1- جدی گرفتن فرصتهای محدود و گذران زندگی یا به بازی برگزار کردن آن، یکی از شاخصهای مهم بلوغ یا رشدنیافتگی است. ممکن است یک جوان کمسن و سال، زندگی را کاملاً جدی بگیرد و فرصتهای موجود را آباد گرداند، و بسا پیرانی که همچنان همه مسائل مهم زندگی را به شوخی و بازی برگزار میکنند. «لعب» (بازی) را ضد جدّیت معنا کردهاند. نوسانات موج دریا را به این دلیل «لعب» گفتهاند که نمیگذارد انسان به سمت مقصد برود. بازیگری اهل نمایش، متعارف است و اگر برای انتقال حکمت باشد، حتما کار مفیدی است. اما اینکه سیاستمداران بخواهند نمایش بازی کنند، حتما خسارتبار است. چند سال قبل بهواسطه استخدام فضای مجازی، فردی با مختصات ترامپ در آمریکا به قدرت رسید؛ یا در اوکراین، ولادیمیر زلنسکی کمدین تلویزیونی توانست به ریاستجمهوری برسد. نیوزویک بعد از انتخاب ترامپ، در تیتر اول خود پرسید «چگونه دادهها و اطلاعات عظیم، دموکراسی را تباه میکند؟» و پاسخ داد: «BRAIN WASHED- مغزشویی، شستوشوی مغزی».
2- در تعریف «شومن» (Showman) نوشتهاند: «نمایشگردان. اجراکننده نمایش و برنامه را گویند، بهویژه مالک، مدیر، گرداننده یا رئیس تشریفات یک سیرک یا برنامه رنگارنگ». شومن، کارش نمایش است؛ بخنداند، بترساند، اغراق کند، ادای قهرمان در بیاورد. حسین دهباشی کارگردان فیلم تبلیغاتی آقای روحانی در سال 92 از نوعی نمایش و بازی خبر میدهد: «متنهای سخنرانی روحانی را در سال 92 من نوشتم. 27- 28 جمله طراحی شده بود که قرار بود آقای روحانی بگوید. مثلاً جمله «هم چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، هم چرخ زندگی مردم». همچنین «من سردار نیستم، وکیلم»، که آقای روحانی کمی آن را اصلاح کرد و گفت: «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم». در گفتوگوی ویژه شبکه دو بنایمان این بود که هرچه مجری میگوید، رها کنیم و به تلویزیون حمله کنیم. روزبهروز با سیطره رسانهها، آدمهایی انتخاب میشوند که به شومن و بازیگر نزدیکترند تا سیاستمدار... از روحانی خواستم این جملات را در فیلم بگوید: «من سالهاست وقتی بین منزل و اداره تردّد میکنم و مردم را میبینم و چهرهها را مطالعه میکنم، میبینم چقدر گرفته و عبوس است و خنده در چهرهها نیست».»
3- آقای روحانی خرداد امسال هم در دیدار اصحاب رسانه گفت: «من روزانه نظرسنجی میکنم؛ یعنی در خیابان وقتی با ماشین میروم، چهرههای مردم را نگاه میکنم؛ چند نفر لبخند دارند، چند نفر عصبانیاند، چند نفر قیافهشان گرفته است. به هر شهری میروم، خودم نظرسنجی میکنم، نگاه آدمها را میبینم، آنی که با محبت نگاه میکند، با تشکر نگاه میکند، آنی که ناراحت است، آنی که نقد دارد، آنی که میگوید نه این جور نیست - حالا حرف نمیزند؛ با چشمش، با چهرهاش- ... نیازی نیست که روزنامهها از مشکلات مردم بنویسند تا رئیسجمهور باخبر شود». اما بسیاری از حامیان، از این سخنان انتقاد کردند و از آن میان، دهباشی نوشت: «جامعه آماری را در نظر بگیرید که حداکثر روزی دو بار در حد فاصل چهارراه پارکوی تا پاستور انجام میشود. ۹۳ درصد این مسیر از اتوبان گذشته و بر اساس محاسبه نقشه گوگل با ماشین معمولی ۱۸ دقیقه اما با اسکورت و بدون توقف، تنها ۴ دقیقه طول میکشد. ضمنا مشاهدهگر، چشمانی ضعیف و عینک دارد و از پشت شیشه ۹۷ درصد دودی خودروی تشریفات با سرعت ۱۳۰ کیلومتر در ساعت به مردم مینگرد. که احتمالا در نیمی از موارد هم از پشتِسر آنهاست و صورت آدمها پیدا نیست. تازه خدا وکیلی در مسیر بزرگراه چمران اساساً چند عابر پیاده رد میشوند؟»
4- تکرار جملاتی که سال 92 میتوانست بخشی از مردم را جادو کند، شش سال بعد، موجب رنجش همانها شده است. تا آنجا که به تصریح آقای صوفی (وزیر دولت اصلاحات و عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان ) محبوبیت آقای روحانی در نظرسنجیها به زیر 10 درصد رسیده است. البته این رقم، 7 درصد نیز عنوان میشود. طبق نظرسنجی اخیر موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، «۷۰ درصد مردم معتقدند برجام نتوانسته منافع کشور را تامین کند. ۸۱ درصد مردم، سیاستهای دولت را قبول ندارند. بیش از ۷۰ درصد، عملکرد دولت در زمینه اشتغال، گرانی و مبارزه با فساد را خیلی ضعیف میدانند. همچنین ۴۵ درصد معتقدند عملکرد شهرداری تهران نسبت به دوره قبل بدتر شده است. میزان رضایت مردم تهران از عملکرد شورای شهر، 3/8 از ۱۰ است». در چنین شرایطی، انسان یا باید اظهار شرمندگی و عذرخواهی کند، و یا به عملیات روانی و تولید دوقطبیهای خلاف واقع ادامه دهد. آن هم در حالی که ملت ما، سال پرماجرایی را بهخاطر خباثت دشمنان از سر گذرانده و در برابر آنها با تمام توان، قدرتنمایی کرده است. آیا بیتدبیری، فرصتسوزی و گستاخ کردن دشمن، حق این مردم است؟
5- در این میان باید پرسید آیا نیروهای انقلابی به بلوغ کافی رسیدهاند؟ راهبرد «اجتماع قلوب»، بسی فراتر از ائتلافهای سیاسی است و جز با تنازل و تواضع و حسن ظن پدید نمیآید؛ که اگر غیر از این بود، امیرمومنان علیهالسلام نباید با هیچکس کار میکرد. اخلاص او کجا و دیگران کجا؟ حضرت، در صراحت و نصیحت و مواخذه و مبارزه چیزی کم نگذاشت اما در عین حال، پیشقدمترین افراد برای وحدت و تعاون در مسیر حق بود؛ بیآنکه سر سوزنی به انحرافی مشروعیت ببخشد. دغدغه مشترک ائمه معصومین، از امیرمومنان تا حضرت ولیعصر(علیهمالسلام)، کاستی «اجتماع قلوب» بوده و همین نقصان، تحقق ولایت را برای 12 قرن به تاخیر انداخته است. امیر مومنان در خطبه 29 نهجالبلاغه درباره برخی لشکریان فرمود «أَیُّهَا اَلنَّاسُ اَلْمُجْتَمِعَهًُْ أَبْدَانُهُمْ اَلْمُخْتَلِفَهًُْ أَهْوَاؤُهُمْ کَلاَمُکُمْ یُوهِی اَلصُّمَّ اَلصِّلاَبَ وَ فِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ اَلْأَعْدَاءَ. ای مردمی که پیکرهایشان کنار هم، و دلمشغولیهایشان پراکنده است؛ لاف دلیریتان سنگهای سخت را درهم شکند، و عمل شما دشمن را به طمع میاندازد». و در خطبه 119 فرمود «إِنَّهُ لَا غَنَاءَ فِی کَثْرَهًِْ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّهًِْ اجْتِمَاعِ قُلُوبِکُمْ. در زیادی شمار شما بینیازی نیست، در حالی که اجتماع دلهای شما اندک است». همچنین امام عصر(عج) در توقیع شریف و درباره «نقش همدلی پیروان در تعجیل ظهور» فرمود «لو اَنّ اَشیاعَنا وَفّقَهُمُ اللهُ لطاعته عَلَى اجتماع مِنَ القلوب فِى الوَفاءِ بِالعَهدَ عَلَیهم لمّا تَأَخّرَ عنهم الیُمنُ بلقائنا و لَتَعجّلت لهم السّعادهًْ بمشاهدتنا على حق المعرفهًْ و صدقها منهم بنا... اگر شیعیان ما - که خدا توفیق بندگی به آنها دهد- در وفای به عهدی که برعهده آنهاست همدل بودند، میمنت دیدار ما به تأخیر نمیافتاد، و قطعاً سعادت دیدن ما با حق معرفت و شناخت و راستی از جانب آنها نسبت به ما، زودتر برایشان فراهم میشد».
6- امیرمؤمنان(ع) در خطبه 189 فرمود: «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یَحْمِلُهُ إِلَّا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لَا یَعِی حَدِیثَنَا إِلَّا صُدُورٌ أَمِینٌَ وَ أَحْلَامٌ رَزِینَهًٌْ. حقیقت امر ما سخت است و بر مردم سخت آید. کسى آن را نتواند برداشت مگر بنده مؤمنى که خداوند قلبش را براى ایمان آزموده؛ و حدیث ما را به جان نخرد، جز سینههاى امین و خردهاى استوار». بخشی از این دشواری، صبر و بصیرت کار با دیگران است. اخوت میان شهید سلیمانی، شهید ابومهدی مهندس، سیدحسن نصرالله و زینبیون و فاطمیون و انصارالله یمن را ببینیم. آیا اختلاف فهم و سلیقه نداشتند؟ قطعا داشتند. اما هرگز اختلاف و دوگانگی و پراکندگی در تصمیم، از آنها صادر نشد. با رفتار خالصانه و حکیمانه توانستند ضمن پایبندی به اصول، با خیلیها (سُنّیها، مسیحیان، کردها، روسها، گروه علی عبدالله الصالح، و...) کار کنند و ظرفیتها را تا حد ممکن پای کار مقاومت بیاورند، یا از برخی معارضه و مزاحمتها بکاهند. این رفتار پیشبرنده و گرهگشا، تنها با تدبیر برآمده از روح تقوا ممکن است. با یلخیگری، هیجانبارگی و نگرش نوک دماغی نمیتوان به قلههای حکمت در تصمیمگیری دست یافت.
7- دیدن واقعیتهای دشمنی دشمنان و تنازل برای همافزایی (تعاون)، تکلیف بر زمین مانده نیروهای انقلابی است. اینجا جای مآلاندیشی است، نه خودرایی. مقتدای انقلاب درباره رویکرد سردار سلیمانی نکاتی فرمودند: «رفیق خوب و عزیز و خوشبخت ما شهید سلیمانی، هم شجاع و هم باتدبیر بود. صرف شجاعت نبود. برخی شجاعت دارند ولی تدبیر و عقل لازم را برای شجاعت ندارند. برخی اهل تدبیر هستند ولی دل و جگر لازم برای اجرای آن تدبیر را ندارند. این شجاعت و تدبیر توامان فقط در میدان نظامی هم نبود، بلکه در میدان سیاست هم همینطور بود. بنده بارها به دوستانی که در عرصه سیاسی فعال هستند میگفتم که رفتار و کارهای او را مورد توجه داشته باشند». همچنین سیدحسن نصرالله درباره این شهید میگوید: «حاج قاسم از عقل و فهم و فکر سیاسی برخوردار بود و یک استراتژیست بود. یعنی تنها فکر چند روز بعد را نمیکرد. هر وقت با او جلسه میگذاشتیم درباره حوادثی که در سالهای بعد با آن مواجه خواهیم شد، حرف میزد و وقتی برنامهریزی میکرد، برای چند سال بعد برنامهریزی میکرد. ما مثلا شاید در نتیجه ضعف امکانات، فعالیتهایمان را بهصورت روزانه تعریف میکردیم یا برنامه کوتاهمدت میریختیم؛ سه ماه، شش ماه. اما وقتی رابطه و ارتباط دائمیحاج قاسم با برادران و همکاری او با حاج عماد شروع شد، برای اولین بار برنامهای سهساله ریخته شد که ما در سه سال آینده میخواهیم چه کنیم و برنامهریزی و جدول زمانبندیمان چگونه است؟» آیا نیروهای انقلابی هم برنامه سه یا پنج و ده ساله دارند؟
8- مردم با همه گلهمندیها، پای کار انقلابند؛ این حقیقت را در تشییع پرشکوه شهید سلیمانی و راهپیمایی 22 بهمن پرشکوه دیدیم. اما بسامان شدن و بهبود امور، متوقف رفتار مسئولیت شناسانه نخبگان انقلابی است. انتخابات، یکی از آن موقعیتهای خطیر است که اگر با همت و همدلی و امیدآفرینی برگزار شود، کشور را برای سالها بیمه میکند. مجلس قوی، از لوازم ایران قوی و قدرتمند است؛ مجلسی که تقنین و نظارت و مطالبهگری آرمانهای انقلاب را جدی بگیرد و بر مدیریت نمایشی نقطه پایان بگذارد. آیا نیروهای انقلابی به بلوغ کافی برای ادای چنین مسئولیتی رسیدهاند، یا حسرت بر دل مردم میگذارند.
محمد ایمانی