یکی از مهمترین مناقشات و چالشهای موجود بین حامیان خطمشی نظام با منتقدان داخلی رویکرد حاکمیت در ۴ دهه گذشته- از دولت موقت تا دولت اعتدال- همواره حول مفهوم «نظام» و «نهضت» شکل گرفته است. عدهای همچون نهضت آزادی در دولت موقت به محض پیروزی انقلاب و از همان نخستین روزها، انقلاب و نهضت را پایانیافته تلقی کرده و بر تشکیل یک دولت و نظام سکولار محافظهکار، فاقد مجلس خبرگان و رهبری دینی که با نظام استکبار هیچ مناقشه و منازعهای ندارد، تاکید کردند. حتی بزرگانشان سالها پیش از انقلاب با اذعان به بیتعصبی خود و همفکرانشان و البته در توهینی آشکار به ملت ایران، تصریح کرده بودند که «سر بقای ایران، پفیوزی ماست! وقتی بنا شد ملتی بهطور جدی با دشمن روبهرو نشود، تا آخرین نفس نجنگد… به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت کند، دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردمی از صفحه روزگار برداشته شود».
و همچنین بر این نکته تاکید کرده بودند که «سرسختهای یکدنده و اصولیها هستند که در برابر مخالف و متجاوز میایستند و به جنگش میروند؛ یا پیروز میشوند یا احیاناً شکست میخورند. حریف چون زمینه سازگاری نمیبیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبهرو میشود، از پا درشان میآورد و نابودشان میکند… ما اهل نبرد و کوشش با ملیتهای بیگانه نیستیم. تقلید و سازگاری را ترجیح میدهیم و قالب مستقلی نداریم». (کتاب سازگاری ایرانی، ص ۴۱، مهدی بازرگان).
بعدها نیز در دهه ۷۰، عدهای تجدیدنظرطلب که پس از چرخش ۱۸۰ درجهای از مواضع انقلابی خود و ادعای بودن در خط امام در دهه ۶۰، سودای سکولاریسم را در سر داشتند و بازرگان را پدر معنوی خود میدانستند و نیز مایل بودند انقلاب را پایانیافته و محدود به بهمن ۵۷ بدانند، بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی (ره) را مناسب موزهها دانستند تا با خاکسپاری او، اصول انقلاب را نیز همراهش دفن کنند.
پس از آنها نیز برخی مهمترین مراکز تصمیمسازی و سیاستگذاری نظام، انقلاب اسلامی را هزینهزا دانسته و در دوراهی «جمهوری اسلامی» یا «انقلاب اسلامی»، با فهم ناقص از انقلاب که گویی بهمن ۵۷ نقطه پایان آن بوده نه آغاز، و با توصیه به پرهیز از رجعت به عقب، کسب «ثروت ملی» و رفاه را هدف غایی انقلاب فهم کرده، بنابراین جمهوری اسلامی بدون انقلاب اسلامی را برای ایران نسخهپیچی کردند. (مقاله ثروت ملی یا قدرت ملی، نشریه راهبرد، شماره ۳۹، سال ۱۳۸۵، حسن روحانی، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام).
از این جهت شاید بتوان مهمترین و زیربناییترین بخش بیانیه رهبر معظم انقلاب که با عنوان «گام دوم انقلاب» خطاب به جوانان انقلاب نگاشته شد را مربوط به تعریف و تبیین ایشان از «نظام انقلابی» دانست. جایی که مرقوم فرمودند: «انقلاب اسلامی همچون پدیدهای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده تصحیح خطاهای خویش است اما تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حساسیت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بیعمل میشمارد اما به هیچ بهانهای از ارزشهایش که بحمداﷲ با ایمان دینی مردم آمیخته است، فاصله نمیگیرد.
انقلاب اسلامی پس از نظامسازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمیشود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمیبیند؛ بلکه از نظریه نظام انقلابی تا ابد دفاع میکند». نظامی که اولاً انقلابی است، یعنی انقلاب را صرفاً محدود به تغییر رژیم و تعویض حکام و منحصر به لحظه وقوع در بهمن ۵۷ نمیداند و بهرغم حفظ اصول و مبانی لایتغیر خود یعنی آزادی، اخلاق، معنویت، عدالت، استقلال، عزت، عقلانیت و برادری، که منبعث از اسلام ناب و تفکر اصیل شیعی است، در «مصیر الیالله» به جای «بودن» دائماً در حال «شدن» است و دائماً در حال تغییر روابط فکری و اجتماعی و اعتقادی امت و هدایت جامعه به سوی کمال است و از ثبوت میپرهیزد.
و ثانیاً یک نظام و سیستم است که انقلابیگری را مساوی با هرج و مرج و آنارشی نمیداند و هرگونه تغییر را در چارچوب نظام و با توجه به قواعد و قوانین، موجه میداند. نظامی که به تعبیر رهبری، خلاف جهت آب شنا کردن را آموخته و انقلاب اسلامی را تا سپردن پرچم آن به دست صاحب اصلیاش و تا قبل از اقامه کامل دین در پهنه کره خاکی تمامشدنی نمیداند و مسؤولیتپذیری و حقیقتجویی و عدالتطلبی و جهاد را بر رخوت و سکون و آسایش و منفعتطلبی و مصلحتسنجی و محافظهکاری لیبرالی ترجیح میدهد و جمهوری اسلامی را در ذیل انقلاب اسلامی و نه جایگزین آن تعریف میکند.
در عین حال با وجود پیشرفتهای عظیم و دستاوردهای عالی در حوزههایی که رهبری نیز در متن بیانیه به اهم آنها اشاره کردند، اما «راه طی شده فقط قطعهای از مسیر افتخارآمیز به سوی آرمانهای بلند نظام جمهوری اسلامی است» و همچنین «آنچه تاکنون شده با آنچه باید میشده و بشود، دارای فاصلهای ژرف است» و توصیههای هفتگانه ایشان در حوزه علم و پژوهش، معنویت و اخلاق، اقتصاد، عدالت، استقلال و آزادی، عزت ملی و مرزبندی با دشمن و همچنین سبک زندگی، نشان میدهد ایشان نگاهی فراتر از صرف «اداره» کشور دارند و همچنان آرمانهای متعالی نظام را به عنوان افق پیش رو و عامل تحرک و رشد، فراروی جامعه و حاکمیت قرار میدهند.
از این رو آنچه به عنوان روح مانیفست گام دوم انقلاب قابل استنباط است، عبور از سیاستگذاری یا Policy Making به لایههای عمیق سیاست (Politics) در نگاه رهبری است. آنچه در رویکرد رهبری شاهدیم، عبور از کارایی نظام (انجام درست کار) به اثربخشی نظام (انجام کار درست)، عبور از عقلانیت ابزاری به عقلانیت ارزشی، عبور از ارتقای کارکرد درونی به تطبیق و تطابق ساختارها و ارادهها با اهداف عالیه نظام، عبور از اداره و مدیریت زیرسیستمها به تغییر و تحول و بازمهندسی مثبت دائمی ساختارها، گذر از توسعه به تعالی، توجه به مقصد راه و انذار از بیراههها به جای اکتفا به مدل وسیله نقلیه راهبر و در نهایت لزوم توجه به ابزارگونگی اقتصاد و معیشت و مفاهیمی نظیر آزادی، و نه هدف بودن آنها است. نزد رهبری، آنچنانکه از مسؤولیت و شأن امامت و ولایت برمیآید، دولت (استیت) نه صرفاً نهادی برای تحقق انتخابها و انطباق با ارزشهای جامعه، بلکه نهادی است جهت تغییر آزادگرایانه ارزشها، انتخابها، افکار، رفتار، سلوک اخلاقی و معنوی جامعه و در عین حال تامین نیازهای مادی و معیشتی آنها؛ تفاوتی که برای دولت اسلامی و دولت مدرن سکولار قائلیم.
در بیانیه رهبری، چشمانداز، ماموریت و جهتگیری نظام به وضوح تعیین و تبیین شده است. لذا آنچه وظیفه قوا و نهادهای بالادستی نظام است، تعیین راهبردها و برنامههای عملیاتی در بخشهای مختلف علمی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است تا قدم به قدم ما را به چشمانداز نزدیکتر کند.
به عنوان نمونه، در زمینه علمی-پژوهشی هدف اصلی وزارت علوم به عنوان سیاستگذار، «رشد علمی» و شاخص عملکرد آن «تعداد مقالات» تولید شده است. این زیرسیستم نظام واقعاً «کارا» است به طوری که ایران در سالهای اخیر معمولاً در بین ۲۰ کشور تولید مقاله در جهان بوده است اما در عین حال عمیقاً «غیر اثربخش» است به طوری که فعالیتهای پژوهشی در مراکز علمی و دانشگاهی غالباً از نیاز واقعی بخش صنعت، خدمات و کشاورزی کشور دور است. لذا لازم است پژوهش از مقالهمحوری به سمت مسالهمحوری حرکت کند و قس علی هذا.
حضور در بین راه، یعنی یک نگاهمان به اوج قله، راههای نرفته و مسیر پیشرو باشد و یک نگاهمان به پشتسر و قلههای کوتاه و بلندی که با همه سختیها و فشارها در این ۴ دهه طی کردهایم.
امید رامز