در طول سالهای اخیر، الگوی آشنایی در روابط بین ایران و غرب بهخصوص آمریکا به چشم میخورَد. بر طبق این الگو، با بروز هرگونه مشکلی در ایران که طرف غربی آن را "ضعف" تعبیر میکند، آمریکا تلاش میکند تا با استفاده از ابزارهای نرم و نیمهسخت، فشار را بر نظام جمهوری اسلامی مضاعف کند. دور اول اجرای این راهبرد، مربوط به تشدید تحریمها پس از فتنه سال 88 است. تحریمهایی که هدف از آن وادار کردن ایران به نشستن پای میز مذاکره با مختصات مورد نظر آمریکاییها بوده است.
اخبار سیاسی- البته با وجود اینکه ایران با حسن نیت پای میز مذاکره نشست، در مقابل، آمریکاییها نهتنها فشار اقتصادی به ایران را کم نکردند بلکه از زمستان سال 2016 میلادی با فشار گسترده بر دولت محلی دوبی نهتنها مهمترین کانال مبادله ارزی ایران را مسدود کردند، بلکه با اجرای قواعد جدید مالی از جمله قانون مالیات بر ارزش افزوده، بسیاری از صرافیهای ایرانی را نیز به تعطیلی کشاندند. این عملیات گسترده تحریمی، نتایج خود را بهتدریج در بهار سال 97 با افزایش چند برابری نرخ ارز آشکار کرد؛ زمانی که دولت ترامپ، به امید آشوبهای رخداده در زمستان سال 96، بار دیگر تحریمهای برجامی را ضد ایران بازگرداند.
سئوال اینجاست که آیا نشانهای از تکرار همین الگو در خصوص آشوبهای مرتبط با سهمیهبندی بنزین در آبان ماه سال 98 به چشم میخورد یا نه؟
*چماق و هویج؛ سیاست همیشگی آمریکاییها در مقابل ایران
نگاهی به تاریخ نشان میدهد که از زمان قطع رابطه میان ایران و آمریکا در سال 1980 میلادی، مقامات واشنگتن به دنبال تضعیف و براندازی نظام جمهوری اسلامی بودهاند. با وجود این، هرگاه احساس میکردند که فضا برای مطرحکردن خواستههای آنان آماده است، موضوع مذاکره را نیز مطرح میکردند.
در پرونده هستهای ایران نیز آمریکاییها به دنبال گستردهتر کردن فشار تحریمی و استفاده از مدل چماق و هویچ بودهاند. مهمترین چماق آمریکا، تحریمهای همهجانبه و زنده نگهداشتن امکان حمله نظامی علیه ایران حتی با استفاده از مهره رژیم صهیونیستی، و در کنار آن دعوت به مذاکراتی با مختصات مد نظر واشنگتن بوده است.
در این میان، هرگاه نوعی تنش در فضای داخلی ایران که سیگنال ضعف به طرف خارجی مخابره کند، شکل میگیرد این فشار و در کنار آن سخن از مذاکره هم شدت میگیرد.
* فتنه ۸۸ چگونه به فشارهای برجامی رسید
شاید آشکارترین تجربه در این خصوص، تشدید فشارهای همهجانبه تحریمی آمریکا پس از فتنه 88 در ایران باشد.
در حقیقت، اتفاقات پس از فتنه 1388 زمینهای را فراهم کرد تا بیثباتی و هرج و مرج داخلی ایران، این ظن را برای دشمن تقویت کند که میتوان از این موقعیت نابسامان در ایران بهره جست. همزمانی این اتفاقات با مذاکرات هستهای، غرب را بر آن داشت تا از این فرصت استفاده کند و ایران را به قبول شرایط مورد نظر آنها سوق دهد.
نگاهی به اظهارات و تیتر رسانههای غربی نشان میدهد که چگونه وقوع فتنه در ایران غربیها را به کوتاهآمدن ایران در مقابل غرب امیدوار کرده است.
روزنامه نیویورکتایمز در مطلبی که در تاریخ دوم ژانویه سال 2010 منتشر شده مینویسد، «کارشناسان امور راهبردی اوباما در مصاحبههایی گفتند سران نظامی و سیاسی ایران در حالی که همچنان مصمم به ساخت تسلیحات هستهای هستند در نتیجه آشوبهای خیابانی و نزاعهای سیاسی داخلی تمرکز خود را از دست دادهاند و انگیزه تولید سوخت هستهای ظاهراً در ماههای گذشته از دست رفته است.» این ادعا در حالی مطرح میشد که ایران همواره اعلام کرده بود و پس از آن نیز اعلام کرده که هرگز قصد تولید سلاح هستهای ندارد.
همچنین «جو بایدن» معاون رئیس جمهور آمریکا 27 آوریل 2010 میلادی در مصاحبه با روزنامه سعودی الشرقالاوسط مدعی شد که «نظام ایران، شکننده شده و بیش از هر زمان دیگری در مقابل ملتش و در منطقه منزوی شده است.»
همچنین «ماریو لیولا» تحلیلگر امور ایران، 19 آوریل در مصاحبه خود با شبکه تلویزیونی الجزیره قطر میگوید «نظام ایران در حال حاضر در وضعیت چانهزنی بسیار ضعیفی به سر میبرد.»
در حوزه عملیاتی نیز اقدامات آمریکا برای تشدید تحریمها علیه ایران به شدت اوج میگیرد. در اکتبر سال 2009 زمانی که هنوز آشوبهای فتنهگران در خیابانهای تهران ادامه دارد، در واشنگتن، اتاق عملیات جنگ اقتصادی به شدت علیه ایران فعال شده است.
در این خصوص، دولت اوباما برای اولین بار در راستای تلاش برای ایجاد اجماع بر سر وضع تحریمهای جدید علیه ایران، با 10 کشور متحدش در خفا تشکیل جلسه داد. این گروه که شرکتکنندگان در آن بهطور غیررسمی، نام «ائتلاف کشورهای همفکر» بر آن نهادند شامل نمایندگان کشورهای گروه 7، عربستان سعودی، امارات متحده عربی، استرالیا و کره جنوبی بود. چین و روسیه، دو کشوری که برای وضع تحریمهای جدید علیه تهران ابراز بیمیلی کرده بودند در این اجلاس غایب بودند.
این جلسه در مقر وزارت خزانهداری آمریکا و به ابتکار «استورات لِوی» کارشناس یهودی دولت اوباما در امور تحریمهای ایران برگزار شد. مقامهای آمریکایی، این نشست را اولین جلسه از مجموعهجلسات راهبردی در بین 11 کشور با موضوع نحوه اجرای جریمههای مالی سنگین علیه تهران عنوان کردند. وزارت خزانهداری آمریکا بهطور ویژه در این جلسه، هشت حوزهای را که واشنگتن احساس میکرد تهران در آنها آسیبپذیر است مشخص کرد که این حورهها عبارتند از: تلاشهایی برای قطع دسترسی ایران به پروژههای سوخت تصفیهشده، جریمههایی علیه شرکتهای بیمه ایرانی، طرحهایی برای قطع توانایی ایران برای استفاده از خدمات کشتیرانی بینالمللی و کمپینهایی جدید برای فلجکردن نظام بانکی ایران.
همزمان با این اقدامات، آمریکاییها تلاشهای خود را برای تصویب قطعنامههای تحریمی در سطح جهانی گستردهتر کردند. اروپاییها به دلیل حساسیت بیشتر به مسائل حقوق بشری به دلیل فتنه سال 88 موافقت خود را با تشدید تحریمها پیشاپیش اعلام کرده بودند.
همزمان، فشارها و رایزنیهای گسترده با چین و روسیه منجر به تصویب قطعنامه 1929 در بهار سال 2010 شد. 10 جولای 2010 مجله تایمز، هدف اصلی اوباما را از قطعنامه 1929 ایجاد شکاف میان مردم و حاکمیت عنوان میکند و مینویسد: «اگرچه تحریمها چندان مؤثر نبودهاند، اما دولت اوباما امیدوار است اقدامات جدیدی که منافع طبقه حاکم ایران را هدف قرار داده، منجر به بروز شکاف عمیقی میان مردم و حاکمیت شود.»
با تصویب قانون سیسادا و همچنین تحریم بخشهای بانکی و نفتی در تابستان و پاییز سال 2011 به تدریج نشانههای مشکل در اقتصاد ایران از زمستان سال 2012 نمایان و منجر به بحران ارزی در تابستان سال 2013 شد.
*تجربه سال 96 به ما چه میگوید
نشانه دیگری برای شناسایی این الگو وجود دارد. در زمستان سال 2017 و در آستانه شروع سال جدید میلادی در فرآیندی کاملاً مشکوک اعتراضاتی در نقاط مختلف ایران آغاز شد.
این اعتراضات به سرعت و با دخالت افرادی که بعدها روشن شد وابسته به گروهک تروریستی منافقین و دیگر گروههای ضدانقلاب هستند به خشونت کشیده شد. چند مرکز خدماتدهی به شدت تخریب شد و تأسیسات عمومی نیز خسارتهای جدی دیدند.
این اتفاقات در شرایطی روی داد که دونالد ترامپ در حال ارزیابی اوضاع برای خروج یکجانبه از برجام بود و در آبانماه اعلام کرده بود که چنین قصدی دارد. برخی طرفهای اروپایی نیز در تلاش بودند تا با مذاکرات پشت پرده دولت ترامپ را به حفظ برجام وادار کنند اما با گسترش آشوبها و اقدامات خشونتبار، این ایده در بین سیاستمداران غربی شکل گرفت که ایران در وضعیتی نیست که بتواند در مقابل افزایش فشارها به خصوص فشارهای اقتصادی مقاومت کند.
«دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا در چندین اظهار نظر، اعتراضات ایران را نشانه ضعف داخلی ایران عنوان کرد که آمریکا به آن گوش فرا میدهد. همچنین چند تن از سناتورها و نمایندگان کنگره در چند بیانیه جداگانه بر ضرورت افزایش فشارها بر دولت ایران تأکید کردند. در نهایت دولت آمریکا در اردیبهشت ماه 97 تصمیم خود را نهایی کرد.
این ناآرامی همچنین سبب بیاعتمادی به بازارهای مالی همچون ارز و طلا شد. «سیگال مندلکر» معاون وزارت خزانهداری آمریکا در امور مرتبط با تروریسم و اطلاعات مالی که وظیفه اصلی اعمال تحریمها علیه ایران را برعهده دارد در گفتوگو با خبرگزاری آسوشیدپرس اعتراضات در زمستان سال 96 را با فشارهای مالی آمریکا مرتبط دانست و گفت امیدوار است که این فشارها بتواند فعالیتهای شرورانه ایران را در کشورهایی همچون لبنان و عراق را متوقف کند. البته در همین دوره نیز آمریکاییها بارها اعلام امیدواری کردند تا ایران به میز مذاکره با ترامپ بازگردد و یا به قول وی به معاملهای مهم دست بزند.
*آشوبهای بنزینی به تحریمهای تازهای منجر میشود؟
حالا هم در کمتر از دو سال بار دیگر و این بار در فضایی متفاوت این الگو در حال تکرار شدن است. این بار هم به نظر میرسد که آشوب و ناامنی بهانه فشار بیشتر به ایران بر سر برنامه هستهای این کشور شده است.
این مسأله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که ایران گامهایی جدی را بر اساس بندهای 26 و 36 توافق هستهای، برای کاهش تعهدات خود در برجام آغاز کرده است. بر خلاف سال 96 که بار اصلی فشار علیه ایران بر روی دوش آمریکا قرار داشت این بار اروپاییها هم با مطرح کردن گزینه استفاده از مکانیسم ماشه و بازگشت تمام تحریمهای شورای امنیت علیه ایران در کنار ارسال نامهای ضد برنامه دفاعی موشکی ایران به دبیرکل سازمان ملل در میدان هستند و شاید بار اصلی افزایش فشارها بر تهران اینبار در دوش پایتختهای اروپایی باشد.
نهم آذرماه، سه کشور اروپایی عضو توافق هستهای، در بیانیهای ضمن استقبال از پیوستن کشورهای تازه به سازوکار مبادلهای موسوم به «اینستکس»، که همچنان بر روی کاغذ مانده، تلویحاً ایران را به استفاده از مکانیسم ماشه تهدید کردند.
فرانسه، انگلیس و آلمان هشدار دادهاند: «ما بار دیگر تأکید میکنیم که آمادهایم برای حل موضوعات مربوط به اجرای تعهدات برجامی ایران، تمام ساز و کارهای موجود در برجام از جمله ساز و کار حل اختلاف، را مورد بررسی قرار دهیم. ما همچنان به پیگیری تلاشهای خود در جهت رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک در چارچوب برجام، متعهد هستیم.»
بر اساس ساز و کار حل اختلاف مندرج در برجام، در صورتی که اختلافی در اجرای این توافق وجود داشته باشد و طرفها نتوانند برای حل آن به توافقی برسند، نهایتا دو طرف به وضعیت پیش از برجام بازگشته و تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل احیا میشود؛ این همان چیزی است که از آن بهعنوان مکانیسم ماشه یاد میشود. همان زمان که برجام برای اولین بار رونمایی شد، منتقدین در داخل ایران در خصوص وجود چنین مفادی در آن و تبعات آن برای کشور هشدار دادند.
پیش از این بیانیه هم «ژان ایو لودریان» وزیر خارجه فرانسه گفته بود که پاریس در حال بررسی استناد به این بند حل اختلاف و احیای تحریمهاست. لودریان ادعا کرده بود که این کشور به طور جدی کلید زدن «مکانیسم ماشه» را که به از سر گیری تحریمهای سازمان ملل علیه ایران منجر خواهد شد، در دست بررسی دارد.
البته تلاش اروپاییها برای به راهاندازی مکانیسم ماشه در کمیسیون برجام با مخالفت چین و روسیه به شکست انجامید اما به نظر میرسد که تلاشهای جدی از سوی آمریکاییها برای فعال کردن این مکانیسم و بازگشت تحریمها علیه ایران به کار گرفته شده است.
بر اساس گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، وزارت خارجه آمریکا در برابر دستکشیدن تد کروز، سناتور تندروی جمهوریخواه و دارای مواضع شدیداً ضدایرانی از مخالفت با انتصاب «استفان بیگان»، بهعنوان نفر دوم وزارت امور خارجه، با انتشار بخشی از یک «نظر حقوقی» وزارت امور خارجه آمریکا که میگوید به رغم خروج واشنگتن از برجام، این کشور همچنان حق استفاده از مکانیسم ماشه را دارد، موافقت کرده است.
این نظر حقوقی البته چالشبرانگیز است و نقطه مقابل آن نیز در آمریکا بیان شده است. «برایان هوک»، رئیس میز ایران در وزارت امورخارجه پیشتر اظهار داشته: در خصوص مکانیسم بازگشت خودکار تحریمها (مکانیسم ماشه) باید بگویم ما دیگر داخل آن توافق (برجام) نیستیم. طرفهایی که هنوز داخل توافق هستند باید تصمیم خودشان را بگیرند که میخواهند از مکانیسم حل اختلاف استفاده کنند یا خیر.
با این وصف، چماق مکانیسم ماشه مدتی است که بالا رفته و حتی میتواند جدیتر از این نیز مطرح شود. اگر همان الگوی سابق تمایل به تکرار خود داشته باشد و غرب بار دیگر از آشوبهای ناشی از گرانی بنزین تعبیر ضعف داشته باشد، بعید نیست که به ایجاد موج دیگری از فشارها علیه ایران بیندیشد که استفاده از مکانیسم ماشه میتواند گزینهای در این الگو باشد.
نباید فراموش کرد که آمریکاییها نگران لغو تحریم تسلیحاتی غیرموشکی ایران پس از پنجساله شدن قطعنامه 2231 هستند و مکانیسم ماشه تنها گزینهای است که میتواند قطعنامه مزبور را باطل کند.