انقلاب بر آثار و دستاوردهای فکری بزرگانی چون آیات طباطبایی و مطهری و مصباح و ... که فاقد آورده قابل اعتنایی در باب نسبت سنت و تجدد بودند، مانع از برداشتن کمترین گامها در جهت زمان شناسی عمیق و فارغ از مشهورات بی بنیاد شده بود.

و این در حالی بود که جمهوری اسلامی بیشترین تعارض را با نظامهای سیاسی غرب داشت و مدعی تقابل تمدنی با تمدن جدید بود اما نگاهی سطحی به آن داشت و تنها وجه استعماری و نظامی گری و فساد اخلاقی آن را می دید.

در همین ایام و پس از گذشت یکی دو ماه از پایان افشاگریها نسبت به وزارت نیروی دولت سازندگی که موجب دلخوری و عصبانیت مرحوم آقای هاشمی نیز شده بود، دوستم آقای دکتر عباس ملکی معاون آقای دکتر ولایتی وزیر خارجه دولت سازندگی، پیشنهاد دیداری با آقای هاشمی را داد. من پذیرفتم و به اتفاق آقای ملکی به دیدار هاشمی در کاخ مرمر رفتیم.

در ابتدای دیدار برای آقای هاشمی توضیح دادم که هیچ وقت در من غل و کینه ای نسبت به شما و دولتتان وجود نداشته و آنچه در نقد دولتتان در کیهان و صبح دنبال کرده ام، به منظور دفاع از انقلاب و کشور و منافع مردم بوده. در مورد گزارشهای چند ماه اخیر پیرامون عملکرد آقایان غرضی و زنگنه هم همین طور بوده است.

آقای هاشمی در پاسخ من مطلبی را مطرح کرد که می خواست بگوید شما نباید با روند توسعه و سازندگی و عملکرد دستگاهها تنگ نظرانه برخورد کنید، چرا که بروز برخی فسادها و بریز و بپاشها در این مسیر طبیعی است و در مقایسه با دستاوردها امر مهمی نیست‌.

ایشان این نمونه را مطرح کرد که مثلا در زمان شاه اسکله ای را در خلیج فارس با یک میلیارد دلار می ساختند اما الان مانند همان را مهدی ما که یک الف بچه است به سیصد میلیون دلار می سازد و حالا اگر در این میان مبالغی کم و زیاد شود، در برابر دو سوم مبلغی که صرفه جویی شده چیزی به حساب نمی آید.

من البته در این جلسه در مقام محاجه و جدال با آقای هاشمی نبودم و پاسخی به ایشان ندادم اما با خود گفتم خب آخر یک الف بچه و آن هم وابسته به شما چه دخل و ربطی با پروژه های کلان دولتی دارد و این چه استدلالی است که شما می فرمایید. آیا این عامل بروز فساد و حداقل سوء ظن مردم نسبت به نظام نیست؟