اینجا که ایستاده‌ایم باورکردنی نبود!

جهان پس از حمله به آرامکو، حقیقتی را به شدت در حال مخفی کردن است! این مخفی‌کاری در میان برخی داخلی‌ها شدت بیشتری هم دارد و البته می‌توان قبول کرد که مورد داخل حتی ناخودآگاه باشد. حقیقت آن است که رخدادهای یک سال اخیر مرتبط با مقاومت را اگر درهرجمعی «جسارتاً» حتی محتمل می‌دانستی، شما یک متهم بودی! متهم به خیال‌پردازی و خارج از دایره عقل و روشنفکری حرف زدن.

البته این روزها دنده سیاست و روشنفکری تا به آن حد پهن شده‌است که حتی اگر نوشته‌های فعالان سیاسی و برخی مدیران کشور را از سایت‌های رسمی اطلاع‌رسانی خودشان هم سند بیاورید، آن را منکر می‌شوند، اما این چیزی را عوض نمی‌کند.

اگر امکان این بود که در این نوشته مختصر، فضایی را که خیلی از فعالان سیاسی، یک سال پیش از این ترسیم می‌کردند با فضایی که الان در حال گفتگو در آن هستند یا درباره آن سکوت می‌کنند، مقایسه کنیم، به روشنی از مخفی ماندن این حقیقت با خبر می‌شدیم.

از یک سال پیش تاکنون، در یک مورد حداقل هشت نفتکش غول پیکر در بندر فجیره امارات هدف قرار گرفت. امریکا، فرانسه و انگلیس تا چند روز از تریبون‌های خبری گوش جهان را با تشکیک و تهدید پر کردند و بعد اوضاع آرام شد! آن قدر آرام که پهپاد پیشرفته امریکایی به آسمان ایران سرک کشید تا ببیند چرا اوضاع آن قدر آرام است که ناگهان از ارتفاع ۱۷ کیلومتری در آسمان هوس آب‌تنی در خلیج فارس کرد!

همین جا باید بگویم شخصاً هم در کف جامعه، هم در میان دوستان و آشنایان و هم در محیط دانشگاه، پیش از این دو حادثه، مخاطب این جمله با تبختر گوینده قرار گرفته‌ام که «فکر می‌کنی امریکا می‌ترسد که یکباره به ایران حمله و همه چیز را نابود کند؟!» و البته گویندگان فقط فرض‌شان این بود که ایران در ادبیات سیاسی، حرمت قدرت اول جهان را نگه نمی‌دارد و برخی سخنان مسئولان ارشد ایران نسبت به امریکا خارج از احتیاط است و این امریکا را عصبانی می‌کند!

این هم لازم است تأکید شود که حتی اگر همین امروز امریکا حمله محدودی به ایران انجام دهد، نه از ارزش یادآوری این جملات کم می‌شود و نه جبران آن ترسی را می‌کند که برخی‌ها از حمله امریکا داشتند. موضوع اصلی فعلاً غیر قابل پیش‌بینی بودن اقدامات مقاومت است تا اقدام فرضی و احتمالی امریکا.

جهان داشت به آن آرامش مثال زدنی‌اش خو می‌گرفت که این بار ایران نفتکش انگلیسی را در خلیج فارس توقیف کرد و کشان کشان به ساحل آورد. شیوه توقیف کشتی انگلیسی با آنکه نیازی به آن نبود، شبیه شیوه توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق بود، یعنی با هلی‌برد نیرو بر عرشه آن. با این تفاوت که نفتکش ایرانی در جبل الطارق تنها بود و نفتکش انگلیسی در نزدیکی ناو انگلیس و ناو امریکا که اولی نتوانست و دومی نخواست که کمکی به نفتکش بیچاره بکند.

 

این باربراساس آن فرضیه «فکر می‌کنی امریکا می‌ترسد...» پیش‌بینی انتقام سختی از سوی جمیع قدرت‌های جهان می‌رفت، اما مجموع واکنش‌ها چیزی در حدود آن تشکری بود که ترامپ از ایران به خاطر هدف قرار ندادن هواپیمای سرنشین‌دار امریکا کرد!

نفتکش ایرانی توقیف شده خیلی سریع‌تر از پیش‌بینی‌ها رفع بهانه شد، اما ناگهان خبر رسید که دو پهپاد اسرائیلی در لبنان سقوط کرده‌اند بدون وارد کردن تلفات جانی به لبنانی‌ها. اما این برای سید حسن نصرالله قابل گذشت نبود. فرمان صادر شد که برای نخستین بار در اراضی اشغالی پاسخ داده شود آن هم با تلفات!

به نظر می‌رسید که جهان برعرشه کشتی تدبیر مشترک امریکا و سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها نشسته و پیش به سوی فشار حداکثری به ایران می‌رود که این بار بزرگ‌ترین حمله به تأسیسات نفتی در تاریخ، خبر اول جهان شد. یمنی‌های شجاع آن را بر عهده گرفتند. ترامپ دوباره گفت: «ببینیم چه می‌شود!» انگلیس گفت: «به نظر می‌رسد کار ایران باشد.»‌فرانسه گفت: «برای متهم کردن ایران عجله نکنید!» اتحادیه اروپا در کل ساکت ماند. پوتین گفت: «چرا عربستان پاتریوت از امریکا می‌خرد و اس ۴۰۰ از ما نمی‌خرد؟!» سخنگوی وزارت دفاع عربستان هم یک شوی مسخره برگزار کرد و گفت: «به نظر می‌رسد که احتمال می‌رود که ممکن است موشک‌ها از یمن نیامده باشند!»

اگر کنترل نرخ ارز و ثبات امنیتی را هم به این واقعیت‌ها بیفزاییم که هر دو مهم‌تر از آن حوادث بود و در قله پیش‌بینی‌های برخی‌ها همواره وارونه آن تبلیغ و تهییج می‌شد، درمی‌یابیم که حقیقت مقاومت بزرگ‌تر از آن است که تاکنون درباره آن سخن گفته‌ایم.

اکنون رئیس‌جمهور ایران به امریکا رفته است و ترامپ گفته حاضر است طرح ایران را که درباره امنیت خلیج فارس است، بشنود. هنوز دود از تأسیسات سوخته آرامکو بلند است، اما ده‌ها سرمقاله‌نویس امریکایی به ترامپ هشدار داده‌اند که خون سربازان امریکایی را پای منافع شخصی و منافع سعودی‌ها هدر ندهد. هرچه که هست در چند روز اخیر دوباره صحبت از گل و بلبل و تلاش‌های دیپلماتیک است و حتی در خود امریکا از نظریه «فکر می‌کنی امریکا می‌ترسد...» خبری نیست. این حقیقت مقاومت است که هیچ حادثه‌ای پس از این قادر نخواهد بود آن را خدشه‌دار کند.

این یک حقیقت است که در ایران اکنون نویسندگان و سخنرانان در لغت‌نامه‌ها دنبال واژه‌های جدیدی برای نگارش مقاله‌های سیاسی و ابراز عقیده می‌گردند که اساساً با آن واژه‌ها به خاطر آنکه هیچ‌گاه آن‌ها را به کار نمی‌بردند، ناآشنا هستند. این معجزه مقاومت بود.

غلامرضا صادقیان