مداخله نظامی عربستان سعودی در یمن متاثر از طیفی از عوامل مختلف است. در این میان مسئله اهمیت استراتژیک تنگه بابالمندب مورد بی توجهی قرار گرفته است. باب المندب به سبب ایجاد اتصال میان شمال اقیانوس هند با دریای سرخ و دریای مدیترانه در معادلات جهانی یک سرپل استراتژیک مهم برای ارتباط شرق آفریقا، آسیا و اروپا به شمار میرود. تنگه باب المندب و مرزهای آبی آن میان سه کشور یمن، اریتره و جیبوتی مشترک است. عرض این تنگه حدود 30 کیلومتر است که از «رأس منهالی» در یمن شروع شده و تا «رأس سیان» در جیبوتی امتداد می یابد و جزیره پریم (میون) متعلق به یمن این تنگه را به دو کانال شرقی و غربی تقسیم میکند. تنگه باب المندب را می توان یکی از مهمترین کانون های راهبردی جغرافیایی در جهان دانست که اهمیت فراوانی دارد. این تنگه ضمن اینکه نقطه ارتباطی بین دریای سرخ و مدیترانه است ، جنوب غرب آسیا را نیز به شرق آفریقا و اروپا متصل می کند.
موقعیت استراتژیک از نظر انرژی
تنگه باب المندب در حمل و نقل انرژی جهانی نیز نقش بسزایی دارد. طبق ارزیابی های اداره اطلاعات انرژی آمریکا در سال 2013، روزانه حدود سه میلیون و 800 هزار بشکه نفت از تنگه باب المندب صادر می شود که معادل شش درصد تجارت نفت جهانی است. در عین حال ، سالانه حدود 25 هزار کشتی حامل انواع کالاها نیز از باب المندب عبور می کند. همین نقش تکمیلی بابالمندب برای کانال سوئز به کشورهای پیرامونی این تنگه استراتژیک را ایالات متحده آمریکا و متحدان منطقهای این کشور، یعنی عربستان سعودی و مصر اهمیتی ژئوپولیتیک بخشیده است.
برتری توان اقتصادی، نظامی و سیاسی عربستان سعودی بر یمن، اریتره و جیبوتی در سالهای گذشته موجب آن شد که این کشور سواحل دریای سرخ را به مثابه یک جایگزین مهم برای ترانزیت انرژی از طریق تنگه هرمز در نظر بگیرد و این منطقه را به مرور به بخشی از حیات خلوت خویش مبدل سازد و با اتخاذ ترتیبات اقتصادی، سیاسی و امنیتی مانع از نفوذ سایر بازیگران منطقهای شود. کاربرد گسترده این ابزارها و همچنین فاصله اندک جغرافیایی در طی این سالها به مثابه یک سد مانع از حضور ایران در این منطقه شد و حتی در سالهای پایانی دهه 80 خورشیدی جمهوری اسلامی ایران به واسطه نفوذ عربستان در توسعه روابط خود با کشور جیبوتی ناکام ماند. با این وجود، با وقوع بیداری اسلامی سطح نفوذ عربستان سعودی در ساحل شرقی باب المندب (یمن) رو به کاهش نهاد، بگونهای که در ادامه رویدادهای سیاسی در جمهوری یمن، عربستان از سوی انصارالله که بر صنعا تسلط یافتهبودند با چالش مواجه شد. برای عربستان، قدرت گیری انصارالله به معنای از میان رفتن هژمونی این کشور بر همسایگان ساحلی خود در تنگه بابالمندب است؛ امری که از نظر دولتمردان عربستان سعودی به مثابه یک تهدید ژئوپولیتیک نگریسته میشود.
در واقع ایجاد یک حکومت به رهبری انصارالله که مخالف نفوذ عربستان در کشور فقیر یمن هستند، موجب آن خواهد شد که یمن موقعیت فرادستی در تنگهی بابالمندب یابد و از نفوذ ریاض بر این تنگه کاسته شود. از طرف دیگر، درحالی که عربستان سعودی به دنبال کاهش وابستگی خود به تنگه هرمز است، این رویداد میتواند طرحهای بلند این کشور برای تکیه بر دریای سرخ را به چالش بکشد و به کاهش نفوذ عربستان را در شبه جزیره عربستان و دریای سرخ بیانجامد. براین اساس عربستان سعودی برای مقابله با نیروهای محلی که در برابر نفوذ این کشور ایستادگی میکنند دست به مداخله نظامی در یمن زده است و به دنبال آن است تا زمینه را برای روی کار آمدن مجدد یک حکومت همسو با خود (و به تبع نزدیک به ایالات متحده آمریکا) فراهم کند.
با این وجود سیر وقایع در صحنه نبرد مبین آن است که احتمال دستیابی عربستان به همه اهداف خود اندک است و همزمان در حوزه دیپلماتیک نیز نمیتواند شرایطی را مهیا سازد که تامین کننده منافع این کشور باشد. بنابراین عربستان سعودی برای حفظ برتری خود در تنگه استراتژیک باب المندب به دنبال بهرهبرداری از ابزارهای اقتصادی و سیاسی مختلفی است تا موقعیت خود را حفظ کند. به این ترتیب ما شاهد آن هستیم که این کشور باهدف حفظ موقعیت برتر خود در این منطقه جغرافیایی، به سمت سرمایهگذاری، اعمال نفوذ سیاسی برای تحدید روابط با ایران، گسترش همکاریهای نظامی وامنیتی در دیگر کشورهای ساحلی این تنگه و به خصوص جیبوتی حرکت کرده است. در همین راستا به سبب اهمیت استراتژیک کشور جیبوتی در نظارت بر تنگه باب المندب، این کشور با فشار عربستان سعودی ارتباطات سیاسی و اقتصادی خود را با جمهوری اسلامی ایران قطع کرد.
به نظر میرسد که دولتمردان عربستان سعودی مدتی است دریافتهاند که در دستیابی به اهداف خود در یمن ناکام خواهند بود و دیگر نخواهند توانست همانند گذشته بر همسایه جنوبی خود نفوذ داشتهباشند. از این رو با توسعه روابط سیاسی، اقتصادی و امنیتی با کشورهای ساحلی دریای سرخ و تنگه بابالمندب در منطقه یک موقعیت ممتاز برای خود مهیا سازد و همچنین بر هزینههای فاصله گرفتن صنعا از ریاض بیافزاید. در این بین مطلوبترین شرایط برای عربستان سعودی حالتی است که در آن انصارالله بر کشور یمن کنترل نداشته باشند، کشورهای ساحلی دریای سرخ و بابالمندب همچنان در حوزه نفوذ ریاض قرار داشته باشند و ایجاد رابطه نزدیک با ایران پرهیز کنند. با این وجود به نظر میرسد که بازگشت کامل یمن به حوزه نفوذ عربستان ممکن نباشد و در نتیجه ریاض در دهانه تنگه بابالمندب با یک چالش عمدهی سیاسی، اقتصادی و امنیتی روبرو خواهد شد. در این شرایط ممکن است عربستان سعودی تا پایان فرآیند تکمیل نفوذ خود کشورهای آفریقایی واقع در دریای سرخ محاصره و مداخله نظامی بر علیه یمن را تداوم بخشد تا از این طریق بتواند فرآیند بازیابی تسلط کامل خود را بر تنگه باب المندب کامل سازد.
در طی این فرآیند همچنان که عربستان به توسعه زیرساختهای اقتصادی و امنیتی خود در ساحل دریای سرخ و سرمایهگذاری در کشورهای آفریقایی اریتره، جیبوتی، مصر و حتی سودان میپردازد، همزمان به محاصره یمن و ایجاد فشار بر این کشور ادامه خواهد داد. در این میان کشور یمن متضرر اصلی خواهد بود، چرا که به صورت مستمر تاسیسات و زیرساختهای اقتصادی و دریایی این کشور در حال نابودی است و به این ترتیب تا مدتها یمن نخواهد نتوانست به نحو مطلوبی از موقعیت ساحلی خود در تنگه باب المندب بهرهبرداری نماید. بنابراین به نظر میرسد که برای کاستن از سرعت نفوذ عربستان سعودی در جنوب تنگه باب المندب، جمهوری اسلامی ایران از یک طرف باید بر تلاشهای دیپلماتیک خود برای خاتمه بحران یمن بیافزاید و با مهیا کردن زمینه برای روی کار آمدن یک دولت مستقل روند کاهش نفوذ عربستان در یمن را تداوم بخشد؛ و از طرف دیگر به تنشزدایی با کشورهای ساحلی دریای سرخ (اریتره، جیبوتی، سودان شمالی و حتی مصر بپردازد تا مانع از آن شود که روند بازیابی نفوذ و سلطهی عربستان بر تنگه باب المندب کامل شود.