اخبار سیاسی- اصلاح طلبان یا همان پیروان خط دوم خرداد که مجموع تفکرات لیبرالی دارند در دهه 70 و در سالهای 76 و با پیروزی رئیس دولت اصلاحات سکاندار دولت شدند و ردای قدرت را بر تن کردند.
به گزارش افکارنیوز، در طول این سالها این جریان سیاسی هیچگاه تعریف مشخص و مستدلی درباره اصلاح طلبی ارائه نداد و در بزنگاههای انتخابات مانند سال 88 که نامزد متبوعشان رای نیاورد فتنه ای ایجاد کرده و از سوی دیگر در سلهای بعد و در 92 پشت سر فردی مانند حسن روحانی قرار گرفتند تا به قدرت برسند.
پس از 96 اصلاح طلبان اختلافاتشان جدی تر از همیشه شد تا جایی که این اختلافات بیشتر از هر زمان دیگری نمود دارد.کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران به عنوان دبیر کل حزبی تکنوکرات از بلاتکلیفی در میان اصلاحطلبان و شورای عالی منتخب به آنها خبر میدهد.
وی اظهار داشت: واقعیت این است که شورای عالی اصلاحطلبان برای برخی بد فهمیده شده است. برخی فکر میکنند شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان ساز و کار پیچیده و وظایف مهمی دارد. به نظر من از شروع به کار این شورا، نه ترکیبی که آنجاست و نه اعضا، مسئولین و احزاب نسبت به آن، این ایده را نداشتند که جایی است که بتواند در آن ایدهپردازی کرد. این شورا، فقط شورایی در جریان انتخابات سالهای 92، 94 و 96 بوده است.
در واقع شورای عالی اصلاحطلبان جمعی است برای هدفی بسیار محدود و مشخص، یعنی هماهنگی در زمان انتخابات برای کسانی که میخواهند در انتخابات شرکت کنند. کسی نباید توقع داشته باشد شورای عالی تمام سؤالاتی را که از اصلاحطلبان وجود دارد پاسخ بدهد؛ چنین چیزی نه برای شورایعالی تعریف شده و نه این شورا چنین قابلیتی دارد.
کرباسچی در ادامه میگوید: اصلاحطلبی تابه حال این گونه تعریف نشده است که بگوییم نو یا کهنه است. اصلاً کهنهاش چه بوده که نوی آن مطرح باشد؟ در کدام بخش وحدت نظر بین احزاب اصلاحطلب در مسائل اقتصادی، سیاسی، سیاست خارجی و داخلی وجود داشته؟ اصلاً چنین چیزی تدوین و اعلام نشده و مانیفستی داده نشده است که حال بگوییم قدیمی آن به درد نمیخورد یا بگوییم جدید آن باید این چنین باشد. اصلاحطلبی شامل شعارهایی کلی راجع به «بهبود وضعیتسیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور» است.
او ادامه میدهد: اشکال اساسی جریان اصلاحطلبی این است که مشخص نکرده قرار است چه چیزی را اصلاح کند.
اینکه حسن برود، حسین بیاید، تقی برود و نقی بیاید که اصلاحطلبی نمیشود. باید بگویند که اصلاحطلبی هدفش چیست؟ و بعد هم معلوم شود که برنامه و استراتژیاش چیست و این اهداف را به چه شکلی میخواهد در جامعه پیاده کند؟ از طریق انتخابات یا براندازی، اعتصابات، مقابله یا معامله؟ بالاخره در اینکه میخواهد اصلاحی را در امور ایجاد کند، روش کارش چیست و میخواهد تعامل کند یا جنگ؟ میخواهد بسازد یا میخواهد نسازد؟ نه اینکه در هر مرحلهای عدهای بگویند انتخابات خوب است یا بد است یا عدهای بگویند شرکت میکنیم یا شرکت نمیکنیم. بالاخره یک بار برای همیشه باید بگویند روش کارمان در جریان اصلاحطلبی چیست؟
جریان اصلاحطلبی درون خودش هم باید مدیریت و نظارتی داشته باشد. یعنی یک مجموعه که با شعار اصلاحطلبی و مجموعه نیروها در سراسر کشور روی کار میآیند، بیایند حساب پس بدهند و بگویند چه کار کردهاند؟ آیا توانستهاند این اهداف را یک سانت، دو سانت، یک اپسیلون یا یک کیلومتر جلو ببرند؟ یا نه همان سر جای اولشان در جا زدهاند. یا اینکه عملکردشان بدتر بوده است؟ این مسئله نیز باعث ناامیدی و پراکندگی میشود. وی در پایان میگوید: اصل مسئله این است که ما یک جمعبندی کنیم و تعریفی از اصلاحطلبی داشته باشیم که تا حالا نداشتهایم. برنامه کار داشته باشند و در ادامه هم اگر نتیجهای گرفتیم، نظارت و مدیریتی روی این مجموعه باشد تا مشخص شود به این برنامه و روش عمل کردهاند یا نه.
هر سه این ارکان در حال حاضر نقص دارد و در واقع اصلاً وجود ندارد. کسی نظارت ندارد بر اینکه در هر کدام از این شوراها یا مجلس که اصلاحطلبان بر سر کار آمدهاند چه اتفاقی افتاده است؟ آیا عملکرد این نهادها مثبت شده یا بدتر از قبل شده است؟ دولتی رفته و وزیری آمده است. این وزیر نتیجه کارش چه بوده؟ کسی وزیر راه شده است، پنج، شش سال بوده است و وقتی رفته شروع کرده است به انتقاد. کارش در آن پنج، شش سال چه بوده؟ چه نتیجهای داشته؟ کمی راهها را درست کرده؟ کمی تلفات و تصادفات را کم کرده؟ بالاخره اصلاحطلبی یعنی همه اینها. همهاش حرفهای سیاسی انتزاعی و ذهنی نیست. باید به مردم عملکرد و کارایی نشان بدهند.
به نظر می رسد اختلافات شورای عالی اصلاح طلبان و طیف کارگزاران هر روز بیشتر شده و بعید است این جریان بتواند در انتخابات آینده به فهرست مشترک و ائتلافی برسند.