سه نما از کرونا

همان‌طور که فشارها و تحریم‌ها، مشکلات ریشه‌ای اقتصاد کشور همچون وابستگی به نفت و بازدهی پایین صنایع را شفاف‌تر پیش چشم می‌گذارند، بحران ویروس کرونا هم زخم‌های نظام تصمیم‌گیری کشور را علنی‌تر کرده است. همان زخم‌هایی که مگس‌ها روی آن‌ها می‌نشینند و نتیجه‌اش به‌زحمت افتادن مردم است.

اخبار سیاسی - اگرچه نقد صریح‌تر و جدی‌تر این موارد را به زمان عبور از بحران موکول می‌کنم، اما همین حالا هم نکاتی هست که شاید در عبور کم‌هزینه‌تر از مسئله پیش‌آمده، مؤثر باشد:

یک. جامعه یک خودروی سواری نیست که هر زمان راننده آن تصمیم گرفت فرمان را بچرخاند، خودرو به همان سمت برود، بلکه جامعه همانند یک کشتی است که از زمانی که ناخدا اراده می‌کند جهت آن را تغییر دهد، زمان قابل‌توجهی طی می‌شود تا واقعا کشتی تغییر مسیر دهد. نمی‌شود تا ۳۰ بهمن، همه تریبون‌های رسمی خیال مردم را کاملا از کرونا راحت کنند، اما از فردایش بر طبل خطرناک بودن کرونا و احتمال فراگیری آن در ایران بکوبند؛ عجیب‌تر آن‌که گاهی در این روزها مسئولان می‌گویند متأسفانه مردم هنوز کرونا را جدی نگرفته‌اند. اتفاقی که در ماجرای اطلاع‌رسانی کرونا افتاد، روی دیگر همان حرف رئیس‌جمهور است که صبح جمعه متوجه گرانی بنزین شده است. در چنین شرایطی و بدون ایجاد آمادگی‌های پیشینی، چطور انتظار داریم جامعه با یک شوک در حوزه معیشت یا سلامت روبه‌رو شود؟

دو. مشکل دوم، تصمیم‌گیری گِرد است. بارها در جلسات کارشناسی دیده‌ام که قوانین و مقرراتی وضع می‌شود که وقتی به دست مسئولان کلان جهت امضا و ابلاغ می‌رسد، تمام تیزی‌ها و گوشه‌های آن‌که اتفاقا بخش‌های ممتاز آن قانون هستند گرفته می‌شود و قانونی ابلاغ می‌شود که هیچ مسئول یا نهادی از آن شاکی نباشد و نتیجه آن است که اکثریت مردم از آن ناراضی شوند. حاکمیت، قرار نیست بین دو صندلی بنشیند و برای خوشایند عده‌ای، تصمیمات جدی نگیرد. اگر باید شهرها تعطیل یا قرنطینه شوند، باید هرچه زودتر این تصمیم اتخاذ شود و واگذار کردن آن به خود مردم جفاست. دولت وظیفه دارد تصمیمات قاطع بگیرد و پای هزینه‌های آن بایستد، چون دولت است و کلید اداره کشور به دست اوست. تصمیماتی از این جنس که مدارس و دانشگاه‌ها تعطیل بشوند اما ادارات نه، تصمیماتی از این جنس که ادارات نیمه تعطیل شوند و ساعت کارشان کم شود اما اسما بازبمانند، در هنگامه بحران به کار نمی‌آید. عبور از بحران،  تصمیمات قاطع می‌طلبد و چنین تصمیم‌هایی شجاعت می‌خواهد.

سه. اشکال سوم در نظام تصمیم‌گیری ما، مشخص نبودن حیطه هر دستگاه و مرزهای عمل آن است. برخی مسائل کشور همچون توپ والیبالی هستند که چون مشخص نیست حوزه هر بازیکن کجاست، به زمین می‌خورند و بازیکنان تنها همدیگر را نگاه می‌کنند، چراکه معتقدند بازیکن دیگر باید برای گرفتن آن خیز برمی‌داشته است. در همین روزها اخباری منتشر می‌شود که همچنان تورهای سیاحتی و زیارتی در سطح کشور فعال‌اند و معلوم نیست کدام دستگاه متولی جلوگیری از آن‌هاست. هنوز متولی بسیاری از کمبودها معلوم نیست، این‌که قرنطینه شهرها باید توسط کدام دستگاه پیگیری و چگونه اجرایی شود معلوم نیست. این موارد و امثال آن، بیانگر آن است که مرز وظایف دستگاه‌ها به‌خوبی روشن نشده و هرچند در مواقع عادی، چندان به چشم نمی‌آید، اما بازدهی دستگاه‌های اجرایی را به‌شدت کاهش می‌دهد.

عدم توجه به‌ضرورت همراه کردن جامعه با تصمیمات و شرایط کشور، تصمیم‌گیری‌های گِرد و نبود قاطعیت و درنهایت شفاف نبودن حیطه عمل دستگاه‌ها، نه‌تنها در شرایط معمول دردسر سازند،بلکه  هر یک می‌توانند بر ابعاد یک مسئله یا بحران بیفزایند و هزینه‌های آن را برای یکایک مردم افزایش دهند.

محسن پیرهادی