والت: چرا ایران باید با دولتی که به عهدشکنی فخر می‌فروشد مذاکره کند؟

«استفان والت»، استاد دانشگاه هاروارد و از نظریه‌پردازان مشهور حوزه روابط بین‌الملل است که نظریه او تحت عنوان «موازنه تهدید» در بسیاری از دانشگاه‌های جهان تدریس می‌شود.

وی به همراه «جان مرشایمر»، سال‌ها پیش با نوشتن کتابی در خصوص نقش لابی‌های صهیونیستی در سیاست آمریکا مورد همجمه‌های تند این لابی‌ها قرار گرفتند.

والت، روز ششم ماه مه یادداشتی مفصل در خصوص سیاست‌های ضدایرانی دولت «دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور آمریکا در نشریه فارین پالیسی منتشر کرده که عنوان آن چنین است: «اگر کسی سیاست شما را در قبال ایران نداند، آیا چنین سیاستی اصلا وجود دارد؟»

وی یادداشت خود را با این سوال آغازیده که «هدف دولت ترامپ در خصوص ایران چیست؟» او سپس به اعزام یک ناو هواپیمابر آمریکایی به منطقه و توجیهات «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در این‌باره اشاره کرده و نوشته است: «من هنوز متوجه نمی‌شوم این کار قرار است به چه بینجامد.  این تاحدودی از آن‌روست که رئیس‌جمهور ترامپ به غیرقابل پیش‌بینی بودن علاقه دارد و دولت او که با هرج و مرج اداره می‌شود قادر نیست یا نمی‌خواهد توجیهات شفاف و جامع در خصوص اتخاذ بسیاری از تصمیمات سیاسی ارائه کند. اگر شما به کسی نگویید که سعی دارید چه کاری انجام دهید برای افراد بیرونی دشوار خواهد بود که شما را در آینده مورد مواخذه قرار دهند.»

استفان والت سپس به گمانه‌زنی در خصوص سیاست‌های ضدایرانی دولت آمریکا و اهداف این سیاست‌ها پرداخته و گمانه‌های خود را دسته‌بندی کرده است. ذیلا خلاصه‌ای از این دسته‌بندی‌ها را می‌خوانید.

* ژستی برای خشنودی دیگران

به باور والت، امکان دارد که دولت آمریکا در حال گرفتن ژستی برای خوشحال نگه داشتن سعودی‌ها، اسرائیلی‌ها، کشورهای حاشیه خلیج فارس و جمهوری‌خواهان پول‌داری همچون «شلدون آدلسون» باشد که به او کمک اعطا کرده‌اند. شاید ترامپ، «مایک پامپئو» وزیر خارجه و جان بولتون، مشاور امنیت ملی در دل باور دارند که نظام سیاسی ایران فرونمی‌پاشد و برای توافقی بهتر از برجام نیز مذاکره نمی‌کند. اما چون نحوه اداره امور ایران از سوی دولت سابق آمریکا مورد انتقاد قرار داده و تحت فشار متحدین و لابی‌های داخلی قرار دارند چاره‌ای جز این نبوده که به سیاست فشار شدید علیه ایران روی آورند حتی با وجود اینکه این سیاست هرگز در گذشته به نتیجه نرسیده است.

والت البته می‌گوید که خود باور چندانی به صحت این گزینه ندارد چرا که اگر این گزینه صحت داشت، به ریسک در خطر قرار دادن روابط با متحدین دیرینه برای نخریدن نفت ایران نمی‌ارزید.

* فشار بر ایران برای دست‌یابی به توافقی جدید

این گزینه بدان معناست که هدف فشار حداکثری برای ایران مجبور ساختن این کشور به بازگشت به میز مذاکره و متقاعد شدن تهران به پذیرفتن 12 خواسته‌ای است که یک‌سال قبل، مایک پامپئو مطرح کرد.

والت پس از شرح و توضیحاتی در خصوص این گزینه تاکید کرده چنین گزینه‌ای اصلا عملی نیست. تحریم‌های سخت‌تر علیه ایران احتمالا نمی‌توانند این کشور را قانع کنند که همه خواسته‌های آمریکا را بپذیرد، به‌خصوص زمانی که ایالات متحده دیگر آن پشتوانه چندملیتی دوران مذاکره در خصوص برجام را با خود ندارد. حتی کشورهای ضعیف‌تر از ایران هم تمایلی به تسلیم در برابر باج‌خواهی ندارند  چرا که منجر به خواسته‌های بیشتر می‌شود.

این استاد دانشگاه هاروارد اذعان کرده که بیش از یک دهه تحریم‌های سخت تهران را قانع نکرد که از تمام ظرفیت غنی‌سازی خود چشم بپوشد و اکنون نیز به‌نظر نمی‌رسد که چنین شود.

مشکل دیگر این سناریو از دید استفان والت این است که «چرا ایران باید با دولتی که برجام را پاره کرده، بارها در تعامل با شرکای تجاری زیر قولش زده و در خصوص آن فخر فروخته، به توافق برسد؟ اگر گزینه دوم چیزی است که دولت آمریکا می‌خواهد به آن برسد، احتمالا ناامید خواهد شد.»

* تغییر نظامی سیاسی

 

بر اساس این گزینه، ترامپ، بولتون و پامپئو به سرنگون کردن نظام سیاسی ایران تمایل داشته و خود را قانع کرده‌اند که فشار بیشتر بر مردم ایران، آنها را بر آن خواهد داشت که حکومت را سرنگون کنند. به نوشته والت، پولتون و پامئو این را در فرصت‌های متعدد (و گفته می‌شود با کسب سود مالی) در اتحاد با گروه‌های مخالف ایران (منافقین) گفته‌اند.

در شرح گزینه سوم، والت به شکست تجربه‌های مشابه آمریکا در کوبا و لیبی اشاره کرده و این نکته را مورد توجه قرار داده که بسیاری از ایرانیان دارای احساسات میهن‌دوستانه هستند و ممکن است خشم بیشتری نسبت به ابرقدرتی پیدا کنند که سعی می‌کند اقتصاد آنها را فلج کند.

این نظریه‌پرداز روابط بین‌الملل همچنین این نظر را مطرح کرده که خروج آمریکا از توافق هسته‌ای به نفع گروه‌هایی در ایران که او آنها را تندرو خوانده تمام شده، چرا که نظرات آنها در خصوص دشمنی آمریکا و غیرقابل اعتماد بودن کلام آمریکایی‌ها را تقویت کرده است.

والت همچنین تاکید کرده که هیچ تضمینی وجود ندارد که حتی در صورت تغییر نظام سیاسی در ایران، نیروهای طرفدار آمریکا در این کشور به قدرت برسند. صداهای حامی آمریکا در ایران با افزایش فشارهای این کشور بر ایران در حال کاسته شدن هستند.

وی همچنین به تجربه‌های سیاست تغییر رژیم آمریکا در عراق، افغانستان، لیبی، سومالی، سودان، یمن و سوریه و بدتر شدن اوضاع در این کشورها اشاره کرده است.

* بهانه‌جویی برای جنگ

 

به باور والت، ممکن است آمریکا به‌دنبال آن باشد که با فشار حداکثری علیه ایران، این کشور را به سوی توسعه برنامه هسته‌ای خود یا خروج از ان‌پی‌تی سوق داده تا از این طریق، توجیه لازم را برای اقدام نظامی پیشگیرانه علیه تاسیسات هسته‌ای ایران فراهم آورد.

او سپس در بخشی از ابراز نظر خود در خصوص این گزینه گفته است: بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران به‌معنای از بین رفتن دانش ساخت آنها در این کشور نیست و همچنین درسی عینی به ایران و دیگر کشورها در خصوص غیرهسته‌ای بودن خواهد داد.

استاد دانشگاه هاروارد در بیان نظر خود می‌نویسد: قذافی پس از آن سرنگون و کشته شد که همه سلاح‌های کشتار جمعی خود را کنار گذاشت و ایران ممکن است به‌خاطر اینکه هنوز فاقد سلاح اتمی است بمباران شود اما دیکتاتور قاتلی چون «کیم جونگ اون» موفق به دیدارهای دوجانبه با ترامپ می‌شود که ادعا می‌کند این دو به یکدیگر علاقه پیدا کرده‌اند! اگر شما یک استراتژیست ارشد ایرانی بودید، از چنین الگوی رفتاری به چه نتیجه‌ای می‌رسیدید؟

استفان والت سپس می‌نویسد: فراموش نکنید، اگر ایران واقعا آن‌گونه که دولت ترامپ و کسانی که در خصوص ایران هشدار می‌دهند دارای شبکه‌ای گسترده از نواب گوش به فرمان در منطقه است، چرا باید فرض کنیم آنها در صورت اینکه ببینند تهران هدف حمله قرار می‌گیرد، بیکار می‌نشینند؟

او سپس این سوال را پرسیده: خوب چه انتظاری از استراتژیست‌های باهوشی دارید که فکر می‌کردند سرنگون کردن صدام حسین، همه مشکلات آمریکا را در منطقه حل می‌کند؟!

* سیاست مهار

استفان والت در تشریح آخرین گزینه گمانه‌زنی‌های خود در خصوص سیاست آمریکا در قبال ایران، نوشته است: کارزار فشار حداکثری ممکن است با هدف تضعیف ایران و کاهش نفوذ آن در منطقه دنبال شود. به باور والت، این گزینه، محتمل‌ترین گزینه در بین 5 سناریوی مطرح شده است.

در این سناریو، می توان پذیرفت که اعمال فشار، سیاست‌های کلان ایران را تغییر نمی‌دهد، منجر به تغییر نظام سیاسی نمی‌شود، توافقی بهتر از پی نخواهد داشت و حتی تهران را به خارج از ان‌پی‌تی سوق نخواهد داد تا درب‌ها برای جنگ پیشگیرانه باز شوند. همه این فشارها از آن رو به تهران وارد می‌شوند که  حمایت خود را از برخی شرکایش در منطقه بکاهد و نفوذش کاسته شود.

وی نوشته است: این بهترین توجیهی است که من می‌توانم در خصوص آنچه دولت آمریکا انجام می‌دهد به آن فکر کنم و البته احتمال کمی دارد که واقعا در ذهن این دولت باشد! این گزینه البته دو مشکل دارد: اولا، احتمال جنگ را بالا می‌برد و ثانیا، هیچ‌گونه راه‌حل بلندمدتی برای بی‌ثباتی منطقه‌ای ارائه نمی‌کند.

وی هشدار داده که سیاست مزبور آمریکا را در پیوند محکم با برخی متحدین منطقه‌ایش مانند عربستان سعودی و مصر که به کمک آمریکا و گوش ندادن به حرف این کشور عادت کرده‌اند حفظ می‌کند و از سوی دیگر کشوری مانند ایران با جمعیت بسیار و تحصیل‌کرده را بیشتر به چین و روسیه نزدیک می‌کند و از این رو اشتباه است.

وی با اشاره به اینکه اعمال فشار بر ایران هیچ تاثیری بر رفاه و امنیت شهروندان آمریکایی ندارد تاکید کرده که اگر آمریکا می‌خواست به صلح در خاورمیانه دست یابد، باید برجام را مبنا قرار می‌داد و خود را در موقعیت یک میانجی منصف در تمام منطقه نشان می‌داد.