ماجرای تلاش امیر انتظام برای ایجاد فتنه در جمهوری اسلامی

 20 خرداد سال پر رمز و راز 1360 خبری در جامعه پخش شد که البته خیلی هم غیر قابل پیش بینی نبود عباس امیر انتظام که دو سالی بود به جرم جاسوسی و رابطه با آمریکا در بازداشت به سرمی برد به حبس ابد محکوم شد. گفتنی‌ست که این حکم ابتدا اعدام بود که با تلاش ها و وساطت مهندس بازرگان به حبس ابد تقلیل یافت، البته این حکم هم در عمل اجرا نشد و امیرانتظام تنها دو دهه از عمرش را در زندان گذراند و باقی عمر  خود را در منزل خودش در کنار همسر دومش سپری کرد

اخبار سیاسی- قبل از اغاز شرح ماجرا باید به نکته ای توجه کرد و آن هم این که قصد نگارنده از این مطلب اثبات جاسوس ی امیرانتظام نیست و تنها قرار است به نکات کمتر گفته شده در مورد وی بپردازیم  که متاسفانه و با غفلت متولیان امر ناگفته مانده است، حال اینکه وی جاسوس بود یا خیر بر عهده ی خود خواننده؛ من آنچه شرط بلاغست با تو می‌گویم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.

امیرانتظام که به طولانی ترین زندانی سیاسی جمهوری اسلامی معروف است، بعد از حکم حبس ابدش تقریبا به حاشیه رفت و دیگر کسی از او سخنی به میان نمی آورد و حتی همسر و دو فرزندش هم از سوئد برای دیدار وی به ایران برنگشتند؛ اما او در دهه هفتاد با مصاحبه ای به سر زبان ها افتاد و بعد ها هم در دهه 90  با مصاحبه ای که چند ماه قبل از مرگش با حسین دهباشی داشت، از حاشیه به متن آمد. او در این مصاحبه که همراه همسر دومش الهه میزانی (امیرانتظام) حضور داشت، ادعاهایی را مطرح کرد که مسئولان جمهوری اسلامی را به بدرفتاری با خود متهم کرد.

بررسی ادعاهای عجیب و غریب امیرانتظام را به وقتی دیگر سپرده و در این مقاله قصد نداریم که تناقض گویی های امیرانتظام را بررسی کنیم که خود بحثی مفصل می طلبد و آن‌را به وقت دیگری محول می‌کنیم

قبل از انقلاب :

با روی کار آمدن دکتر مصدق در دهه 30 امیرانتظام از حامیان وی بود و حتی دو بار هم بدلیل حمایت از نهضت مقاومت ملی به زندان رفت؛ اما در هر دو مورد تنها یک شب در بازداشتگاه بود و سپس آزاد شد.

در گزارشی که مسئول سیا در لندن در مورد امیرانتظام نوشته است بیان شده : این واقعیت که... امیرانتظام تماس پنهانی با سیا داشته و این هیچ‌گاه به ... به ساواک نرسیده بدون شک کمک کرده است (قسمت های نقطه چین در همه اسناد سفارت حاوی کلماتی است که بدلیل تلاش برای از بین بردن سند، ناخواناست) (کتاب اسناد لانه جاسوسی، ج 6، ص 335، سند شماره 8، 15 شهریور 58 )آمریکااز اسم رمز

امیرانتظام در دوران دانشجویی با مهندس بازرگان و نهضت آزادی آشنا شد و از علاقه مندان به مهندس بود حتی نامه اعتراضی مهندس بازرگان به سفر نیکسون را هم او تحویل مامور سفارت آمریکا (ریچارد کاتم) داد که کاتم در اولین ملاقات از اشتیاقش برای دیدار های مجدد با وی سخن می گوید که امیرانتظام هم دست رد به سینه وی نمی زند.

این ملاقات زمینه ای برای ارتباط وی با سفارت آمریکا و بعد ها با مامورین سیا در ایران شد که البته ممکن است امیرانتظام از این که طرف مقابلش مامور سیا باشد خبر نداشته اما خود وی ارتباط با سفارت آمریکا را تایید می کند. این ارتباط تا جایی پیش رفت که برای ناشناخته ماندن وی در اسناد سفارت از اسم رمز اس.دی.پلاد استفاده می کردند (کتاب اسناد لانه جاسوسی، ج 1، ص 568)

در سال 1342 عباس روافیان با مراجعه به اداره ثبت احوال تهران، نام خانوادگی خود را به امیرانتظام تغییر می‌دهد(رمز عبور، ج 1، ص20) . او تا قبل از این زمان و در دوران حضور در دانشگاه تهران و همراهی با بازرگان نام خانوادگی روافیان را داشته است. سال‌ها بعد و در جریان دادگاه‌های انقلاب محمد منتظری (فرزند آیت الله منتظری و برادر احمد منتظری که نماز میت امیرانتظام را خواند)  علت این تغییر نام را یهودی بودن وی میداند و مدعی می شود که وی برای پنهان ماندن ماهیت یهودی اش نام‌خانوادگی خود را عوض کرده است (مجله آسیای جوان، 20 / 5 / 1358 )  که امیرانتظام این موضوع را تکذیب کرد (با توجه به اینکه "عباس امیرانتظام" تنها نام خانوادگی خود را تغییر داده بعید بنظر کمی رسد که وی یهودی بوده باشد و نام "عباس" را برای خود برگزیند)

وی در همان سال،  به فرانسه و بعد به آمریکا رفت. امیرانتظام سه سال در آمریکا ساکن بود، سپس به ایران بازگشت. بعد از بازگشت از آمریکا مشغول تجارت خود شده و فعالیت‌های سیاسی و ارتباطش با بازرگان را قطع می‌کند. وی یک شرکت واردات ماشین‌آلات سنگین از آمریکا را تأسیس کرد که به دلیل تجارتی که داشت، با خواهرزاده محمدرضا شاه ، شهرام پهلوی (فرزند اشرف پهلوی ) ارتباط داشت (ناگفته‌های انقلاب57، ص224)

در مورد این شرکت واردات و ارتباط وی با خواهرزاده محمدرضا شاه، نکته ای که حائز اهمیت است این است که در سال 57 که امیرانتظام از بازرگان می خواهد تا به مبارزه بپیوندد، بازرگان شرط همراهی با وی را کنار گذاشت فعالیت های تجاریِ امیرانتظام بیان می کند (خاطرات عباس امیرانتظام، آن سوی اتهام، ج 1، ص15)

روزهای پر التهاب انقلاب :

در کتاب شماره ۱۰ اسناد لانه جاسوسی ملاحظه می‌شود که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دی ماه ۱۳۵۷، امیرانتظام در پی ملاقاتی با ریچارد کاتم که تحت عنوان نماینده کمیته حقوق بشر امریکا به ایران بازگشته بود، ابراز تمایل می‌کند که با سفارت امریکا در تهران در تماس باشد و کاتم هم او را به آن تشویق می‌کند. در ۱۹ دی ماه ۱۳۵۷ امیرانتظام تحت عنوان عضو کمیته مرکزی نهضت آزادی با استمپل (مامر سفارت آمریکا )، کارشناس سیاسی سفارت امریکا ملاقات و درباره حوادث آن هنگام تبادل نظر کرده و از قول نهضت آزادی می‌گوید که با دولت بختیار مقابله و رقابت نخواهد شد. از امیرانتظام در این سند به عنوان منبع جدید نهضت آزادی که باید قویاً محفوظ بماند، یاد می‌شود

هر چه به روز پیروزی انقلاب نزدیک می شویم  ملاقات های امیرانتظام با سفارت آمریکا بیشتر می شود به طوری که در بهمن 1357 امیرانتظآم بیش از ده بار به ملاقات یانکی ها رفت

ماجرای فرار آن 22 نفر :

روز 18بهمن 57 یک هواپیمای  سی 130 نیروی هوایی ارتش به همراه دو تن از اعضای سفارت آمریکا در تهران، برای آزاد کردن 22 تکنسین آمریکایی مستقر در ایستگاه هوایی سیا در کبکان در شهر درگز حرکت کرد

این 22 نفر از چند روز قبل توسط انقلابیون تحت حفاظت قرار گرفته بودند و اجازه خروج از ایستگاه هوایی کبکان را نداشتند.

سفارت از یک سو به شدت بدنبال خروج آمریکایی ها پیش از پیروزی انقلاب بود و از سویی دیگر نگران تجهیزات موجود در این سایت بود. حتی "ویلیام سولیوان" سفیر آمریکا در تهران در نامه ای به عباس امیرانتظام معاون نخست وزیر (بازرگان) خواستار حفاظت از تجهیزات ایستگاه هوایی کبکان و بهشهر شد.

اما چرا اطلاعات و پرسنل این دو پادگان برای آمریکا این چنین مهم است؟ سایت رادار و شنود کبکان، از سال 50 برای ثبت تحرکات نظامی، آزمایشات موشکی و انفجارهای هسته ای شوروی مورد بهره برداری سازمان سیا و ناسا بود. ایران نیز به عنوان شریک پروژه ایبکس و محافظت کننده سایت بود.

این پایگاه تا قبل از پیروزی انقلاب بزرگترین پایگاه استراق سمع و رادار آمریکا در منطقه خاورمیانه بود. پادگان بهشهر نیز بیشتر در خدمت امور جاسوسی آمریکا قرار داشت.

در روزهای پرالتهاب انقلاب، سفارت بدنبال خروج 22 تکنسین و اطلاعات موجود در این دو سایت بود.

اعضای سفارت با کمک برگه خروجی که داشتند، به راحتی توانستند 22 آمریکایی را از خاک ایران خارج کنند.

بعدها با کشف اسناد لانه جاسوسی مشخص شد که این فرار با کمک و نامه مستقیم امیرانتظام صورت گرفته بوده. در سندی اطلاعاتی و "غیرقابل رؤیت برای خارجیان" که از سفارت کشف شد، شرح دقیق ماجرای آزادسازی 22 تکنیسین گزارش شده که بدون "نامه امیرانتظام" و دوستان او این فرار به هیچ وجه میسر نمی شده، طوری که در جمله پایانی گزارش آمده: بدون دوستی نزدیکی که بین تیمسار ایمانیان و افراد نخست وزیری بود، به احتمال زیاد گروه نمی توانست پرواز کند.

دیو چو بیرون رود :

بعد از توافق نهضت آزادی و بختیار برای ورود امام خمینی به ایران و حفظ امنیت امام و مردم ، بلافاصله امیرانتظام تلفنی سفارت آمریکا را از تصمیم‌های گرفته شده مطلع می‌کند.  وی حتی جزییات ریز به ریز برنامه استقبال از حضرت امام را به آمریکایی ها گزارش می دهد و به این مقدار هم بسنده نکرده و تحلیل خود، از برنامه‌های آتی امام خمینی را هم  ارائه می‌کند.

 برای درک بیشتر از نحوه گزارش مو به موی برنامه به این سند سفارت آمریکا توجه کنید :

مقام ارشد نهضت آزادی انتظام به مسئول سیاسی ساعت 13:30 به وقت محلی تلفن کرد که بگوید توافق با دولت انجام گرفته. تنها مانع ماندن خمینی تقبل ارفرانس در انجام پرواز مخصوص است. انتظام اشاره کرده صحیح است که فرودگاه تهران باز است و احتمالاً الان دولت ایران تأیید نهایی خودش را به ارفرانس می‌دهد. نهضت آزادی امیدوار بود که تأیید نهایی بعدازظهر یا عصر حاصل گردد خمینی با شنیدن تقبل، پاریس را شب 30 ژانویه( 11 بهمن) ترک می‌کند و 31 ژانویه( 12 بهمن ) حدود ساعت 8:30 به وقت تهران می‌رسد. برنامه‌ها کاملاً همان‌هایی هستند که قبلاً برنامه‌ریزی شده بودند مراجعه به تلگراف خمینی وارد می‌شود کمیته منتخب از او استقبال می‌کنند بعد به بهشت زهرا از طریق شهیاد (آزادی)می‌رود سخنرانی دارد او بعد از سخنرانی در آرامگاه به محلش می‌رود تا ملاقاتی‌ها را که علما و شاید نخست‌وزیر بختیار و کابینه او باشند ببیند او دو یا سه روز در تهران می‌ماند قبل از این که به قم برود (کتاب اسناد لانه جاسوسی ج 1، ص516، سند مورخ 4 / 11 / 57 )

امیرانتظام در تاریخ 14 بهمن درخواست ملاقات فوری با استمپل را می‌کند. این برهه از انقلاب دوران اتفاقات و تصمیمات مهم است. نهضت آزادی با امام خمینی در مورد حفظ دولت بختیار اختلاف نظر دارد و صحبت‌های مهمی بین مخالفان رژیم شاه در مورد آینده سیاسی ایران مطرح می‌شود. امیرانتظام هم که در این جلسات مهم حضور دارد از هیچ فرصتی برای دادن خبر و تحلیل به سفارت آمریکا دریغ نمی‌کند و حتی قول همکاری بیش‌تر هم می‌دهد

ارتباط امیر انتظام با آمریکایی ها تا بدان حد بود که حتی سفیر امریکا در ایران را هم پیشنهاد می داد .

متن سند :

انتظام افرادی نظیر ”ریچارد کات" و ”رمزی کلارک" را به عنوان سفیر پیشنهاد می‌کند (کتاب اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد1، ص 537)

دولت موقت :

یک هفته بعد از آنکه امام خمینی مهندس بازرگان را به ریاست دولت موقت تعیین می کند، بازرگان در 23 بهمن 1357 امیر انتظام را به عنوان سخنگوی دولت و معاونت اداری نخست وزیر منصوب می کند که البته این انتصاب سر وصدا هایی به همراه داشت؛ از آنجایی که امیرانتظام به مسائل و احکام مذهبی وقعی نمی نهید، سر و صدای افراد مذهبی نهضت ازادی و انقلابیون را برانگیخت.

سیدمحمدمهدی جعفری (از اعضای سابق نهضت آزادی ) در خاطراتش در این زمینه مینویسد: آقای امیرانتظام که سخنگوی دولت بود، سخت مورد انتقاد ما بود. ایشان مسائل ابتدایی اسلامی و مکتبی را نمیدانست... ما از مهندس بازرگان انتقاد کردیم و گفتیم: شما چرا چنین کسی را به عنوان سخنگوی دولت تعیین کردهاید؟ سخنگوی دولت کیست؟ چه سابقه ای در مبارزه دارد... امیرانتظام در نهضت مقاومت ملی بود و در اوایل تشکیل نهضت آزادی هم عضو بود، اما بعداً به آمریکا رفت و کار خاصی هم تا انقلاب نکرده بود. پس از مشورت با آیتالله طالقانی ما بار دیگر بیانیهای در نقد عملکرد امیرانتظام با امضای نهضت آزادی صادر کردیم و در آن گفتیم که آقای امیرانتظام... اصلاً فرد مناسبی برای سخنگویی دولت انقلاب نمیباشد. به دنبال فشار ما مهندس بازرگان ناچار شد امیرانتظام را از معاونت نخستوزیری بردارد و به عنوان سفیر ایران در سوئد تعیین کند... پس از مدتی شنیدیم که در سوئد نیز ایشان همان تشریفات دوره سلطنتی را اجرا کرده و مثلاً با کالسکه به حضور پادشاه سوئد بار یافته... ما به هرحال با دولت مهندس بازرگان بر سر آقای امیرانتظام توافقی نداشتیم. (همگام با آزادی، خاطرات شفاهی دکتر سیدمحمدمهدی جعفری، جلد دوم، صص9-498)

عضویت امیرانتظام در نهضت آزادی بارها از طرف سران نهضت تکذیب شده بود (در ادامه به این مطلب می پردازیم) اما او در ارتباطاتش با آمریکایی ها خود را نماینده نهضت معرفی می کرد و حتی در سندی از قول نهضت آزادی به آمریکاییها در خصوص حراست از منافعشان اذعان میکند

متن سند :

انتظام موضوع را عوض کرده و گفت: نهضت آزادی مایل است که با یک هیئت آمریکایی ملاقات کند، برای مذاکره در مورد منافع آمریکا در ایران و تلاش برای اجتناب از درگیری بین آمریکا و جنبش اسلامی که خواستار روابط خوب با آمریکا است ( کتاب اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد1، ص 555 )

مقاله مجله تایم :

مجله تایمز مقاله ای منتشر می کند که جیمز بیل آنرا نوشته و در آن مدعی شده بود که امیرانتظام تا حدی که بتواند آمریکایی است و چندین مقام عالیرتبه ایرانی پیوندهای نزدیکی با آمریکا دارند

امیرانتظام توضیحات نقل شده از تایم را تکذیب کرد و حتی در مصاحبه ای در 22 اسفند به این مجله حمله کرد و اظهار داشت که این مجله از شاه به طور مخفیانه پول دریافت مینمود . انتظام مدعی شد که مدارکی مبنی بر واریز چکهایی به حساب شرکت تایم در دست دارد و تایم را به انتشار گزارشهای مغرضانه در طی انقلاب متهم نمود.

متن سند سفارت آمریکا در مورد این مقاله :

در ضمن، اظهارات پروفسور جیمز بیل در مجله تایم در مورد احساسات طرفداری از آمریکا در میان مقامات عالی رتبه رهبری فعلی مذهبی در روزنامه های محلی پخش میشود. متأسفانه بیل از یزدی و انتظام که هر دو از افراد مهم دولت بازرگان هستند، اسم میبرد. در شرایط فعلی این عمل فقط میتواند به آنها صدمه بزند و ممکن است به این منجر شود که آنها گامی به جهت «اثبات» این که «عامل» آمریکا نیستند، بردارند. از آن جایی که سفارت برای کمکهای عملی بسیار گسترده به این دو، در میان سایرین، وابسته است، چنین حادثه ای ممکن  است به تنهایی انعکاس بخصوصی داشته باشد. این مسئله یک بار دیگر مضر بودن اظهارنظرهای هر مقام مهم رسمی و غیر رسمی را در مورد ایران نشان میدهد. مردم عامی ایران فرق رسمی و غیر رسمی را نمیدانند (کتاب اسناد لانه جاسوسی، ج 3، ص432، سند شماره 6 ، مورخ 21 اسفند 57 )

در یکی دیگر از اسناد سفارت درباره یزدی چنین میخوانیم: هم یزدی و هم انتظام که در گذشته دائماً در موضع یاری به ما بوده اند، در نتیجه بی مبالاتی جیم بیل در مجله تایم، شروع به حمله به امریکا نمودهاند، خصوصاً حملات یزدی که به نظر میرسد برای اثبات این که طرفدار امریکا نیست، تکرار میشود.

امیرانتظام دلیل این اتهامات را تسلط به زبان انگلیسی و تحصیل در آمریکا میداند. وی در رد اتهام ارتباط با آمریکا از سوابق انقلابی خود میگوید و این که از دبستان به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت یعنی در سن 17-18 سالگی در راه ملی شدن نفت مبارزه کرده و سهیم بوده است.

او در مصاحبه مطبوعاتی خود هم در 16 فروردین 1358 گفت: ما از زمانی که دانش آموز و در دبیرستان مشغول تحصیل بودیم، در ملی شدن نفت مبارزه کردیم و سهم داشتیم . بنده آمریکایی نیستم و دکتر یزدی عضو سیا نیست.( رمز عبور، ج 1، ص20) ادعایی که دو روز بعد نهضت آزادی در 18 فروردین 1358 در اعلامیهای آن را رد کرد. در این اعلامیه آمده بود: بدین وسیله به اطلاع عموم ملت ایران میرساند که آقای مهندس امیرانتظام تنها هنگام تأسیس نهضت آزادی ایران در سال 1340 به مدت 3 ماه با این حزب همکاری داشته است و از آن پس، چه در داخل و چه در خارج از کشور، هیچ گونه فعالیتی در نهضت آزادی ایران نداشته است و نهضت در برابر سخنان و نظرات و اعمال وی مسئولیتی ندارد.( رمز عبور، ج 1، ص20)

سفیر ایران در اسکاندیناوی :

با توجه به ادامه بی توجهی وی به مسائل مذهبی و برای کاهش تنش ها دولت موقت مجبور شد او را به عنوان سفیر به کشورهای اسکاندیناوی بفرستد و بدین ترتیب عمر سخنگویی او تنها 4 ماه بود که در این دوران یکی از بزرگترین شبهه ها در تاریخ را بر خود به جای گذاشت؛ گوینده جمله ی "آب و برق مجانی می شود" بر خلاف باور مردم امام نبوده و اولین بار این امیرانتظام بود که چنین حرفی زد (بررسی این ماجرا بحث مفصلی است که به این مقاله مربوط نمی شود و به وقت دیگری می سپاریم)

مسئولان آمریکایی که از خروج رابط خود از ایران نگران بودند، این مساله را با امیرانتظام مطرح می کنند و امیرانتظام هم مسئولان آمریکایی را از نگرانی نسبت به دور شدنش از فضای ایران خارج کرد و حتی در ملاقاتی که با مأموران سفارت داشت ابراز امیدواری کرد که ارتباطشان راحتتر شود.

متن سند :

انتظام خوشبین بود که سفرش به سوئد باعث این نخواهد شد که وظیفه اش به عنوان کانال ارتباطی بین دولت ایران و آمریکا قطع شود. او حتی گفت ارتباط ساده تر نیز خواهد شد. در آنجا بهتر از واشنگتن و تهران میتوانیم حرفهای خود را بزنیم.(کتاب اسناد لانه جاسوسی ، ج 1، ص537، سند شماره 1 / 7064، مورخ 8 جولای 79 (17 تیر 58))

طبیعتاً حضور در کشوری دیگر از نظارتهای امنیتی می‌کاست و این فرصتی برای ارتباطات عمیقتر بین او و دولت آمریکا بود، همچنین وی به عنوان سفیر کشور جمهوری اسلامی چه حرفهای خصوصی و محرمانه ای داشته است که بودنش در خارج این گفتگوها را آسان مینمود ؟!

دو روز قبل از خارج شدن امیرانتظام از کشور بروس لینگن کاردار سفارت آمریکا در تهران به سفیر آمریکا در سوئد نامه ای مینویسد و امیرانتظام، سفیر جدید ایران را معرفی میکند. لینگن نیز او را فردی میداند که به مناسبات دوران انقلاب پایبند نیست و حتی در مورد روابط خاص امیرانتظام با سفارت و نقشی که در تحلیلگری و دادن اطلاعات داشته است صحبت کرده و به او توصیه میکند تا با امیرانتظام در ارتباط باشد و در صورت لزوم اطلاعات او را در اختیار لینگن بگذارد.

متن نامه :

ما جداگانه اطلاعات مشروحی درباره زندگی امیرانتظام را برای شما خواهیم فرستاد. به طور مختصر، وی یک ایرانی فوق العاده با نزاکت، مؤدب و غربی‌منش است. خیلی زیاد در اینجا محصور انقلاب و در پوسته درونی انقلاب است، اما به سختی در روش و ظاهر، انقلابی به نظر میآید. او مدت قابل توجهی را در کشور ما گذرانده است و ایالات متحده را بسیار خوب میشناسد و آنجا را دوست دارد. مطمئناً شما از او خوشتان خواهد آمد.

یکی از سؤالاتی که فعلاً در حوزه دیپلماتیک اینجا به طور متناوب مطرح است این است که «چرا انتظام میرود.» ما هنوز پاسخ خوبی در این مورد نداریم. او اینجا به بعضی از ما گفته است که امکان دارد در استکهلم در موقعیتی بهتر از اینجا برای پاسخگویی به آن باشد. فرض بر این است که رفتن او لااقل تا اندازهای ناشی از پیچیدگیها و مانورهای حلقه داخلی انقلاب میباشد و این باعث شده که امیرانتظام احساس کند که در حال حاضر در خارج از ایران راحتتر خواهد بود. او به ما میگوید علیرغم مسافت زیاد قصد دارد به شرکت فعالش و توجهش به آنچه در اینجا (ایران) میگذارد ادامه دهد.

با گفتن همه اینها، ما اعتراف میکنیم که چندان آگاهی واقعی نسبت به رفتن او نداریم. او ملاقات و صحبت با شما را استقبال خواهد کرد و ما از هر چیزی که شما بتوانید از آن مسافت در مورد نظرات و گفتههای او به ما بگویید استقبال خواهیم کرد. در واقع هر مطلبی که وی ممکن است در مورد حلقه های داخلی رهبری و روابط داخلی آنها برای ارائه داشته باشد مورد علاقه ما میباشد (کتاب اسنتاد لانه جاسوسی ، ج 1، ص540، مورخ 10 ژوئیه 1979 (19 تیر 1358))

همکاری با باقی مانده های ساواک :

امیرانتظام در دوران سفارت در سوئد، آگاهانه مأموران ساواک را که به عنوان کارمند سفارت بودند حفظ کرده و از آنها استفاده میکرد. او در خاطراتش با اشاره به این موضوع مینویسد: پس از ورود به سوئد ابتدا با کارهای سفارت ایران آشنا شدم. عدهای از کارمندان سفارتخانه های ایران در استکهلم، کپنهاگ و اسلو سفارت را ترک کرده بودند. من پس از آشنایی با کارمندان سفارتخانه ایران در استکهلم، تصمیم گرفتم که کسی را اخراج نکنم؛ و از همه درخواست کردم که به کارهای خود ادامه دهند. من میدانستم که ساواک تعدادی کارمند در بین کارمندان سفارتخانهها دارد. با این حال همه را نگه داشتم و به همه گفتم تا زمانی که افراد به وظایف خود عمل میکنند و کارهای سفارتخانه را انجام میدهند، من از آنها حمایت خواهم کرد. با وجود این تذکر دو نفر از اعضای سفارتخانه سوئد، ما را ترک کردند. یکی کاردار قبلی به نام محمودی بود و دیگری کارمندی به نام صبوری. کارمندان باقی مانده در دوران من به خوبی وظایفشان را انجام میدادند و من با وجود آنها احساس آرامش میکردم. (آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام، ج 1، ص40)

 

بعد از برگزاری این جلسه در تهران امیرانتظام ایران را ترک میکند و به انگلستان میرود و در 15 شهریور همان طور که در تهران گفته بود با جرج کیو (آدلسیک) در لندن دیدار میکند. در این جلسه در مورد میزان قدرت دولت ایران، مناسبات سیاسی داخلی و حزب توده صحبت شد. قرارهای اطلاعاتی موضوعی بود که امیرانتظام خواهان ادامه آن با رعایت ملاحظات حفاظتی بود و به همین دلیل برگزاری این جلسات را در خارج از کشور توصیه میکرد.  در گزارش سیا از این جلسه آمده است: موقع خداحافظی بسیار دوستانه بود و چیزی که اس. دی پلاد / 1 موافق بود که ما باید تماس حفظ کنیم رابطه اطلاعاتی در تهران به خوبی تثبیت شده. اس. دی. پلاد / 1 موافق بوده ما باید این را بررسی کنیم فکر خوبی است که با او در جای دیگری در اروپا ملاقات کنیم تا مجبور به رودررویی با محافظان وی نشویم یا حداقل محافظ ایرانی وی (کتاب اسناد لانه جاسوسی ، ج 6، ص336، سند شماره 8، مورخ 15 شهریور 58 )

علت اشاره به "محافظ ایرانی" امیرانتظام این است که چند روز قبل (10 شهریور) قرار ملاقاتی گذاشته شده بود ولی به دلیل حضور این محافظ قرار اجرا نشد. پنهانکاری در این ملاقاتها نشان از غیر مرسوم بودنشان است. در حالی که محافظین معمولاً همواره در کنار رجال سیاسی هستند و در صورت لزوم از محتوای بحثها مطلع نمیشوند و نه این که به طور مخفیانه و بدون اطلاع آنها افراد قرار ملاقات بگذارند. ملاقات امیرانتظام با جرج کیو به گونهای بود که حتی محافظ امیرانتظام هم از آن مطلع نمیشد. در گزارش مأمور سیا آمده است : به طور موقت قرار ملاقاتی برای صبح 10 شهریور گذاشتیم. ... در راهروی هتل ... علاقه ای به وی اظهار داشت ... از آنجا ناشی شده که اس. دی. پلاد / 1 یک محافظ ... ایرانی دارد. بنابراین ملاقاتی برگزار نشد. ( کتاب اسناد لانه جاسوسی ، ج 6، ص336، سند شماره 8، مورخ 15 شهریور 58  )

در مورد ارتباطش  با سفیران و عوامل آمریکا در دولت موقت، خود امیرانتظام می‌گوید:  مسئول مذاکره و مکاتبه با تمام سفارتخانه‌ها در داخل کشور بودم از جمله امریکا و ما با امریکا بیشترین قرارداد‌ها را داشتیم، چیزی حدود هزار و ۲۰۰ قرارداد؛ بنابراین مراجعه آن‌ها برای ارتباط با دولت بیشتر با نخست وزیری انجام شد. چه آقای سولیوان به طور شخصی و یا کاردار ایشان و یا از طریق مکاتباتی که با ما صورت می‌گرفت. بنابراین ملاقات‌ها به صورت روزانه یا چند بار در هفته انجام می‌شد. (بیانیه دانشجویان پیرو خط امام در سال 77 چاپ شده در روزنامه جامعه )

 آنچه بدیهی است، در همان دولت، وزارتخانه‌ای به نام وزارت خارجه هم وجود داشته است و اتفاقاً وظیفه این وزارتخانه، مذاکره و مکاتبه با سفارتخانه‌ها در داخل و مسئولان دولت‌ها در خارج است!

یکی از مسائل حائز اهمیت نیز همین است که با وجود این وزارتخانه، چرا امیرانتظام بایستی این حجم از گفتگو و ملاقات و مراوده با مقامات امریکایی را داشته باشد تا حدی که وقتی هم به عنوان سفیر به سوئد اعزام می‌شود، اشتغالات وی با مسئولان امریکایی بیش از سوئدی‌هاست

انحلال مجلس خبرگان :

امیرانتظام در دورانی که سفیر شده بود یک بار به ایران می آید تا کاری مهم را به سرانجام برساند که البته موفق نمی شود؛ انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی

مجلس خبرگان قانون اساسی در 28 مرداد 1358 به پیشنهاد امام خمینی برای تهیه و تصویب نهایی قانون اساسی  و بعد به همه پرسی گذاشتن آن تشکیل شده بود و اعضای آن هم با انتخابات مردمی انتخاب شده بودند. رویکرد این مجلس مذهبی و انقلابی بود و اعضای آن را روحانیون تشکیل میدادند. جناح لیبرال داخلی که در دولت موقت حضور داشتند درصدد انحلال این مجلس برآمدند. طراح اصلی این جریان امیرانتظام بود. او اعتقادی به حضور دین در سیاست نداشت (در بخشی از گزارش ماموارن سازمان سیا آمده است که انتظام مخالف قدرت‌یابی نیروهای مذهبی است ( کتاب اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد1، ص80))

 ماجرای مفصل این انحلال :

امیرانتظام مهر 1358 برای شرکت در جلسه ای با جان استمپل، جرج کیو و بازرگان سفری به تهران داشت. او اعضای شورای مقاومت ملی را که در سال 1332 در کنار هم بودند به شرکت در جلسهای در خانه محمدتقی انوری از اعضای نهضت آزادی دعوت کرد. اعضای شرکت کننده عبارت بودند از عباس سمیعی، احمد صدر حاج سید جوادی، فتحالله بنیصدر، رحیم عطایی و... . در این جلسه امیرانتظام پیشنهاد انحلال مجلس خبرگان و ارائه قانون اساسی جدید به جای بررسی پیشنویس قانون اساسی موجود را میدهد که با موافقت دیگران مواجه میشود. متن اولیه این طرح توسط احمد صدر حاج سید جوادی، وزیر دادگستری و فتحالله بنیصدر، دادستان کل کشور که هر دو از اعضای نهضت آزادی بودند تهیه شد. این کار بدون اطلاع مهندس بازرگان انجام شد.

روز بعد امیرانتظام با در دست داشتن طرح خود نزد بازرگان، نخستوزیر میرود و او را از این طرح مطلع میکند. به گفته امیرانتظام، بازرگان حدود بیست دقیقه بدون این که حرفی بزند فکر کرد و در نهایت با آن موافقت کرد. امیرانتظام در طول آن روز به وزارتخانههای مختلفی رفت و توانست از 18 وزیر امضا بگیرد. 4 وزیر زیر این طرح را امضا نکردند. ابراهیم یزدی، وزیر خارجه، هاشم صباغیان، وزیر کشور، علیاکبر معینفر، وزیر نفت و ناصر میناچی وزیر ارشاد ملی وزرایی بودند که با این طرح موافق نبودند.

امام خمینی 24 خرداد ماه 1360 در مورد این ملاقات میگوید: قضیه آن که مجلس خبرگان منحل بشود در زمان دولت موقت طرح شد و معلوم شد که اساسش از امیرانتظام بوده. آن وقت آمدند آقایان پیش ما؛ آقای بازرگان و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم: شما چهکاره هستید که میخواهید این کار را بکنید! شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مسئله، کنار رفتند. مسئله انحلال مجلس خبرگان روی این زمینه بود که دیدند مجلس خبرگان یک مجلس اسلامی شد، یک مجلسی شد که اکثرش از علما هستند. اینها خوب، از این علما میترسند، ضربه خوردند. اگر قانون بنویسند، یک قانونی مینویسند که با مزاج غرب و شرق سازش ندارد و آن غیر آنی است که شرقی یا غربی میخواهند. این آقایان هم توجه به مسایل خیلی ندارند -معالاسف- با این که بودند در مسایل سیاسی. و از این جهت، آن طرح را درست کردند (صحیفه امام ، ج 14، ص437، سخنرانی در جمع فرماندهان نظامی)

به هر صورت این طرح امیرانتظام شکست خورد و او به سوئد بازگشت

دستگیری و پایان راه :

دو روز بعد از تسخیر سفارت آمریکا نخست‌وزیر بازرگان در اعتراض به این اقدام استعفا داد و این استعفا مورد موافقت امام خمینی قرار گرفت و مسئولیت اداره کشور و برگزاری انتخابات به شورای انقلاب واگذار شد. حدود یک ماه و نیم بعد در 27 آذر 58 امیرانتظام برای شرکت در جلسه‌ای با حضور قطب‌زاده وزیر خارجه جدید و سفرای کشورهای اسکاندیناوی، فرانسه و آلمان به ایران باز‌می‌گردد و شب 28 آذر در وزارت خارجه به اتهام جاسوسی دستگیر می‌شود

امیرانتظام چهارشنبه 28 آذر 1358 به وزارت خارجه می‌رود تا در جلسه وزارت خارجه شرکت کند. جلسه ساعت 9 شب در دفتر وزیر بود. او به محض ورود به ساختمان از طرف دادستانی کل انقلاب برای بیان توضیحاتی بازداشت می‌شود و به دادستانی می‌رود و تفهیم اتهام می‌شود

البته امیرانتظام مدعی است که وزیر امورخارجه، قطب زاده از دوستان نزدیک وی بوده و بعید است از این جریان خبر داشته باشد و این دستگیری را کار کمال خرازی می دانست

جلسه اول دادگاه در 26 اسفند ماه 1359 برگزار شد. دادگاه با ریاست آیت‌الله محمدی گیلانی 17 جلسه ادامه یافت. روزنامه کیهان و میزان  (ارگان نهضت آزادی )  متن صحبت‌های بیان شده در جلسات دادگاه را چاپ کردند. (دادگاه علنی برگزار می شد) مهندس بازرگان با انگیزه حمایت از امیرانتظام در اولین جلسه دادگاه حضور یافت و اعلام کرد : به نظر من حال اگر باید کسی محاکمه شود من هستم زیرا از تمام این جریانات که به عنوان اتهام آقای امیرانتظام ذکر شده است شریک بوده‌ام و تمام این جریانات با نظارت خود بنده بوده است (روزنامه اطلاعات، 26 اسفند 1359)

حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز اتهامات وارده به امیرانتظام را وارد ندانست و گفت : من در این مورد حرف‌های آقای بازرگان را تأیید می‌کنم و به نظر من ایشان جاسوس نیست (روزنامه کیهان، 4 دی 1358)

افراد دیگری نیز مانند محمد توسلی و ابراهیم یزدی نیز برای ادای توضیحات حاضر شدند

از سوی دیگر برخی مخالفان امیرانتظام مانند حجت‌الاسلام محمد منتظری، حجت‌الاسلام هادی غفاری، حجت‌الاسلام عبدالمجید معادیخواه، علیه امیرانتظام شهادت دادند

به جز "خط امامی هایی" که در دادگاه علیه امیر انتظام شهادت دادند، از سازمان چریک هایی فدایی خلق گرفته تا چهره هایی چون حبیب الله پیمان از افشاگری دانشجویان مشهور به "پیرو خط امام" حمایت کردند

حبیب‌الله پیمان معتقد بود:  امیرانتظام یک نماد است و باید کل دولت موقت محاکمه شود. شهید محمد منتظری نیز در دادگاه خواستار محاکمه همه اعضای نهضت آزادی شد؛ مطلبی که مهدی کروبی از دوستان امروزی نهضت ازادی هم این مطلبرا قبول داشت و در سخنرانی به شدت علیه نهضت آزادی سخن گفت

امیرانتظام  به آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی، علی گلزاده غفوری، شیخ علی تهرانی و احمد صدر حاج سید جوادی پیشنهاد قبول وکالت داد. دفتر آیت‌الله مکارم شیرازی در واکنش به درخواست امیرانتظام برای قبول وکالت وی با اعلام رد این درخواست بیانیه‌ای صادر کرد که در این بیانیه آمده است : یک بار دیگر به اطلاع عموم هم‌میهنان غیور و مبارز می‌رساند که صرف نظر از ماهیت دعوا، حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی نه تاکنون دفاع از شخص خاصی را در دادگاه برعهده گرفته‌اند و نه در آینده خواهند گرفت، اصولاً برنامه کار ایشان در حوزه علمیه قم با این گونه کار سازگار نیست و اگر آقای امیرانتظام به این امر توجه می‌داشتند چنین پیشنهادی نمی‌کردند (آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام ، ج 2، ص376)

 

افرادی مانند گلزاده غفوری، حشمت‌الله مقصودی، حمید صادق نوبری، غلامرضا نجاتی، نورعلی تابنده (رییس فرقه دراویش گنابادی ) برای قبول وکالت اعلام آمادگی کردند. سرانجام حمید صادق نوبری به عنوان وکیل انتخاب شد. سرانجام دادگاه در 20 خرداد 1360 امیرانتظام را به جرم انجام ملاقات‌ها و تماس‌های سری، ارائه اطلاعات و آگاهی به دشمنان انقلاب درباره مسایل و اطلاعات داخلی، فراری دادن سران رژیم شاه و مأموران سیاسی سفارت رژیم شاه در اسرائیل و... به حبس ابد محکوم کرد

امیر انتظام دو بار  اسنادی که علیه وی بود را جعلی دانست اما با دو روایت متناقض :

امیرانتظام در کتاب آن سوی اتهام که توسط نشر نی به چاپ رسید، مدعی شد اسناد جعلی بوده و ساخته دست دانشجویان است؛ عبدی در پاسخ به او گفت: آقای امیرانتظام مرتکب جرمی شده که مجازات آن را باید تحمل کند… اگر آن مدارک جعلی بود، امریکاییها واکنش تندی نشان میدادند؛ از چند دانشجو که زبان انگلیسی نمیدانستند، بعید بود که بتوانند مدارک امریکاییها را جعل کنند

اما گویا سخنان دیروز خود را نیز فراموش کرده بود؛ او مطابق آنچه در روزنامه میزان در تاریخ ۲۹/۲/۱۳۶۰ چاپ شده در دفاعیاتش در دادگاه این اسناد را جعلی خوانده بود، اما نه از سوی دانشجویان، بلکه ادعا کرده بود این اقدام کار مأموران سیا است و آنها سندسازی کردهاند تا بین مسلمین تفرقه بیفکنند: «خداوند مرا نگه داشت تا با عنایت او چهره واقعی دشمن بشریت را بر همه نشان دهم و ثابت کنم که این اسناد را ساختهاند تا وحدت امت مسلمان ما را از هم بپاشند…، اما رسالت من این است که تا آخرین لحظه فریاد بزنم که برادر بیدار شو که دشمن تو امریکاست نه برادر همرزم تو

همراه با این محکومیت امیرانتظام به حاشیه رفت و دیگر سخنی از او مطرح نبود. سکوت خبری درباره امیرانتظام ادامه داشته تا زمانی که به علت کهولت سن و عود نمودن غده پروستات، نیاز به درمان پیدا کرد. پس از مراحل درمان، مسئولین قوه قضاییه در دی ماه 1373 بر اساس رأفت اسلامی، وی را به خانه امنی در شمال تهران منتقل کردند و بر امکانات رفاهی او افزودند

تلاش هایی برای بازگشت به متن جامعه :

تیرماه 1374 او در مصاحبه با رادیو آمریکا تنها راه نجات ایران را رفراندوم دانست. در آذرماه 1375 به علت کهولت سن و بیماری محکومیت خود را در خانه شخصی گذراند. در این دوره با الهه میزانی آشنا شد و  با او ازدواج کرد

در خرداد ماه 76 به رئیس دولت اصلاحات برای ریاست جمهوری رأی داد.

در شهریور 1377  پس از ترور شهید سید اسدالله لاجوردی دادستان و رئیس زندان اوین توسط منافقین، امیرانتظام مصاحبه‌ای با رادیو صدای آمریکا می‌کند. او در این مصاحبه اتهاماتی را متوجه شهید لاجوردی می‌کند که باعث شکایت خانواده لاجوردی از امیرانتظام می‌شود و به همین خاطر دوباره به زندان می‌رود. او در این مصاحبه گفته بود: کسان دیگری نظیر لاجوردی وجود دارند. آیا ترورکنندگان از قتل او التیام یافته‌اند؟ (رمز عبور، ج 1، ص21)

به گفته الهه میزانی، بعد از ارسال پیام تسلیت توسط رئیس دولت اصلاحات به مناسبت ترور شهید لاجوردی دیگر او و همسرش در هیچ انتخاباتی شرکت نکردند

او در سال 88 نیز حمایت خود را از فتنه 88 اعلام کرد

امیرانتظام سرانجام صبح روز پنجشنبه 21 تیر 1397 در سن 86 سالگی بر اثر ایست قلبی در تهران درگذشت. احمد منتظری بر پیکر او نماز خواند و در قطعه 7 بهشت زهرا به خاک سپرده شد

محمد صادقی