۱- وقتی قبیله بنیاسد میخواستند سیدالشهداء(ع) را دفن کنند، زخمهای آن حضرت را شماره کردند. زخمهای شمشیر و سنان و نیزه و تیر را شماره کردند تا در تاریخ باقی بماند. زخم عمیقی در شانه حضرت بود که معلوم بود زخم تازهای نیست و به جنگ روز عاشورا ارتباط ندارد. از حضرت سجاد سؤال کردند، این چه زخمی است، و مربوط به چه زمانی است؟ حضرت فرمود چه بسیار شبها پدرم بر روی دوش غذا برای بیوه زنان و ایتام میبرد، بدون اینکه کسی بفهمد... این زخمهای کهنه یادگار آن شبهاست...
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا(مریم - ۹۶)
۲- مردم «حاج قاسم» را دوست داشتند و دارند برای اینکه حاج قاسم هم با همه وجود مردم را دوست داشت. مردم در سراسر ایران برایش خالصانه و عاشقانه اشک ریختند و این مراسم و اشک و شورها را برپا کردند و دنیایی را به بهت و تحسین واداشتند، چون که او نیز بیتوقع و بیادعا و در خلوص کامل برای مردم کار میکرد. برای همه مردم. او پیرو امام و ابرمردی بود که درباره مردم خطاب به سردار رشید و کارگزار اعزامی به مصر فرمود «... اما اخ لک فی الدین و اما نظیر لک فی الخلق...»(مردم یا برادر دینی تو هستند و یا همنوع تو...) هر جا پای مردم و مشکلات مردم در میان بود حاج قاسم هم با سینه سپر کرده و دست از جان شسته «شجاعانه» و «مدبرانه»، حضور داشت. چه برای دفاع از مرزها و ناموس سرزمین به پاخاسته و عزتطلب در جریان هشت سال جنگ تحمیلی مقابل حرامیان اجیر شده از سوی قدرتهای شیطانی و...، چه در ماجرای سیل و... چه برای دفاع از امنیت و آسایش مردم در جبهههای عراق و سوریه در مصاف با وحشیانهترین تجاوزات و تهاجمات از سوی درندهترین دشمنان بشریت. حاج قاسم پیرو صدیق و راستگوی ابرمردانی بود که بار مردم را بر دوش کشیدن و در تاریکی شب آذوقه بر دوش به سوی خانه بینوایان حمل کردن و در راه دفاع از مظلوم و یاری ستمدیده شجاعانه در میدان جنگ به مصاف دشمن رفتن سیره و مرام زندگیشان بود. مردانی که سیاست و حکومت و عبادت و جهادشان در راه نجات و هدایت خلق خدا بود. همان خدایی که فرمود: «الناس عیالی احبهم الیه انفعهم علیهم».
۳- در واکنش به شهادت مظلومانه سردار رشید اسلام فرزند خلف ایران، حاج قاسم سلیمانی ، حماسهای که از سوی مردم در سراسر این سرزمین پهناور خلق شد حاوی نکات و دقائق فراوانی بود که بیگمان یکی از مهمترین - و شاید مهمترین- آنها این بود که این اتفاق شگفتانگیز از این واقعیت حکایت داشت که مردم پای انقلاب خود محکم و استوار ایستادهاند و کماکان به شعائر آن (استقلال و آزادی و عزت و عدالت و مقاومت و...) و همچنین آرمانهای بزرگ و متعالی آن (ایجاد جامعه اسلامی، برپایی تمدن اسلامی و...) وفادار مانده و خواهان عملی شدن این شعارها و حرکت به سوی تحقق آن آرمانها هستند. شعارها و آرمانهای بزرگی که جز به همت مردان صدیق و راستگو و درستکردار شدنی نیست. و حاج قاسم از جنس این مردم بود. مردم حاج قاسم را انقلابیای اصیل میدانستند که به اصول و مبانی آن پایبند بود. انقلابیای که نه تنها «سهمی از سفره انقلاب» نمیخواست و طلبکار «مردم» نبود، نامزد هیچ مقام و پستی هم نبود بلکه فقط خود را «نامزد گلولهها» و کاندیدای مقام شهادت میدانست و با عهدی که با مردم و انقلاب مردم بسته بود از ایام جوانی تا لحظه شهادت وفادار مانده بود و آن را از طریق عمل مخلصانه به ارزشهای منبعث از انقلاب اسلامی (و در راس همه متابعت بیچون و چرا از مقام ولایت) و بالاخره با فدا کردن جان و ریخته شدن خون پاک خویش به دست «شقیترین آحاد بشر» به اثبات رساند. شهادت پر برکت حاج قاسم ثابت کرد مردم، همه مردم ایران، از هر قومیت و مذهب و قشر و طبقه و تیپ اجتماعی و... هم پای انقلاب خود ایستادهاند و هم به راحتی مرد را از نامرد، راستگو را از فریبکار و خادم را از خائن و فرصتطلب تشخیص میدهند و با همه وجود قدردان مجاهدات بیریا و تلاشهای بیتوقع آنها هستند. این درست است که مردم مشکلات بسیار دارند. مردم گله و شکایت و انتقاد و اعتراض دارند. اما حضور دریایی مردم در مراسم تشییع و بدرقه شهدا به روشنی گواه آن است که اعتراض مردم و گل سرسبد مردم یعنی خانواده شهدا به افراد و عملکردهاست نه به اصل انقلاب و مبانی آن. خواسته مردم اصلاح امور با اصلاح عملکردها و روش و منشهای مدیریتی است نه دست برداشتن از انقلاب و آرمانهای آن. اتفاقا مطالبه اصلی مردم از مسئولین این است که با دست برداشتن از روشهای وارداتی و دل نبستن به کمک بیگانه و... با تکیه بر ارزشهای اعتقادی و اصول انقلابی که رویکرد معطوف به «درون» دارند برای حل مشکلات جامعه و زندگی بهتر گام بردارند. آنها ارزشهای اسلامی را «مایه عزت» خود و «موجب رشد استعدادها»ی این ملک و ملت میدانند و این بزرگترین دلیل برپایی انقلابی به نام اسلام از سوی این مردم و اصرار آنها بر تداوم و حیات پرخروش انقلاب است. «عدهای میخواستند وانمود کنند که انقلاب اسلامی در ایران تمام شده است و البته عدهای هم سعی میکنند که این اتفاق بیفتد، اما شهادت حاج قاسم نشان داد که انقلاب زنده است و همه دیدند که چه قیامتی در تهران و دیگر شهرها به پا شد.» (رهبر انقلاب)
۴- سقوط هواپیمای اوکراینی که منجر به شهادت عدهای از هموطنان عزیزما شد ملت ایران را عمیقا متاسف و بار دیگر عزادار و سوگوار کرد. این حادثه تلخ و جانخراش هرچند ریشه در خطای غیرقابل جبران انسانی داشت (البته هنوز کم و کیف ماجرا و احتمالات مختلف در حال بررسی است) اما در این میان دشمنان این آب و خاک که بدون تعارف ایرانی خوب و عزتمدار را ایرانی مرده میدانند! کرکسوار و با ریختن اشک تمساح از سوراخها و لاک خود بیرون آمدند. آنها با همراهی و معرکهگیری پادوهای داخلی و عناصر مزدور و اجیر شده طبق معمول سوار بر احساسات پاک و اعتراضات به حق مردم تلاش کردند اربابان کثیف کاخ سیاهنشین خود را نیز توجیه و تبرئه کنند و با تفکیک نکردن مسایل و در هم آمیختن حق و باطل کینه و بغض خود را نسبت به ارزشهای اعتقادی و آرمانهای ملی و چهرههای فداکار و شجاعی نظیر حاج قاسم سلیمانی نشان دهند و آنها را مورد اهانت قرار دهند و... فراتر از آن تاریخ چهلساله انقلاب و بلکه کل تاریخ ایران و اسلام را زیر سؤال ببرند! حال آنکه فراتر از خبط و خطاهای صورت گرفته در یک سنجش دقیق و تحلیل ریشهای و منصفانه به روشنی معلوم میشود که علتالعلل همه مشکلات و سختیها و مصیبتها ریشه در حضور نحس و شوم آمریکای تروریست و تجاوزگر در منطقه دارد.
۵- سیلی اول کوبنده و ویرانگر نواخته شد، انتقام سخت اما هنوز در راه است. آمریکای تروریست و منبع و محور همه شرارتها تا همین جای کار هم رسوا و چهره پلید و وحشیاش بیش از پیش از پس تبلیغات و القائات بیامان حتی برای دیرباورترین افراد آشکار و عیان شده است. رئیسجمهور قاتل و قانونشکن این کشور تا همین جا نیز قافیه را باخته است حتی قبل از عملیات کوبنده علیه پایگاههایش، آن وقتی که سیل مواج و خروشان جمعیت در آخرین عملیات به فرماندهی شهید حاج قاسم (به تعبیر امام جمعه محترم تهران) در پهنهای به گستردگی ایران به راه افتاد و دنیا را به تأمل و تحسین واداشت. این حرف ژنرال چهار ستاره و کهنهکار آمریکایی- که شاید خوانده و شنیده باشید- موید این ادعاست «حضور دریای عزاداران ایرانی و مشارکت میلیونها نفر در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی، ترامپ را تا حد مرگ ترسانده است...» باید قدر این مردم و حمایت و مشارکت و حضور آنها را دانست. هنوز راه طولانی در پیش است. انقلاب اسلامی مراحل «نهضت» و «نظام» و «دولت» را با موفقیت پشت سرگذاشته است اکنون در مرحله ساختن «جامعه اسلامی» است جامعهای که رهبر انقلاب نشانهها و شاخصههای آن را چنین تعریف کرده است «جامعهای که در آن آرمانهای اسلامی، اهداف اسلامی، آرزوهای بزرگی که اسلام برای بشر ترسیم کرده است تحقق پیدا کند. جامعهای عادل، برخوردار از عدالت، جامعه آزاد، جامعهای که مردم در آن در اداره کشور در آینده خود، در پیشرفت خود دارای نقشاند. جامعهای دارای عزت ملی و استغنای ملی، جامعهای برخوردار از رفاه و مبری از فقر و گرسنگی، جامعهای دارای پیشرفتهای همهجانبه- پیشرفت علمی، پیشرفت اقتصادی، پیشرفت سیاسی- و بالاخره جامعهای بدون سکون، بدون رکود، بدون توقف و در حال پیشروی دائم، این آن جامعهای است که ما دنبالش هستیم.»(دیدار دانشگاهیان استان کرمانشاه، ۲۴ مهرماه ۹۰) تحقق چنین جامعهای قرآنی بدون شک «تیپ ایدهآل» و «الگوی جهانیان» خواهد بود و این ویرانکنندهترین ضربهای خواهد بود که نه فقط آمریکا بلکه کل نظام لیبرال دموکراسی و تمدن غرب را از پای در میآورد. و این بزرگترین انتقام از قدرتهای استکباری و ضد بشری است. ساختن چنین جامعهای که بر خلاف خواست کافران و مرعوبان غرب حتما شدنی است چنانکه بالاتر دیدیم از یکسو بدون شک مستلزم حضور و حمایت همهجانبه مردم است همان مردمی که تمام تلاش دشمن این است آنها را از نظام جدا نماید، و از دیگر سو اعمال مدیریت مدبرانه و متعهدانه و مومنانه است. بیاغراق الگو و شاخص چنین مدیریتی چه در بعد نظری و چه از حیث عملی میتواند حاج قاسم سلیمانی باشد. مدیری شجاع، با تدبیر، دلسوز، بیتوقع، مخلص، خدمتگزار، دارای نگاه پدری، با قوه جاذبه حداکثری، انقلابی و فراجناحی و...مهمتر از همه «مراقب حدود شرعی» حتی در مردافکنترین صحنههای نبرد و در مصاف با وحشیترین و مهیبترین دشمنان «آن هم در حالی که خیلیها در عرصه نظامی اهل احتیاط و رعایت حدود شرعی نیستند». یکی از بزرگترین نشانههای «مراقبت از حدود شرعی» رعایت حق مردم یا حقالناس است.خیلی صریح و بودن تعارف عرض کنیم جامعه ما به «مدیریت حاج قاسمی» بهشدت نیازمند است. مردم ما به وزیران و وکیلان و مدیرانی چنین احتیاج دارند. مدیریتی مبتنی بر آموزههای مکتبی و مطابق سیره بزرگان دین که «مدیریت علمی» هم آن را تایید میکند.
۶- شهادت حاج قاسم که مثل زندگیاش بلکه بیشتر از آن، پربار و پربرکت بود و روح امید و وحدت و اعتماد به نفس را در پیکر جامعه بیش از پیش تزریق کرد «فرصتی طلایی» را به وجود آورده است که باید بر خلاف خواست و اراده دشمنان خبیثی که میخواهند به لطائفالحیل و بازیهای کثیف آن را خنثی نمایند و به «تهدید» تبدیل نمایند، زیرکانه و مومنانه از آن استفاده کنیم که فرمود «الفرصت تمر مر السحاب، فانتهزوا، فرص الخیر». باید از این فرصت طلایی و دیگر فرصتهایی که به لطف خداوند نصیب ملت ما میشود، در جهت ساختن «جامعه ایدهآل» اسلامی استفاده کنیم. تا روح حاج قاسم و همرزمان شهید و ظلم ستیز او را در طول تاریخ شاد نماییم و زمینه را برای حضور «منتقم بزرگ» خدا و عدالتگستر جهان فراهم آوریم.
سیدمحمدسعید مدنی