سیلی نخست جمهوری اسلامی ایران بهصورت ایالاتمتحده آمریکا، مولد بحثها، منازعات و دیالوگهای تازهای در فضای منطقه و فرامنطقه بوده است. در این خصوص نکات مهمی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت:
نخست اینکه پایگاه عین الاسد ، نماد اصلی قدرت نظامی واشنگتن در عراق است. اهمیت استراتژیک این پایگاه برای ایالاتمتحده، بهمراتب نسبت به دیگر پایگاههای نظامی این کشور در خاک عراق بیشتر بوده است، چنانچه اکثر تحلیلگران مسائل نظامی و استراتژیک در آمریکا اذعان کردهاند، مقامات کاخ سفید و پنتاگون ، قدرت محاسبه پاسخ ایران، آنهم در موشکباران پایگاه عین الاسد را تا قبل از حمله نداشتهاند.
نکته دوم اینکه اقدام اخیر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در موشکباران پایگاه «عین الاسد»، بستر منازعات داخلی در ایالاتمتحده را نسبت به قبل از این واقعه تغییر داده است. تا قبل از سیلی اول ایران،شاهد تائید یا سکوت همراه با تائید جمهوریخواهان در قبال شهادت سردار سپهبد سلیمانی و در مقابل، هشدار دموکراتها در قبال عواقب و تبعات این اقدام وقیحانه و خطرناک دولت ترامپ بودیم، اما رصد مواضع سناتورهای جمهوریخواه پس از پاسخ اول سپاه بهخوبی نشان میدهد آنها اینبار نگرانی خود در خصوص «عدم کنترل و مدیریت صحنه منازعه» را با صراحت کامل بیان میکنند. نکته سوم اینکه نوع موضعگیری بازیگران اروپایی دخیل در بحرانهای امنیتی منطقه( اعضای اروپایی ناتو) و تلاش آنها برای ترک موقت یا دائم عراق بهخوبی نشان میدهد سیلی اول سپاه پاسداران به ایالاتمتحده ، تأثیر بهسزایی در ایجاد شکاف میان ایالاتمتحده و دیگر اعضای ناتو داشته است. این شکاف در آیندهای نزدیک میتواند به یک «اختلاف راهبردی عمیق» میان اعضای پیمان آتلانتیک شمالی تبدیل شود.
نکته چهارم اینکه تفکیک نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران و اعضای محور مقاومت در پاسخ به ایالاتمتحده(در هر زمان و هر مکان )، منجر به خلق تصویری مبهم از «آینده آمریکا در منطقه» شده است.از کتائب حزبالله تا عصائب اهق الحق و دیگر گروههای مقاومت در عراق گرفته تا حزبالله در لبنان و انصارالله در یمن، هریک میتوانند در آیندهای بسیار نزدیک یا نسبتا نزدیک نقش یک «عامل برهم زننده محاسبات آمریکا»در منطقه را پیدا کنند. همین مسئله ، قدرت ادراکی پنتاگون و کاخ سفید در قبال تحولات منطقه را بهشدت سخت و دشوار ساخته است.
به عبارتی بهتر، ایالاتمتحده متعاقب رخدادهای اخیر، قدرت آیندهپژوهی خود در قبال تحولات منطقه را ازدستداده و ناچار به هدایت بازی خود در قالب نوعی «کنش – واکنش» منفعلانه و غیرقابلپیشبینی شده است.
نکته آخر اینکه تصویرسازی «وارونه»،«کاذب» و «حداقلی»رسانههای وابسته به کاخ سفید و جریان ضد مقاومت در جهان و منطقه، بهخوبی نشان میدهد که ترامپ تا چه اندازهای نسبت به افشاگری در خصوص آنچه در عین الاسدگذشته و میتواند به دیگر پایگاههای آمریکا در منطقه و حتی جهان نیز تسری یابد نگران و سردرگم به نظر میرسد. بدون شک خونبهای سردار دلها بهاندازهای سنگین و پرهزینه است که واشنگتن و متحدان غربی و مهرههای منطقهای آن تا سالیان طولانی ناچار به پرداخت آن خواهند بود. درهرحال بهتر است مقامات آمریکایی حقیقت را در همین لحظه بپذیرند: این فقط سیلی اول بود!
نویسنده : حنیف غفاری