به گزارش روابط عمومی کانون اندیشه جوان اعلام کرد: نشست (عربستان سعودی در یک دهه آینده) با حضور حسین صادقی آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در عربستان سعودی، و عباس خامهیار معاون بینالملل سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و هادی محمدی کارشناس مسائل خاورمیانه دوشنبه 19 آذرماه در سالن اجتماعات کانون اندیشه جوان برگزار شد.
این نشست با طرح سوالی درباره چشمانداز تحقق سند ۲۰۳۰ در عربستان آغاز شد. در ابتدا صادقی در سخنان مقدماتی خود گفت: حکومتی میتواند به حیاتش ادامه دهد که خود را با شرایط متغیر وفق بدهد. باید دید که آیا حکومت عربستان قابلیت هماهنگی با شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی را دارد؟
وی افزود: مقایسه سند چشم انداز ۲۰۳۰ عربستان با برنامههای شاه ایران میتواند این موضوع را روشن سازد. شاه در برنامههای خود چشمانداز کشور را جزو ۶ یا ۷ کشور برتر جهان تعریف کرده بود اما جامعه آن روز ایران شرایط خاصی داشت که پذیرای این تغییرات نبود و نتوانست اصلاحات مد نظر او را هضم کند. وجود ۷۰ درصد جمعیت روستایی و درصد بالای بیسوادی در ایران موجب ناکامی اقدامات رژیم پهلوی شد و نشان دهنده عدم درک این حکومت از شرایط جامعه ایران بود. در نهایت اقدامات این رژیم منجر به رودررویی مردم با حکومت و سقوط آن شد.
وی افزود: عکس این قضیه هم صادق است اگر جامعهای از نظر بلوغ فکری و سطح تحصیلات بالاتر از حکومت باشد، و حکومت بخواهد مردم را با زور به پایین بکشد و مطالبات جامعه را تنزل بدهد قادر به ادامه حیات نیست. به نظر من در عربستان چنین شرایطی حاکم است و سطح اداره حکومت با مطالبات مردم این کشور همخوانی ندارد. بنابر این تحقق این سند بسیار دشوار است.
در ادامه این نشست عباس خامه¬یار گفت: از نظر من عربستان سعودی ظرفیت تحقق سند چشم انداز ۲۰۳۰ را ندارد. ممکن است ظرفیت تغییرات اساسی در کشورهای کوچکتری مثل قطر، امارات و عمان وجود داشته باشد اما به لحاظ ساختار سیاسی و شرایط بدویت و جاهلیت حاکم بر حکومت این کشور شرایط تحقق آن در عربستان وجود ندارد.
¬وی افزود: تحولات و اصلاحاتی که در این کشور اتفاق افتاد، بیشتر واکنشی بود به تحولات منطقه و جهان عرب مانند بیداری اسلامی یا آنچه که بهار عربی خوانده میشود.
در ادامه هادی محمدی در پاسخ به سوالی در باره چشم انداز ده سال آینده عربستان گفت که این چشمانداز به چندین مولفه ثابت و متغیر بستگی دارد. از نظر وی عوامل موثر در آینده عربستان، موارد متعددی است از جمله سیاستهای این کشور در عرصه داخلی مثل سند ۲۰۳۰ که خروجی آن میتواند بر چشم انداز ۱۰ ساله این کشور تاثیر بگذارد. عامل دیگر جریانهای فکری، دینی و سیاسی این کشور است که چه سمت و سویی داشته باشد.
وی افزود: عامل بعدی سیاستهای منطقهای عربستان مانند طرح معامله قرن با اسرائیل یا طرح ناتوی عربی است.
عباس خامهیار در ادامه گفت: تحولات کشورهای عربی مانند لیبی، مصر و تونس، عربستان را نگران کرد. از سوی دیگر، وابستگی عربستان به نفت سعودی کاسته شده است و حمایت آمریکا از عربستان در ازای دریافت انرژی از این کشور کمکم معنای خود را از دست داده است. در واقع، اجرای برخی اصلاحات از سوی حکومت عربستان، پاتکی به تحولات کشورهای عربی بود. از سوی دیگر بن سلمان جوان و خام برای رسیدن به قله قدرت شتاب زیادی داشت. کسانی که او را میشناسند، درک میکنند که چرا این اصلاحات بسیار سطحی و بدون عمق است. او برای اینکه نشان دهد مایل به انجام تغییرات است، اقداماتی را انجام داد.
خامهیار برخورد شدید با اعضای خاندان آل سعود را یادآور شد و گفت: در نتیجه این برخورد بسیاری از شاهزادهها دستگیر و شکنجه یا مجبور به خانهنشینی یا فرار و هجرت به کشورهای دیگر شدند. این اقدامات، چرخش قدرت از خاندان آل سعود به سمت خاندان آل سلمان محسوب میشود. ستون سنتی پشتیبانان حاکمیت هم فرو میریزد. عالمان دینی و روشنفکران وابسته به اخوان المسلمین زندانی یا از دانشگاه اخراج و قلع و قمع میشوند. حکومت عربستان سعی میکند با اقداماتی چون آزادی رانندگی زنان و برگزاری جشنوارههای موسیقی و فیلم، چهره جدیدی به جهان ارائه کند.
خامهیار افزود: در عین حال، بن سلمان به خاطر بیتجربگی، پروندههای سنگینی را در منطقه گشوده که تا سالها باز خواهد ماند. از جمله این پروندهها میتوان به برخورد بیسابقه با سعد حریری، نخستوزیر لبنان اشاره کرد که در تاریخ بیسابقه است و اگر برخورد همپیمانان غربی عربستان نبود، حریری سرنوشت دیگری پیدا میکرد. پرونده سنگین دیگری که بن سلمان باز کرد، جنگ یمن بود که این کشور به لحاظ سنتی وفادار به عربستان و کشوری قدرتمند به شمار میرفت. با ظهور ترامپ، نیاز دوجانبهای به وجود آمد که عربستان در قبال حمایت آمریکا باید به این کشور پول پرداخت میکرد تا ترامپ بتواند برنامههای اقتصادی داخلی خود را پیش ببرد. بن سلمان در سفری پرهزینه به انگلیس، فرانسه و آمریکا رفت تا از سند ۲۰۳۰ پردهبرداری کند.
خامهیار ادامه داد: غرب برای حمایت از بن سلمان علاوه بر موضوع انرژی، در سه موضوع دیگر نیز از او انتظار همکاری داشت. اول پرداخت پول به آمریکا برای پیشبرد برنامههای ترامپ از جمله حل مشکل بیکاری در این کشور؛ دوم عادیسازی روابط با اسرائیل و سوم سردمداری مبارزه با ایران. این تعاملها انجام شد و بن سلمان به قدرت رسید. اما او در این مدت چنان بد عمل کرده است که حتی پیش از بحران «خاشقچی» نیز موقعیتش دچار تزلزل شده بود. با این حال غرب امیدوار بود بحرانهایی که بن سلمان به وجود آورده، حل شود تا اینکه مسئله قتل خاشقچی پیش آمد. من معتقدم که مسئله خاشقچی با معیارهای مادی قابل تفسیر نیست و اگر میلیاردها دلار برای تضعیف بن سلمان خرج میشد، چنین نتیجهای به دست نمیآمد. با این حادثه میتوان تاریخ عربستان را به دو دوره قبل و بعد از قتل خاشقچی تقسیم کرد. به نظر من پروندههایی که بن سلمان در منطقه گشوده است، همچون موضوع یمن به تدریج بسته خواهد شد. در مجموع، تحقق سند ۲۰۳۰ ، نه تنها به خاطر شخص بن سلمان که به خاطر ساختار حکومت سعودی ممکن نیست.
هادی محمدی در ادامه بحث گفت: به نظر من با وجود بحرانی که قتل خاشقچی برای عربستان درست کرده، غرب، عربستان را رها نمیکند اما نسبت به آن سختگیر میشود زیرا برای غرب پرهزینه شده است. به نظر من پروندههای منطقهای را به تدریج به امارات و «بن زاید» خواهند داد و جایگاه بازیگران مستقل مثل ایران ارتقا خواهد یافت.
محمدی در پاسخ به سوال خبرنگار ایکنا درباره سرمایهگذاری سنگین عربستان در گردشگری خارج از ایام حج و سواحل توریستی این کشور و تاثیر این برنامهها در کاهش وابستگی این کشور به نفت و بر هم خوردن توازن قدرت در منطقه به سود این کشور گفت: گردشگری در چشم انداز نزدیک عربستان جایگاهی ندارد و خود مردم این کشور برای تفریح به کشورهای دیگر مثل بحرین میروند و این برنامهها در عمل محقق نمیشود.
در ادامه حسین صادقی نیز گفت: در موضوع چشم انداز عربستان حداقل ۳۰ موضوع کلیدی وجود دارد که باید به آن پرداخته شود که در اینجا مجال آن نیست. یکی از این مسائل سند ۲۰۳۰ است. عربستان امروز - چه بخواهیم و چه نخواهیم- یکی از بازیگران جدی در منطقه است. نباید به پدیدهها به صورت سیاه و سفید نگاه کنیم؛ باید واقعیتها را ببینیم و بر اساس آن تعیین کنیم که چگونه میتوانیم به منافع خود دست یابیم.
وی ادامه داد: بعد از اتفاقات منطقه از جمله بهار عربی، برخی قدرتهای موثر در جهان اسلام از بین رفتهاند. مثلا در شمال آفریقا لیبی و مصر تضعیف شدهاند؛ سوریه هم دچار آشفتگی داخلی است. در منطقه استراتژیک خلیج فارس سه کشور عراق، عربستان و ایران قدرتهای اصلی هستند. وضع عراق مشخص است؛ ایران و عربستان دو قدرت باقیمانده هستند. عربستان در حال گذار است و با یک زایش روبرو است؛ از یک سیستم سنتی با تفکرات متاثر از دوره جاهلیت در حال گذار به سیستم مدرن است. این زایش با درد و هزینه همراه است.
حسین صادقی با بیان اینکه در جامعه این کشور تحولات ژرفی به وقوع پیوسته است، گفت: همین الان بیش از ۱۳۰ هزار دانشجوی عربستانی در امریکا تحصیل میکنند؛ ۲ میلیون تحصیلکرده خارج، در این کشور زندگی میکنند. من در رفت و آمدهایی که در عربستان داشتم، شاهد تفاوتهای فکری و نسلهای مختلف بودم؛ از تفکر کاملا بدوی و سنتی گرفته تا تفکر مدرن و غربی. روند اصلاحات از زمان فهد شروع شد و در زمان ملک عبدالله سرعت بیشتری گرفت و بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شتاب زیادی گرفت. مهمترین تحول، در نظام آموزشی این کشور رخ داده است. الان این کشور، ۳ هزار معلم را به کشورهایی مثل فنلاند و استرالیا فرستاده است که نظام آموزشی پیشرفته دارند.
آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در عربستان در پاسخ به سؤالی درباره چشمانداز روابط ایران و عربستان گفت: عادیسازی رابطه با عربستان و به طور کلی با همسایگان، امری مهم است و ما باید کار کنیم تا روابط خود را با آنها عادی کنیم. ما با آمریکا مشکل داریم، اما باید با همسایگان روابط حسنه داشته باشیم. دیپلماسی یعنی عمل هنرمندانه برای تامین منافع ملی کشور.
در پایان، عباس خامهیار درباره سابقه خصومت عربستان با ایران گفت: از ابتدای انقلاب، سعودیها نسبت به جمهوری اسلامی، مواضع منفی و رویکرد غیردوستانه داشتند چه در جنگ عراق با حمایت از صدام و چه اینکه پایگاههای نظامی در اختیار آمریکا قرار دادهاند. آنها همیشه چه در زمان اصلاحطلبان و چه غیر از آن با ما خصومت داشتهاند. همیشه از ایران پیام دوستی و همکاری به عربستان داده شده اما طرف سعودی آنها را رد کرده است.