توجیه راهبردی اتاق فکر سیاست خارجه دولت به ریاست مستقیم رئیس جمهور، برای تغییر ریل در مسیر سیاست خارجه و پرونده هسته ای، اعتقاد به معادله برد – برد با آمریکا و اروپایی ها از آغاز دولت تدبیر و امید بود. تاکنون برجام البته اصلی ترین خروجی این معادله و دستگاه فکری است. اما حسن روحانی پس از چندی از برجام تلاش کرد معادله برد- برد را به سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی نیز تحمیل کند. دال و پایه اصلی معادله برد- برد برای منطقه نیز بر این گزاره استوار است که حسن روحانی از یکسال پیش تاکنون بر آن تاکید دارد:" به جای قویترین کشور منطقه شدن، باید در پی قویتر شدن منطقه باشیم ".
در همین راستا و برای «ریلگذاری برای یک بازی برد-برد منطقه ای» مرکز مطالعات وزارت امور خارجه با برگزاری همایش های توجیهی و مقدماتی برای فرآهم شدن فضا برای این سیاست گذاری را به صورت جدی آغاز کرده است.
اما از مجموع اظهارات رئیس جمهور و اطرافیان وی می توان اساس پایه ریزی هدفگذاری را به صورت ذیل خلاصه گذاری کرد:
1- نباید اولویت اول کشور قوی ترین کشور شدن در منطقه باشد
2- هیچ کدام از قدرتهای منطقهای توان هژمون شدن ندارند
3- توان حذف رقبا در منطقه موجود نیست
4- سیاستی در منطقه و خاورمیانه به جز سیاست برد – برد موفق نخواهد بود
5- نباید به دنبال تخریب منافع دیگر کشورها بود
6- گفتگوی درون تمدنی در منطقه باید آغاز شود
7- بعد از پیروزهای منطقه ای باید نشان بدهیم به دنبال صلح هستیم.
8- برجام سرمایه ارزشمند برای صلح و منطقه قوی تر محسوب می شود. (ایران با برجام نشان داد به دنبال رقابت تسلیحاتی در منطقه نیست)
9- بازسازی کشورهای همچون عراق، سوریه و یمن می تواند دستورالعمل اولیه برای همکاری باشد.
اما در اینباره بخوانید:
اول: روح حاکم بر منطقی که طرفداران آغاز بازی برد-برد منطقه ای بیان می کنند، هم عدم باور فرآگیرشدن گفتمان انقلاب اسلامی در منطقه است و هم عدم اعتقاد به قدرت راهبردی انقلاب اسلامی در شرایط فعلیو چشم انداز آتی کشور و منطقه است.
دوم: خوب است که طرفدران ریل گذاری جدید سیاست منطقه ای، همین ابتدا دو سوال را نیز پاسخ دقیق بدهند. روند طبیعی چهل سال اخیر و چشم انداز منطقه نیز نشان می دهد، که گفتمان انقلاب اسلامی نه از طریق زور بلکه به صورت داوطلبانه مسلط ترین گفتمان حاکم نه تنها برآسیای غربی بلکه کل جهان اسلام خواهد بود. با این وجود، این ریل گذاری جدید در سیاست گذاری منطقه ای چه نسبتی با این اصل مسلم دارد؟ چگونه قرار است که در این روند خلل و یا توقف غیرضرروی ایجاد نکند؟
سوم: جدای از ذات شکست خورد نظریه منطقه قوی تر به جای کشور قوی تر، در صحنه میدانی و اجرایی نیز این نظریه محلی از اعراب ندارد. به عنوان نمونه چه علامت مثبتی در خاندان حاکم در کشوری مثل عربستان سعودی دیده می شود که امید برد- برد را با آنها قابل تصور باشد؟ همین الان عربستان همایش بزرگ تمدنی برای اتجهان اسلام آغاز کرده که نمایندهای از ایران در آن وجود ندارد! حتی ترکیه که به صورت یک در میان تمایل همکاری منطقه ای با ایران و یا حتی هدف اجباری مشترک دارد، چشم اندازش بازگشت به امپراطوری عثمانی – به تعبیر دیگر قوی ترین کشور منطقه شدن- است. با این وجود طراحان نظریه برد- برد در خلا نظریه پردازی می کنند نه روی زمین واقعیات منطقه.
چهارم: اساسا صلاحیت طراحان و کسانی که مشتاقانه به دنبال اجرایی شدن سیاست جدید منطقه ای هستند، زیرسوال است. اگر برجام را محصول اولیه این دستگاه فکری بدانیم، این دستگاه و افراد نامطمئن به نظر می رسند. منطق افرادی که اساسا که قدر و درک درستی از ارزش سرمایه های اولیه قدرت در کشور را ندارند،اساس کار دیپلماتیک را به دادن امتیازات نقد به وعده های نسیه می گذارند، همچنان به منطق برجام و دستاوردهایش خوش بین هستند، برای بازی برد-برد در منطقه هم حاصلی برای ایران نخواهند آورد. به نظر می رسد که در وهله اول افرادی باید درباره سیاست جدید منطقه ای در ایران صلاحیت نظریه پردازی دارند که خود کارنامه درخشان و واقعی در پرونده های همچون عراق، یمن و لبنان و سوریه دارند و بعد حتی در مرحله اجرا در وزارت خارجه نیز باید شبیه ترین افراد به اینان در صحنه مذاکره باشند.
پنجم: پیروزی های منطقه ای ایران در افغانستان، لبنان، عراق، سوریه، یمن و ... چشم انداز چارچوب هژمون آینده منطقه را مشخص کرده است. هرچند در برخی کشورهای مذکور باید پیروزی ها تا موقیت های نهایی و کامل ادامه بیابد. با این وجود اشتیاق نشان دادن برای خرج کردن فوری این موفقیت ها در قالب دیپلماتیک، کمی عجولانه به نظر می رسد. زیرا به صورت طبیعی دیر نخواهد بود که دیگران صلح را از کشور پیروز گدایی خواهند کرد و آن موقع بهترین زمان برای طراحی های دیپلماتیک خواهد بود! به عنوان نمونه ادامه صبر استراتژیک در پرونده یمن، امتیازات نقد بزرگتری را در آینده به دنبال خواهد داشت.
ششم: قوی ترشدن منطقه – منظور قوی ترشدن و متحد شدن کشورهای بزرگ جهان اسلام- به خودی خود یک آرمان خوب و بزرگ است. اما این مساله ابتدا از مسیر منطق ائتلاف ایران، عراق، سوریه، یمن(انصارالله)، لبنان(حزب الله) و سپس همسو دولت های کشورهای همچون، قطر، عمان، افغانستان و پاکستان و در نهایت همراه کردن حتی کشورهای چموش با این ائتلاف و منطق آن خواهد بود. اما اگر برخی فکر کنند اساس ائتلاف محور مقاوت در منطقه باید محل معامله برای بازی برد-برد منطقه قرار بگیرد، یعنی عملا این کار خرج کردن از سرمایه استراتژیک ایران است و با منطق هیچ دیپلماسی همخوانی ندارد و نتیجه آن نیز از الان مانند پرونده هسته ای – برباد دادن قدرت و ظرفیتهای هستهای- مشخص است.
هفتم: اما اصلی ترین نکته منطق امام خمینی(ره) در مواجه راهبردی ایشان با پرونده های منطقه ای است که بی شک مسیر پیروزی واقعی هم از همین مسیر خواهد بود و لاغیر. حتی اگر پیروزی های ظاهری هم غیر از این مسیر پیش بیایید قطعا کوتاه مدت خواهد بود و در طول اندک زمانی از هم خواهد پاشید. اما منطق امام (ره) آغاز استراتژی برد-برد با ملت های مسلمان منطقه بود نه حاکمان فاسد برخی کشورهای اسلامی. بیداری اسلامی و تحقق محتمل دوباره آن بزودی در منطقه یکی از دستاوردهای نقد این نگاه راهبردی تاکنون بوده است.