اگر گذرتان به اداره ها و سازمان ها افتاده باشد حتما مشاهده کرده اید که پشت هر میز در هر اتاق یک نفر نشسته و عنوان مسئولیت او در جلوی میز، «کارشناس» است. اصل مسئله همینجاست در ادارات و سازمان های ما همه کارشناسند و کمتر کسی کننده کار است؛ اشتباه نشود؛ قصدم نقد از نظام اداری نیست؛ بحث بر سر آن است که بسیاری از ما چون کمتر کار می کنیم فرصت داریم به هر زمینه و بحثی ورود پیدا کنیم. فی الواقع اگر مسئولی را دیدید که در بسیاری از زمینه های نامرتبط با موضوع کارش اظهار نظر می کند، بدانید احتمالا در حوزه خود بسیار کم کار است؛ چرا؟ بخوانید:
1. معاون وزیر خارجه و عضو ارشد تیم مذاکره کننده هسته ای، در مسئله قطع همکاری یک بازیکن فوتبال با باشگاه پرسپولیس اظهار نظر می کند، اما پس از خروج رسمی ایالات متحده از برجام، تا هفته ها سکوت می کند و در رسانه ها ظاهر نمی شود. یک مسئول نظامی به بحث های تاریخی و فنی می پردازد و مواضعش از اقتصاد و صادرات خودرو گرفته تا کوروش و جایگاهش را شامل می شود اما عملکرد خود او در تشکیلات زیرمجموعه اش زیر سؤال است و بسیاری از ظرفیت های آنجا را معطل نگه می دارد.
یک رئیس جمهور سابق، فرصت دارد مرتبا در باب همه امور از انسان کامل و مهدویت گرفته تا تخصصی ترین مباحث علوم انسانی سخنرانی کند، اما فرصت ندارد در برخی جلسات مهم یا شوراهای عالی شرکت کند. یکی از شهرداران تهران که عمر مسئولیتش هم چند ماه بیشتر نبود، مرتبا به همه غیر از اطرافیانش حمله می کند و آنها را ناکارآمد می نامد اما نمی داند یکی از خطوط مترو که در مورد آن دهها مصاحبه کرده، قرار است کدام نقطه را به کجا وصل کند.
2. ایرادی ندارد که یک مسئول روابط بین الملل کمی هم به علت علاقه شخصی اخبار ورزشی را دنبال کند یا اینکه یک مسئول نظامی و فرهنگی، مسائل اقتصادی را دنبال کند خیلی هم خوب است اما مشکل چیست؟ خیلی از مسئولان به این دلیل فرصت دارند به تخریب قبلی ها یا دیگران بپردازند که خیلی روی کار خود متمرکز نمی شوند؛
حالا امروز که متاسفانه رسم شده و اصلا به یک سیاق مدیریتی تبدیل شده است که هر مدیر جدید به همراه تیم کاری اش، ابتدا 100 روز روی اشکالات گذشته متمرکز شود و چه بسا اشکال تراشی هم کند و گزارش 100 روزه بدهد؛ گزارشی که از سر اطلاع رسانی و شفاف سازی نیست؛ چه اینکه همان مسئول ماهها و سالها از مسئولیت خودش می گذرد و در بسیاری از زمینه ها یک بار هم از عملکرد خود گزارشی به مردم ارائه نکرده است.
3. از یک مسئول می پرسید چرا وعده هایت محقق نشده، جواب می دهد چون نهادهای موازی دخالت می کنند. می پرسی چرا کارخانه ها در حال تعطیلی است و هر روز عده ای از کارگران بیکار می شوند، می گوید چرا با کنسرت ها مخالفت می شود.
می پرسی چرا اصلاح نظام بانکی انجام نشده، می گوید هنرمند ارزشی و غیر ارزشی نداریم. می پرسی چرا گذرنامه ایرانی آنطور که می گفتی عزت نیافته و باز به جای جواب حرفهای بی ربط می شنوی؛ اگرچه وقتی چنین رویکردی از جانب رؤسای قوا و مسئولان عالی اتخاذ می شود بیشتر به چشم می آید اما در مورد بسیاری از مسئولان سطوح میانی هم وضع به همین منوال است. از باب مثال، اصلا چرا به مسئله کنسرت می پردازند؟
آیا کنسرت مسئله عموم مردم است؟ کافی است سری به یکی از سایت های فروش آنلاین بلیت کنسرت بزنید تا قیمت ها دستتان بیاید؛ قیمت بلیت یک کنسرت در شهر تهران برای هر نفر به طور میانگین چیزی بین 50 تا 200 هزار تومان است یعنی یک خانواده 4 نفره باید چیزی بین 200 تا 800 هزار تومان بپردازد تا یک شب کنسرت بروند؛ این در حالی است که حقوق پایه وزارت کار در سال 97، یک میلیون و صد و چهارده هزار تومان است.
شما قضاوت کنید، بیکاری مسئله چند درصد خانواده هاست و کنسرت مسئله چند درصد! منظور این نیست که مسئول به کنسرت و موضوعات مشابه نپردازد بلکه اولویتش برای پرداختن به مسائل برگرفته از دغدغه های اصلی مردم باشد و به هر چیزی به اندازه اهمیتش وزن دهد و اگر یک دقیقه به کنسرت می پردازد، 10 ساعت روی اشتغال جوانان وقت بگذارد.
4. مسئولی ابتدا اعلام می کند که مسکن مهر را ادامه خواهد داد و پروژه ها به سرعت تکمیل خواهد شد اما چون انگیزه و توان کار ندارد، پروژه ها یا متوقف اند و یا به کندی پیش می روند. پس از چند ماه که در مورد علت این سستی پرسیده می شود، می گوید چون مسکن مهر، «مزخرف» است.
چند ماه بعد که در برابر خبرنگاران قرار می گیرد و از او در مورد جایگزین می پرسند، از طرحی به نام مسکن اجتماعی می گوید و نهایتا پس از 5 سال وزارت او با استعفا پایان می یابد اما نه مسکن مهر چنان که باید کامل شده و نه مسکن اجتماعی، گلی به سر مردم زده است. جالبتر آنکه پس از دوره وزارت او و اتلاف چند سال وقت و سرمایه کشور، وزیر جدید هم اعلام می کند که مسکن مهر دوباره راه خواهد افتاد.
5. آری، درست متوجه شده اید؛ رک و راستش این است که مسئولان خیلی انتقاد می کنند، قبلی ها را تخریب می کنند، تقصیر را به گردن دیگران می اندازند و از هر دری حرف می زنند چون کار نمی کنند. مشکل اصلی چیست؟ مشکل نه قبلی هایند، نه دیگران، نه حتی تحریم ها و دشمنان و نه هیچ چیز دیگر؛ مشکل، کار است و کار است و کار!
مسعود پیرهادی