باوجود همه رنگ و لعابی که سخنان سیاسیون دارد، گاهی دم خروس بیرون میزند و آنچه نباید بگویند گفته میشود. دبیر کل یکی از احزاب اصلاحطلب که پیشازاین هم سابقه نمایندگی مجلس داشته و از عناصر اصلی این جریان است، پس از ثبتنام در انتخابات مجلس ، در پاسخ به پرسش خبرنگاری پیرامون ریزش رأی اصلاحطلبان پس از تصمیم بنزینی دولت و حوادث پیرامون آن، بهصورت ضمنی ابراز خوشحالی کرده است که این ریزش رأی، متوجه ما نیست و به جریان رقیب آسیب میزند. او چنین استدلال کرده که گرانی بنزین ، بیش از همه به حاشیهنشینها و طبقات فرودست فشار میآورد و رأی این اقشار، معمولا به سبد رقیب ما ریخته میشود. این مواضع، پسازآن که با بازخوردهای بدی مواجه شد، موردتکذیب هم قرار نگرفت.
جملاتی که خواندید، چکیده تفکر سیاسی، مدیریتی و امنیتی دو جریان اصلاحات و کارگزاران است. این جمله یک معنا بیشتر ندارد و آنهم این است که «اگر ضعفا و فقرا و گرسنگان ناراضیتر شوند و رأی ندهند مهم نیست، چون رأی آنها به ما نیست.» از ابتدا هم روشن بود که ائتلاف شوم چپهای سیاسی و سرمایه سالاران اقتصادی، نتیجه بهتر از این هم ندارد. جریانی که از همان ابتدا هم معتقد بود چارهای جز این نیست که عدهای از فقرا زیر فشار ناشی از سیاستهای جدید اقتصادی له شوند تا چرخ توسعه کشور بچرخد، جریانی که پس از دوران دفاع مقدس، اشرافی گری را در میان برخی مسئولان باب کرد، جریانی که وقتی در دولت مستقر میشد، شکاف طبقاتی عمیقتر شده و عموم اعتراضات، متوجه عدالت و معیشت بود، جریانی که اندیشمندانش، رسما مبنای خود را نئولیبرالیسم اعلام میکنند، جریانی که مسئول ارشد دولتش با کفش روی فرش پیرزن زلزلهزده کرمانشاه میآید، جریانی که وزیر هزارمیلیاردیاش، به گوش خدمتگزاری در یک منطقه محروم سیلی میزند، جریانی که نماینده مجلسش، لکسوس سوار است و برای سرکشی یا شنیدن درد مردم، پا به هیچ اداره و سازمانی نمیگذارد و اگر هم برود، برای کارچاقکنی و توصیه و سفارش و ایجاد رانت رفته است، جریانی که حتی وقتی شهرداری تهران را به دست میگیرد، با تغییر طرح ترافیک، اعلام میکند هر کس میخواهد در تهران زندگی کند باید هزینهاش را بپردازد، یعنی بهمرور، باید شهر تهران طوری شود که ثروتمندان بمانند و طبقه متوسط و فقرا بروند، جریانی که اگر مجال ببیند، حتی صندلیهای اتوبوسها را میفروشد، جریانی که قیمت بنزین را یکشبه، چند برابر میکند و به گواهی تغییرات مکرر پسازآن، به بسیاری از ابعادش فکر هم نکرده است، جریانی که برخی متولیانش بهراحتی میگویند که جامعه و اقتصاد کشور به شوک نیاز داشت! باید به آقایان گفت مگر زندگی مردم، اسباببازی آقازادههای شماست که به این راحتی، با آن بازی کرده و آن را بالا و پایین کنید.
نمیتوانم این را نگویم که اگرچه به هزار دلیل، از قدرت گرفتن جریان غربگرا و نئولیبرال در کشور متأسفم، اما از یک جنبه خوشحالم که هم دولت، هم اکثریت مجلس و هم نظام مدیریت شهری بسیاری از کلانشهرها، در سالهای گذشته در اختیار این جریان بوده است. امیدواران به غرب، همانها که درد مردم برایشان مهم نیست و اصلا بساط زندگی مستضعفین، حالشان را به هم میزند، امتحان بدی دادند و کارنامه کاملا مردودی در پیشگاه ملت به نمایش گذاشتند. حال دیگر، نوبت ملت است!
نویسنده : سید محمد بحرینیان