همان شن که در دهه ۶۰ و در «صحرای طبس» سرباز خدا شد و باعث رسوایی سپاهیان ابرهه، چند دهه بعد در دست بانویی از خیل بیشمار بانوان هنرمند ایرانی، موجب خلق چنان هنری شد که توانست در کوران یک رقابت داغ، دل اغلب ایرانیها را ببرد و فرد پیروز «عصر جدید» لقب گیرد، آنهم در زمانهای که دشمن، مکرر بنا دارد دست و بازوی زن ایرانی را محدود و ناتوان نشان دهد؛ به جرم عفاف یا حجاب یا وقار یا وزانت که این همه، هنرهای اول بانوی ایرانی است!
چند دهه قبل، شنهای صحرای طبس، مأمور خدا شدند تا در چشم متجاوز طیارههای امریکایی بروند و شبهایی که گذشت، همان شنها در دست یک زن ایرانی سببساز هنری شدند که واقعاً بهتآور بود و گویی در چشم همه بدخواهانی فرو رفت که تنها عامل موفقیت زن ایرانی را در دروغی آشکار، افتراق او از متانت ذاتی دختران حوا میخوانند! اینکه خانمیقادر باشد با شن، هم نقاشی کند و هم قصه بگوید و بهخصوص آن قصه مادر که آخرین اجرایش بود، الحق تحسینبرانگیز بود!
انتخاب مردم نیز تحسینبرانگیز بود، چرا که از بین کارهای همه فینالیستها، کار خانم فاطمه عبادی تقارب بیشتری با معنی و مفهوم «هنر» داشت! بگذریم که در میان جمع منتخب، جز ایشان، گروه دیگری هم از خیل کثیر دختران هموطن بودند که البته هنرنماییشان نیز گروهی بود! از سویی دیگر، همین چند روز پیش بود که موفقیت آسیایی والیبالیستهای زن ایرانی، باز هم تجلی توفیق بانوان جامعه شد و اضافه شد به آن پرچم زیبای منقش به نام «الله» که توسط کیمیا علیزاده به بلندای آسمان رفته بود!
این دختران و زنان و بانوان از همان نسل مادرانی هستند که در «دا» وصف دلاوریشان را بارها خواندهایم یا حکایت خانم معصومه آباد که زمان جنگ حتی به اسارت دشمن هم درآمد لیکن خم به ابروی غرورش وارد نیاورد و محکم ایستاد تا زنده بماند! و با عزت، زنده بماند!
دشمن بنا دارد با استناد افراطی به برخی ظواهر بهخصوص با بهره از مجازستان، زن ایرانی را بیقید و بیبند و بار و اقلا بیهنر بخواند و مفاهیم مقدسی، چون عفاف و حجاب را مخل رشد بانوان بنامد، اما همان خدایی که شن صحرای طبس را به سربازی خود گرفت، همان شن را اسباب خلق هنر زنی از زنان ایران عزیز قرار داد! خوب است غافل از این نکات نباشیم و چشم بر این حقایق نبندیم!
عزم دشمن بر تفرق است؛ تقسیم مرد و زن جامعه بر اساس ظاهرشان و ایجاد جنگ و جیغهای ظاهری لیکن ما همه یک ملت واحدیم که دشمن واحدی داریم! شکی نیست که حجاب، هم حکم شرع و هم حکم قانون است و بیحجابی و بدحجابی، هم ناهنجاری دینی و هم ناهنجاری قانونی، لیکن زبان مواجهه با این عصر جدید، همان لسان زمان قدیم نیست، لذا به شدت باید مراقب زبان امر و نهی خود باشیم!
اساساً پر و بال دادن به توفیقات اینچنینی خوب است و مخل نقشه دشمن، گیرم حالا فلان زن موفق که سکویی را هم فتح کرده، دقیقاً آن حجاب مدنظر شرع یا قانون را نداشته باشد! بله! اما او سرباز ایران خودش است و با هر ظاهری که دارد، دلبسته این آب و خاک! دل او در هوای این آبادی است و هرگز اهل وطنفروشی یا پیوستن به کمپینهای کذا نیست! غربزده نیست! با دشمن نیست! همین جا زاده میشود، همین جا رشد میکند، همین جا مفتخر به هنری میشود و همین جا هم خواهد مرد، در همین خاک!
اهتمام ما باید بر حفظ باشد؛ جذب، نه طرد! درست در همان روزهایی که دشمن زن ایرانی را عاری از هر هنری نشان میدهد و او را آدم خود معرفی میکند و مخالف وقار و عفاف مینامدش، هرچند روز شاهد توفیق بانوان ایرانی در عرصهای هستیم! اینها را اولاً باید دید، ثانیاً باید نوشت! اشتباه است با تنگنظری گمان بریم که این موفقیتها ربطی به ما ندارد! نه! ما باید حریص باشیم در حفظ حتی یک دختر ایرانی! و آنچه دشمن را عصبانی میکند، همین حرص و جوش از سر عقلانیت ماست!
زن ایرانی آنقدر منزلت دارد که امامجمعهای و سرداری جلویش خم میشود تا لوح افتاده او را، خودش از زمین برندارد! زن ایرانی آنقدر دارای اهمیت است که حاجقاسم حتی دختران آنچنانی را هم مثل دختر خودش بخواند! و باز زن ایرانی چنان قابل است که رقابتهای سخت را از جنس مخالفش ببرد، آنهم هم با رأی تودهها و هم با آرای داوران! این عصر جدید ایران و عصر جدید جمهوری اسلامی است، اما خدا هنوز هم گاه با زبان شن، با ما سخن میگوید! و دشمن بداند که اختلافی بین مردم ایران نیست!
این متن یک فرزند شهید دهه ۶۰ درباره فرزندان دهههای بعدی است! خیابان انقلاب، مملو از دختر و پسر موفق است که دخترش حتی با شن هم قادر به خلق هنر است! این همان شن صحرای طبس و همان شن ریگستان فکه و همان ذرهذره خاک خوزستان قهرمان است که عطر شهیدان دارد! و حالا شده سببساز نقش و نگارهای یک بانو! این خاک در همین خاک، بدل به هنر میشود! این همان خاکی است که حججی شهید رفت تا پای اجنبی، طراوتش را لکهدار نکند!
تا خاک ما دست اغیار نیفتد! باید هم با این خاک و با این شن، هنر آفرید! و باید هم قصه مادر را تعریف کرد! احسنت به دستان توانمند فاطمه عبادی که با همان خاکی که بهنام محمدیها و حسین فهمیدهها و محسن حججیها حفظ کردند، هنر میآفریند! این همان خاکی است که محل رشد و پرورش فرشچیان و سمیعی بوده! و سعدی و حافظ و مولانا! و سلمان و بوعلی! و ملاصدرا و صیاد! و شیرودی و شیخ بهایی! و همت و میرزاکوچک! و بلباسی و کمالالملک! و اقبال و پروین اعتصامی! برخیز از خواب گران! اقبال! زمانه، شعر تو را میخواهد! ساز کن سرودهات را! بخوان! آری! این، عصر جدید فتوحات زن ایرانی در لوای نام مقدس خداوند است...
حسین قدیانی