وضعیت زیر را تصور کنید: «آمریکا و اروپا پس از توافق هستهای، تحریمها را صرفا روی کاغذ لغو یا تعلیق میکنند، هیئتهای تجاری اروپایی-به قول روزنامههای زنجیرهای- یک به یک وارد تهران میشوند و هیئتهای زیادی هم در صف ورود به کشورند، دولت و حامیانش مانور گستردهای روی این آمدن و رفتنها میدهند. همزمان به روسیه و چین حمله میشود، همینطور از بیکیفیتی کالاهای چینی مدام گزارش تهیه شده و در مقابل از «بنز» و «بی ام و» و... مینویسند. طوری گزارش میروند که گویی، قرار است همه بنزسوار شوند. این را به خوبی میشد در میان مردم به خصوص عوام مشاهده کرد. اما زمان که میگذرد میبینیم، این هیئتها فقط میآیند و میروند، و خبری از قراردادهایی آنچنانی که وعده داده میشد نیست یا اگر هست، خبری از اجرایی شدن کامل آنها نیست و صرفا یک قرارداد امضاء شده است، آن هم به شکل محرمانه. تحریمهای تازه هم با بهانههای تازه علیه کشور اعمال میشوند. ترامپ ناگهان از راه میرسد، زیر همه تعهدات میزند، از برجام خارج شده و تحریمهای تازهای علیه کشور اعمال میکند، دولت که زمانی آمریکا را همهکاره مذاکرات میدانست، این بار این کشور را یک مزاحم میخواند و میگوید، خوب شد از برجام خارج شد. یک مزاحم رفت. غافل از اینکه عکسهای یادگاری و قدم زدنها در خیابانهای اروپا و آمریکا، صحبتها، تیترها و...نشان میدهند، طرفِ اصلی آنها صرفا آمریکا بوده. آمریکای ترامپ پس از خروج یک طرفه از برجام، بیپرده از براندازی میگوید، حتی به شکل بیسابقهای، حکومت جایگزین جمهوری اسلامی ایران را هم معرفی میکند! دولت که شوکه شده، گویی اینجای کار را محاسبه نکرده باشد، چرخش محسوسی به سمت اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) میکند. اروپا خوب حرف میزند، از بدعهدیهای آمریکا گلایه میکند، خوراک رسانهای زنجیرهایها را خوب تامین میکند، اما در عمل تفاوتی با آمریکا ندارد. زمان به نفع ما نیست. تحریمهای ظالمانه بنا به دلایل متعدد هنوز اثر خود را نشان نداده است. آمریکا به زمان نیاز دارد. محاسبه کرده اگر دولت ایران خود دست به کار نشود و تحریمها را دور نزند و از همه مهمتر تمام امیدش به همین سه کشور اروپایی باشد، پس از مدتی اثر تحریمها را خواهد دید. اروپا نیز خوب بازی میکند. مثلا همزمان با موضعگیری علیه ترامپ، از لزوم جایگزینی یک سیستم مالی برای مبادله با ایران میگوید، پیشنهاد خوبی است اما عملا خبری از این سیستم نیست. چند باری از وعده زمانی که داده میگذرد، خبری نمیشود. این سه حتی برای حفظ ظاهر و نشان دادن حسننیت هم که شده، خود حاضر نمیشوند میزبان چنین سازوکار مالی شوند! رفته رفته نام چند کشور نه چندان مطرح اروپایی به عنوان میزبان مطرح میشود، آن کشورها هم میگویند، از آمریکا میترسند و میزبان نمیشوند، یکی از این سه کشور با مشاهده تهدیدات آقای عراقچی میگوید، میزبان میشود، زنجیرهایها ذوق زده آن را بطور گسترده پوشش میدهند، اما چند روز بعد رویترز به نقل از منابع اروپایی خود مینویسد، از این سازوکار که اروپاییها هیچ عجلهای برای راهاندازیاش نشان نمیدهند، قرار نیست پول نفت ایران پرداخت شود! تصور کنید، کشوری که بالای 80 درصد درآمد ارزیاش از محل فروش نفت است، نمیتواند از این سازو کار برای دریافت پول نفت استفاده کند! زمان به سرعت میگذرد، آمریکا هرچه در توان داشته وارد میدان کرده و فقط منتظر گذر زمان است. برخی کشورهای مرتجع عربی هم وارد میدان شدهاند، شبکههای مجازی بیدرو پیکر شبانهروز مشغولند، منافقین، سلطنتطلبها، تروریستهای تکفیری، تجزیهطلبان و...با تمام ظرفیت وارد میدان شدهاند، معتقدند با گذشت زمان و شروع اثر تحریمها، به قول جان بولتون، آنقدر فشار بر ایران وارد کند که «صدای خرد شدن استخوانشان در بیاید.» یک لشکرکشی عظیم برای مقابله با ملتی که حریف، به درستی آن را قدرتمند دیده که اگر ندیده بود، اینگونه لشکرکشی نمیکرد. «این شرایطی است که طی چند سال گذشته گذراندهایم.»
با توجه به شرایطی که اشاره شد، چه باید کرد؟ اگر فرض بگیریم، زمان برای حریف و ما حیاتی است، چه اقداماتی برای خنثی کردن آن میتوانیم انجام دهیم؟ آیا در این شرایط که اروپا به هزار زبان گفته، قابل اعتماد نیست، باید به این سه کشور اعتماد کنیم؟ اگر از برجام خارج شویم، چه اتفاقی میافتد؟
سیر تحولاتی که به آن اشاره کردیم به ما میگویند، آمریکا و آن سه کشور اروپایی، از همان آغاز مذاکرات قصد لغو یا حتی تعلیق واقعی تحریمها را نداشتند. این تحولات همچنین نشان میدهند، دشمن با وجود تلاشهای دولت آقای روحانی برای به اصطلاح «تنشزدایی» و «حرکت در قالب سازوکارهای بینالمللی» به دنبال براندازی آن هم «به هر قیمتی» است؛ حتی به قیمت بیاعتبار کردن تمام سازوکارهای بینالمللی که خود پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرده و دهههاست، تبلیغش میکنند. ترامپ مگر معنای حقوق بشر غربی را که سالهاست پز آن را میدهند، با حمایت از بن سلمان به لجن نکشید؟ مگر نگفت، به آلسعود برای مقابله با ایران نیاز دارد؟!
اقتصاد «ابزار» بسیار مهمی است اما معتقدیم مهمترین ابزار حریف برای تحت فشار قرار دادن کشور عزیزمان، پیش از اقتصاد، ابزار روانی است. اگر دقت کرده باشید نوسانات اقتصادی و افزایش قیمت ارز پیش از رسیدن موعد تحریمهای اصلی دشمن (13 آبان) شدید بود اما روز 13 آبان و پس از آن عکس آنچه تصور میشد، از میزان نوسانات کاسته و نرخ ارز از حدود 19 هزار تومان به کانال 11 هزار تومان وارد شد. این یعنی، عامل روانی در بسیاری از مواقع میتواند موثرتر از عامل اقتصادی و تحریم عمل کند. به عبارت کاملتر، این عامل روانی است که در بسیاری مواقع، عامل اصلی (اینجا تحریم) را موثر میکند. نکته اینکه چرا ترامپ طبق وعدههایی که میداد، از برجام خارج نمیشد، همین بود. این شیاد قمارباز، تا میتوانست از عامل روانی
«میخواهم از برجام خارج شوم» استفاده کرد و وقتی دید دیگر این ابزار کارساز نیست، از آن خارج شد. یعنی با گفتن میخواهم از برجام خارج شوم، به قیمتها نوسان میداد اما از آن خارج نمیشد برای اینکه نمیخواست این عامل را با یکبار استفاده از دست دهد.
همراهی نصفه و نیمه اروپا با ایران نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. این احتمال که اروپا قرار است به عنوان یک عامل مهم روانی سر بزنگاه وارد شود تا در زمانی حساس شوکی که ترامپ به دنبال آن است را ایجاد کند، جدی است. آیا این احتمال وجود ندارد که ماموریت اروپا خرید زمان و وارد کردن شوک روانی در موعدی حساس باشد؟! چه تضمینی وجود دارد وقتی زمان به همین شکل گذشت(انفعال دولت و امیدواری آن به اروپا) و کار به جاهای باریک کشیده شد، اروپا با تبلیغات گسترده و سروصدای زیاد آن همراهی زبانی را هم کنار نگذارد؟! اینکه در شب عملیات، به کسانی امید بسته باشیم اما زمان آغاز عملیات ناگهان حریف را در جبهه دشمن ببینیم، چه اثرات روانی میتواند داشته باشد؟ آیا این همان شوکی نیست که دشمن به دنبال آن است؟
قطع امید از اروپا و خارج شدن از زمین بازی دشمن، در کنار تعیین یک ضربالاجل کوتاهمدت واقعی برای اروپا(استفاده متقابل از عوامل روانی)، میتواند برای مقابله با دشمن، شروع خوبی باشد. گرانی سوخت در فرانسه و آمریکا که در فرانسه به شورشهای خیابانی کشیده شد یعنی، ایران هم در این میدان جنگ روانی-اقتصادی، دستش خالی نیست! و میتواند برای کسانی که به دنبال آشوبافکنی در کشورند، آشوب بیافریند.
اینکه دشمن هر غلطی که خواست بکند، نفت ایران را تحریم و تهدید به جنگ کند اما قیمت نفت به جای صعود سقوط کند یعنی، یک جای کار میلنگد. یعنی در میان رجزخوانیهای دشمن، دیپلماتیک حرف زدن و لبخند زدن اثر معکوس دارد. صد البته در چنین شرایطی نباید احساس ضعف نشان داد. اینکه بگوییم، «فشار اقتصادی غوغا میکند؛ حقوق من 3 هزار دلار بود، الان 700 دلار شده است» یعنی احساس ضعف. شاید آقای دکتر صالحی تحت شرایط خاصی چنین خبطی را کرده باشند اما اینگونه موضعگیری به دشمن پیام خوبی را مخابره نمیکند. شاید جنابشان قصد داشتند از تحریمهای ظالمانه دشمن شکایت کنند یا مثلا به تهدیدهای درستی که راجع به بدعهدی اروپا در همان گفتوگوی تلویزیونی کردهاند، رنگ «حق بودن» دهند. این اظهارات با هر نیتی که شده باشند، هم پیام بدی برای دشمن فرستاد و هم اثر آن تهدیدهای بجا را خنثی کرد. این یعنی، پاس گل به دشمن، یعنی تحریمها موثرند، به فشارها ادامه دهید. عین این اشکال به آقای ظریف و اظهارات بدون سندشان درباره پولشویی وارد است. گاهی برخی بنابه هر دلیلی جرئت خروج از یک قرارداد یکطرفه! (اینجا برجام) را ندارند، یا نمیتوانند پاسخ تهدیدهای دشمن را با تهدید بدهند ولی این «برخی» میتوانند که پاس گل ندهند. نمیتوانند؟!
دولت از ابزار «روانی» استفاده کند. تلاش کند قیمت نفت را بالا ببرد و هزینه را برای حریف بیش از این کند. شورشهای اخیر فرانسه نشان داد، چنین ظرفیتی در کشورهای حریف نیز هست و این فقط ایران نیست که، تحت تاثیر عوامل روانی میتوان تحت فشارش گذاشت. خروج از برجام و آغاز غنیسازی 20 درصدی هم میتواند، قدم بعدی باشد. قیمت نفت که به بالای 100 دلار کشید، خود به خود آن سازوکارهای مالی اروپایی نیزفعال میشود!
جعفر بلوری