اردیبهشت سال گذشته وقتی رئیسجمهور آمریکا با قلدری و گردن افراشته مقابل دوربینهای تلویزیونی حاضر شد و توافق هستهای را ملغی کرد، پس از یک سخنرانی نخوتآمیز و ضدایرانی قول داد که ایرانیها برای مذاکره با او تماس خواهند گرفت. از آن زمان تا کنون بارها ترامپ با لحنهای مختلف همین حرف را تکرار کرده است. آخرین تلاش او در این زمینه فرستادن نخستوزیر ژاپن به تهران بود تا به خیال خود تهران را پای میز مذاکره بیاورد.
دیدار نخستوزیر ژاپن با رهبر انقلاب اسلامی را میتوان دیداری تاریخی نامید. شینزو آبه در این دیدار چند نکته را مطرح میکند که عبارت است از؛
۱- قصد دارم پیام رئیسجمهور آمریکا را به جنابعالی برسانم.
۲- ترامپ به او گفته «آمریکا قصد تغییر رژیم در ایران را ندارد».
۳- عزم آمریکا جلوگیری از ساخت سلاح هستهای بهوسیله ایران است.
۴- آمریکا آماده مذاکرات صادقانه با ایران است.
۵- ترامپ گفته «مذاکره با آمریکا موجب پیشرفت ایران خواهد شد».
درباره زمینه این دیدار، نکات فوق و پاسخ رهبر انقلاب خطاب به نخستوزیر ژاپن، میتوان از چند زاویه به بحث و بررسی پرداخت؛
۱- نخستین نکته چرایی انتخاب ژاپن از سوی رئیسجمهور آمریکا برای ارسال پیام خود به تهران است. ژاپن و ایران طی چهار دهه گذشته روابط مثبت و مبتنی بر احترام متقابل با یکدیگر داشتهاند. این کشور برخلاف اغلب کشورهای اروپایی وارد بازیهای ضدایرانی نشده و از این رو وجهه مثبتی در میان ایرانیان دارد. اما نکته مهمتر در انتخاب نخستوزیر ژاپن پیام روانی آن برای جامعه ایرانی است. ژاپن کشوری صنعتی و از لحاظ اقتصادی پیشرفته است. آمریکا به شکل موذیانهای در پی آن است که پیشرفت اقتصادی ژاپن را به روابط آن با خود ربط دهد و این پیام را به جامعه ایران ارسال کند که کلید حل مشکلات اقتصادی شما در برقراری ارتباط با آمریکاست. حال آنکه واقعیت چیز دیگری است.
آمریکا پس از پایان جنگ جهانی دوم و حمله اتمی به ژاپن، همچنان این کشور را به نوعی تحتاشغال نظامی خود دارد و بزرگترین پایگاه خارجی آمریکا در جزیره اوکیناوای این کشور است. حضور نظامی و رابطه از بالا به پایین آمریکا و ژاپن، نه تنها عامل پیشرفت این کشور نبوده بلکه مشکلات و فجایع بسیاری نیز آفریده است. برای نمونه همین بس که فرماندار فعلی اوکیناوا - دنی تاماکی- حاصل تجاوز یک تفنگدار آمریکایی به مادرش است. پدری که به آمریکا بازگشت و هرگز پیدا نشد. پیشرفت اقتصادی ژاپن محصول سخت کوشی و کار دقیق و بابرنامه ژاپنیها طی چندین دهه است و نه رابطه یک طرفه و به دور از عزت ملی با آمریکا.
۲- نکته دوم به پاسخ رهبر انقلاب برمی گردد که ترامپ را لایق مبادله پیام نیز ندانستند، چه رسد به مذاکره. اما چرا ترامپ لایق تبادل پیام هم نیست؟ ترامپ تکبر و نخوت سیاستمداران آمریکایی را به اوج خود رسانده است. در ادبیات و مواضع او، کوچکترین احترام و پایبندی به سادهترین اصول اخلاقی دیده نمیشود. او به راحتی و البته با گستاخی هرچه تمامتر ملت ایران را تروریست نامیده و از نابودی ایران سخن گفته است. چنین شخصیتی بیشک لایق مبادله پیام نیست. چرا که پاسخ به او از دو حال نمیتواند خارج باشد؛ یا باید منطبق با ادبیات زشت و شخصیت سخیف خود وی باشد که چنین پاسخی در شأن مقامات کشورمان نیست و یا باید محترمانه و مبتنی بر ادب و اخلاق باشد که وقتی با شخصیتی مثل ترامپ روبرو هستید، رفتار محترمانه با وی نتیجهای جز افزایش توهم و تکبر او و باز شدن راه برای گستاخی بیشتر از سوی وی نخواهد داشت.
۳- آقای آبه از قول ترامپ گفته است که آمریکا به دنبال مذاکرات صادقانه با تهران است. این ادعا را میتوان به عنوان مضحکترین موضع سیاسی سال از سوی آمریکاییها ثبت کرد. این حرف یعنی به ما اعتماد کنید. خنجری که آمریکا در برجام به ایران زد، هنوز خون چکان است و حتی برای سایر کشورها نیز درس عبرت شد که مذاکره با آمریکا و توافق با این کشور چه سرنوشتی میتواند داشته باشد. علاوه بر آن دولت ترامپ از ابتدای روی کار آمدن هرچند وقت یکبار و بصورت نوبهای، تحریمها علیه کشورمان را افزایش داده است. آخرین نمونه آن تحریم پتروشیمی همزمان با دعوت به مذاکره است. در چنین شرایطی ادعای مذاکرات صادقانه، ادعای مضحکی است که اگر کسی آن را باور کند، باید در عقل وی شک کرد. آمریکاییها یک سال پیش اهداف ۱۲ گانه خود از مذاکره و توافق با ایران را بیان کردهاند. آنچه آنها به دنبال آن هستند، تسلیم جمهوری اسلامی است. فقط کشورهایی که در یک جنگ تمام عیار، بهطور کامل شکست خورده و دستها را بالا بردهاند، چنین شرایط خفتباری را میپذیرند یا بهتر است بگوییم چارهای جز پذیرش آن ندارند.
۴- ترامپ در ادعایی دیگر گفته است که مذاکره با آمریکا موجب پیشرفت ایران میشود. این هم از جنس همان ادعای مضحک پیشین است. مشکل ترامپ این است که چند سالی دیر آمده و زود هم میخواهد برود! شش سال پیش این ادعا را یک بار به ایران فروختند و عدهای هم آن را باور کردند. همانهایی که پس از برجام با اسکناس یک دلاری و هزار تومانی به خیابان آمدند و رقصیدند. دوستی میگفت سوار ماشینی مسافرکش بودم. ماشین طرف خیلی درب و داغان بود و وقتی پرسیدم چرا عوض نمیکنی گفت ماشین ایرانی بخرم؟ نه! کمی صبر کن، از این به بعد سوار بنز و «بی ام و» میشویم! برجام برای ایران خسارت بود؛ آن هم از نوع خسارت محض. اما یک فایده داشت که به تمام آن خسارت میارزد؛ آن هم اینکه با مذاکره و امتیاز دادن نمیتوان مشکلات اقتصادی را حل کرد و طعم پیشرفت و رفاه را چشید.
۵- نحوه پاسخ رهبر انقلاب به آقای آبه درباره پیام ترامپ واجد نکتهای مهم و کلیدی است. ایشان میتوانستند پاسخی تند به او بدهند و همان مواضع محکمی را که درباره آمریکا در مکالمه با آبه گفتهاند، خطاب به ترامپ بگویند. پرهیز از این مسئله و تاکید بر اینکه «مطالبی را که بیان خواهم کرد، در چارچوب گفتوگو با نخستوزیر ژاپن است»، یعنی بستن عملی پرونده مذاکره با آمریکا به هر نحوی؛ اعم از مستقیم، محرمانه و یا باواسطه. آمریکاییها باید میفهمیدند که راهبرد آنها برای امتیازگیری از ایران تحت عنوان «کمپین فشار حداکثری» بینتیجه است و به در بسته خورده است. کوچکترین پالس مثبت در این زمینه یعنی امتیازی در سبد دولت ترامپ و تأیید این نظر او که افزایش فشار جواب میدهد و در نتیجه افزایش تصاعدی فشار برای رسیدن به هدف. پاسخ قاطع و محکم رهبر انقلاب، بستن راه بر این محاسبه غلط آمریکاییها و دفاع راهبردی از منافع ملی بود.
۶- و اما آخرین نکته به اعتراف آقای آبه بازمیگردد که تصدیق کرده است؛ «آمریکاییها همواره میخواهند طرز فکر و عقاید خود را به دیگر کشورها تحمیل کنند.» همین یک عبارت برای نقض ادعاهای پیشین ترامپ کفایت میکند. محل نزاع نیز همینجاست. جمهوری اسلامی به این تحمیل و تحقیر نه گفته است و این مدل برخورد با واشنگتن، تبدیل به یک الگو شده است.
در تصاویر منتشر شده از دیدار آبه و رهبر معظم انقلاب اسلامی برگههایی دیده میشود که ابتدا روی میز است و اندکی بعد آقای آبه روی آن نشسته است. به احتمال زیاد این همان پیام ترامپ بوده است که رهبر انقلاب از پذیرش و پاسخ به آن خودداری کردهاند. ترامپ خیلی از کشورها را با یک تماس تلفنی کوتاه میدوشد و اگر پیامی برایشان بفرستد (که نمیفرستد چون اصلاً نیازی نمیبیند در این حد هم به خود زحمت دهد) روی سر خود میگذارند اما در جمهوری اسلامی جایگاه پیام او همانجاست که در تصاویر دیده میشود.
محمد صرفی