۱- امروز خوشبینی و سهلاندیشی زمان اعلام توافق برجام، از میان برخی از تصمیمگیران رخت بربسته است. اکنون درباره بسته مطالبات FATF و لوایحی مانند CFT و پالرمو، حساسیت مضاعفی در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان و شورای عالی امنیت ملی دیده میشود.
پرسشهای انتقادی جدی که برخی اعضای «مجمع» از وزیر خارجه و معاون حقوقی رئیسجمهور درباره تضمین ملحقات FATF پرسیده و بهخاطر قانع نشدن، از تایید دو لایحه پرهیز کردهاند، نشانه دوراندیشی و واقعبینی است.
۲- البته مسئله اول، برجام و FATF که در جای خود مهم هستند، نیست. از اینها مهمتر، شناخت راهبرد و نقشه کلی دشمن است که این محورهای عملیات در متن آن گشوده میشود. اگر آن نقشه کلی درست فهمیده شود، دیگر فلان دولتمردان با وجود عبرت برجام و چک برگشت خورده آن، برای تسریع در تصویب لوایح مذکور نامه نگاری نمیکنند؛ بلکه خود به این قبیل ریلگذاریها «نه» میگویند.
در ادبیات مقامات آمریکایی و انگلیسی، از این نقشه کلی به عنوان «نُرمالیزاسیون» یاد شده که اسم رمز یک عملیات چند لایه است و برجام و FATF و CFT و پالرمو و سند فرهنگی ۲۰۳۰ و معاهده MTCR و… ذیل آن تعریف میشود. بدون درک آنچه در اتاق فرماندهی دشمن میگذرد، دقیقاً همان خوشبینی بلاوجه که سال ۹۴ نسبت به برجام در میان طیفی از نخبگان دلسوز اما سهلاندیش اتفاق افتاد، پدید میآید و نقشه عملیات سنگین دشمن، دعوت به صلح و ترک مخاصمه پنداشته میشود. یا حجم تروریسم روانی برای رعبافکنی چنان بالا میگیرد که کوتاه آمدن در مقابل فشار دشمن «مصلحت» انگاشته میشود.
۳- معلوم است که وقتی محاسبه به میل دشمن -میان کوتاه آمدن یا قبول خسارت ادعایی و القایی- چیده شد، ضد محاسبه و مصلحت خواهد بود. درست مانند عملیات فریبی که در جنگ صفین از سوی معاویه برای دست یافتن بر موقعیت استراتژیک شریعه رخ داد.
وقتی شایعه کردند که معاویه میخواهد بند فرات را بشکند و همه شما را غرق کند، پس خود را نجات دهید و عمله نیز مشغول نمایش حفاری شدند، حضرت فرمود «معاویه قادر به چنین کاری نیست و میخواهد شما را بترساند تا شما را از موضعی که در آن هستید، حرکت دهد… مایه ضعف من نشوید و بر رأی من چیرگی نکنید» اما لشکریان به اصرار گفتند «به خدا سوگند ما از اینجا کوچ میکنیم، اگر خواستی تو نیز بیا و اگر خواستی بمان»!
۴- امیرمؤمنان به اجبار حرکت کرد در حالی که غمگنانه میفرمود «ولو أنیّ اطعت عصبت (عصمت) قومی / الی رکن الیمامه او شمام / ولکنّی اذا ابرمت امراً / منیت بخلف آراء الطغام / اگر قوم من از فرمانم اطاعت میکردند، آنها را در رکن یمامه و شام (به پیروزی) جمع میکردم (پناه میدادم). اما آن هنگام که کاری را استوار و محکم میکنم، با آراء مخالف فرومایگان از کار باز میمانم».
هشدار امام درست بود. سپاه دشمن که قدرت تسخیر نقطه استراتژیک شریعه را با جنگ نداشت، به واسطه عملیات فریب توانست بر آن منطقه مسلط شود. علامه مجلسی (ره) در بحارالانوار و نصر بن مزاحم در وقعه صفین روایت میکنند که «فدعا علی علیهالسلام الاشتر فقال ألم تغلبنی علی رأیی انت و الاشعث برأیکما؟ … علی علیهالسلام مالکاشتر را خواند و فرمود آیا تو و اشعث (ابن قیس) بر تصمیم من چیرگی نکردید؟ آیا نگفتم این نقشه و حیله است؟».
۵- نقشه امروز دشمنان، ارعاب برای نُرمالیزاسیون است. وزیر خارجه آمریکا ۳۰ دیماه در گفتوگو با گروه رسانهای سینکلیر اظهار داشت: انقلاب دینی ایران بهطور فعال در سراسر منطقه دخیل است. آنها از فعالیتهای شبهنظامیان در عراق، حوثیها در یمن یا حزبالله در لبنان و سوریه پشتیبانی میکنند.
آنچه ما میخواهیم بسیار ساده است؛ سلاح اتمی نساز، به برنامه هستهای خود ادامه نده، کمپین ترور را متوقف کن و مانند یک کشور نُرمال عمل کن». پمپئو ۵ آبان ۹۷ نیز گفته بود «ایران باید به کشور نرمال تبدیل شود و از نیروهای نیابتی برای ایجاد بیثباتی استفاده نکند.
در این صورت ما از بازگشت آنها به جمع کشورها استقبال خواهیم کرد». این سخنان محدود به ایران نبود، چنانکه پمپئو ۱۰ آبان ۹۷ گفت: «واشنگتن میکوشد چین را وادار کند همانند یک کشور نرمال در زمینه تجاری رفتار کند».
۶- بدین معنا دولت ترامپ، هرچند با محاسباتی از برجام خارج شد، اما به مبانی سازندگان برجام پایبند ماند. این همان است که جان ساورز (عضو سابق تیم مذاکرات هستهای انگلیس) مهر ۹۴ هنگام ریاست بر سرویس جاسوسی MI6 به شبکه CNN گفت؛ «برجام ظرف ۱۵ سال آینده ایران را به کشوری میانهرو تبدیل خواهد کرد.
ما شاهد کشوری هستیم که در مرحله انتقال از پایههای انقلابی به کشوری نُرمالتر قرار دارد اما در داخل ایران در این مسیر، چالش وجود دارد. دیدگاههای متفاوتی در ایران درباره آینده این کشور وجود دارد… ما نیاز داریم به شکلی استراتژیک صبور باشیم و به آن فرصت دهیم در ده پانزده سال آینده توسعه پیدا کند و به کشوری نرمال تبدیل شود. ما باید این احتمال را به حداکثر برسانیم».
۷- اما نکته جالب، یادداشت ریچارد دالتون سفیر اسبق انگلیس در ایران بود که ۲۷ آبان ۹۷ در گاردین نوشت؛ «دولت ترامپ بعد از خروج از توافق هستهای که به تأیید شورای امنیت رسیده بود، مبارزهای را آغاز کرده است. بیانیه وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه تحریم ابزاری برای تضمین رفتار نرمال ایران است، نقض غرض است.
برخلاف ادعای پمپئو، این آمریکاست که نرمال نیست. همدستی در خشونتهای هراسآور علیه یمن و حمایت از اسرائیل علیه فلسطین، رفتارهای نرمال نیستند.». هرچند دیپلمات انگلیسی این حقیقت را بر زبان آورد، اما در داخل کشور کسانی بودند که به اطاعتطلبی شیطان بزرگ در قالب «نرمالیزاسیون» لبیک گفتند! داود سلیمانی عضو حزب منحله مشارکت ۱۶ بهمن ۹۵ به روزنامه آرمان گفت؛ «روحانی پروژه نرمالیزاسیون را در عرصه بینالمللی و سیاست خارجی پیش بُرد».
۸- قبل از او (اوایل شهریور ۹۴) حجاریان که اصرار داشت دوقطبی انحرافی «برجامیان- نا برجامیان» را قالب کند، در ماهنامه «اندیشه پویا» نوشت «میخواهم گفتمانی برای دولت اعتدال که آن را نُرمالیزاسیون میخوانم تعریف کنم. ما سالها از دموکراتیزاسیون صحبت میکردیم اما پروژه دولت اعتدال، نه دموکراتیزاسیون که نرمالیزاسیون است.
عدهای مثل تروتسکی خواهان انقلاب مستمر هستند. یا مثل رژی دبره در پی انقلاب در انقلاباند. حال آنکه انقلاب، امری استثنایی است و قاعده، زندگی عادی مردم است. گفتمان اعتدال به دنبال عادیسازی است. روحانی به دنبال نرمال کردن قدرت است… چه کسی تصور میکرد وزیر خارجه فرانسه که در مخالفت با ایران در مذاکرات از همه جلوتر بود سرمقاله روزنامه ایران را بنویسد؟».
حجاریان در حالی برای مقاله وزیر خارجه سابق فرانسه در روزنامه ایران ابراز هیجان میکرد که همان فرد در سفارت کشورش در تهران، به دولت روحانی توهین کرد و گفت «اینها آن قدر به روابط با ما احتیاج دارند که درباره برگزاری رزمایش ضدایرانی مشترک ما با آمریکا و انگلیس در خلیج فارس همزمان با سفر من، هیچ اعتراضی نخواهند کرد»!
۹- هدف نرمالیزاسیون، فقط ایدئولوژیزدایی نیست. نرمالیزاسیون یعنی به تحلیل بردن ارکان اقتدار و تبدیل ایران به طعمهای آماده بلعیدن برای قدرتها. پیدایش انقلاب اسلامی و گسترش آن، برهم زدن هنجارهای ظالمانه و انحصارطلبانه حاکم بر جهان بود.
اگر بنا بود ملت ما برّهای رام در مقابل هنجارهای قدرتها باشند، اصلاً نباید برای بازپسگیری اختیار خود انقلاب میکردند؛ پس از آن هم وقتی صدام حمله کرد، باید دستها را به نشانه تسلیم بالا میبردند، چون به اصطلاح جامعه جهانی کنار متجاوز ایستاده بود.
فشار سیاسی- اقتصادی برای «نُرمالیزاسیون» در واقع فشار برای پذیرش خلع قدرت از خود، خودتحریمی و خودزنی است و قدرت اقتصادی و فنی، نفوذ منطقهای، نظامی و موشکی و در مراحل بعدی، حدود اسلامی و قانون اساسی ما را هدف میگیرد.
۱۰- آیندهفروشی و ایجاد سلسله تعهدات حقوقی پشت سرهم برای کشور، شک برانگیز است. تصمیمسازان در وزارت خارجه و معاونت حقوقی ریاست جمهوری در حالی میخواهند تختهگاز بروند که هنوز نعش عبرتآموز برجام کنار مسیر افتاده و بوی تعفن بدعهدی غرب بلند است.
بر اساس نوع واکنش در مقابل نقض کامل برجام، میتوان گفت دولت و وزارت خارجه قادر نیستند از «حق شرط» مندرج در متن توافق استفاده کنند، اما با این وجود میگویند میتوانیم برای FATF و CFT و پالرمو «شرط» بگذاریم! ماده ۳۶ برجام، قرار بود حق شرط ما برای مهار بدعهدی طرف مقابل باشد و نشد.
۱۱- یک موضوع راهبردی که مغفول میماند و در نامه چندی پیش چند وزیر و معاون نیز مغفول مانده، رهنمودهای راهگشا و عملی رهبر معظم انقلاب درباره اقتصاد مقاومتی و سیاست خارجی است. طراحان اصلی نامه (و نه الزاماً امضاکنندگان) به این راهبرد الزامآور اهتمام نکردند و قانون و سیاستهای کلی نظام را دور زدند.
حالا هم که خسارت به بار آوردهاند، همت ندارند به مسیر درست و نسخه راهگشا بازگردند؛ فقط میخواهند از یک طرف معاملات نامتوازن (نسیه -نقد) دیگری را مرتکب شوند و از طرف دیگر، به محض آشکار شدن خسارت، مجدداً مسئولیت کار را متوجه رهبری کنند؛ حکیم بصیری که به تواتر، درباره عقیم بودن رویکرد اتکا و امید به وعدههای دشمن هشدار داد.
۱۲- گویا کسانی بدشان نمیآید به تناوب، با گروگانگیری معیشت مردم، برای معامله بر سر توانمندیها و امنیت ملی توجیه بتراشند و با چشاندن شیرینی آدامسی چنین القا کنند که از این طریق میخواهند اقتصاد کشور را رونق بدهند. عدم رسیدگی به برخی نارساییهای قابل حل و ایجاد صف درباره برخی اقلام - که به اخلالگری و قاچاق سازمانیافته مربوط میشود- تداعی تحلیل موهن خبرآنلاین است.
این سایت دولتی ۱۹ بهمن ۹۲ در تحلیلی با عنوان «جایزه بهترین کارگردانی برای حسن روحانی؛ در حاشیه چگونگی توزیع کالاهای اساسی» نوشت «در راستای توزیع سبد کالا حرف و حدیثهای بسیاری گفته شد. بسیاری از دوستان حامی روحانی نیز به انتقاد شدیداللحن از وی پرداختند. توزیع سبد کالا با شیوهای که انجام شد، نه یک اتفاق بود و نه عملی که تبعات آن برای روحانی و مردانش غیرقابل پیشبینی باشد.
او دقیقاً همین اتفاق -ازدحام، دعوا و مرافعه و احیاناً له شدن در زیر دستوپا- را پیشبینی میکرد و اصلاً آن را برای پیشبرد استراتژی خارجی خود لازم داشت]! [به عبارت دیگر روحانی به یک نمایش برای ارائه در جشنوارههای سیاسی خارجی نیازمند بود. نگاه کنیم به اظهارات وندی شرمن که گفت «شما در اخبار دیدید که ایران اخیراً به طور قابل مشاهدهای غذا بین مردم فقیر جامعهاش توزیع کرده تا نشان دهد کاهش هدفمند و محدود تحریمها، تأثیر مستقیم بر مردم این کشور داشته».
این دقیقاً همان نتیجهای بوده که روحانی از توزیع سبد کالا انتظار داشته، اینکه تحریمها تأثیر انکارناپذیر داشته؛ اینکه اوضاع اقتصادی مردم نه تنها روبهراه نیست بلکه حاضرند برای چند عدد مرغ و چند کیلو برنج با یکدیگر درگیر شوند. در درایت روحانی و مردانش شکی نیست. درست است که روش توزیع سبد کالا چندان مناسب نبود، اما اگر با این نمایش بتوان جایزه اول بهترین اثر را در فستیوال سیاست جهانی به خود اختصاص داد، به تحقیر چند روزهای که بازیگران آن شدند، میارزید!
محمد ایمانی