تازگیها آن حساسیت قبل را به بعضی سخنان شاذ ظریف و امثالهم ندارم! واقعیت آن است که با وجود این کارنامه مشعشع در سیاست خارجه و اقتصاد داخله، هم باید دولت را درک کرد و هم باید دولتمردان را! بندگان انشاءالله خدا همه تخممرغها را در سبد برجام گذاشتند، بلکه هم چرخ فلان بچرخد و هم چرخ بهمان و حالا از برجام، فیالواقع جز نعشی باقی نمانده و نه چرخ هستهای آنچنان میچرخد که باید، نه چرخ کارخانهها! سلمنا! باید درک کرد جنابان و عالیجنابان و کی و کی را! و خیلی هم جدی نگرفت، بعضی مواضعشان را! ولو آنکه ندانسته و نخواسته، همصدایی با اسرائیل باشد! به هر حال دارند همان اتهام را به نظام میبندند که بنسلمان و ترامپ و نتانیاهو مشغول آنند! اینها خیلی مهم نیست! کف روی آب است! و کاملا هم قابل درک! یادش به خیر ایام مدرسه! گاهی که درس را خوب خوانده بودیم، سخن با همان نمره ۱۸ و ۱۹ و ۲۰ میگفتیم و مدام برگه کارنامه را به رخ میکشیدیم لیکن وقتی که معدل جمیع نمراتمان مؤید «تقریبا هیچ» بود، حتی پشت در آهنی مستراح مدرسه هم، مدیر و ناظم و معلم را بینصیب نمیگذاشتیم! من که خودم باری شیطنت را به اوج رساندم و جناب جانشکن را «صدام ثانی» خواندم یعنی نوشتم! عکسی هم کشیدم حتی! صدالبته ناظم بندهخدا، نهتنها حتی «صدام صدم» هم نبود، بلکه اتفاقا مرد شریفی بود! قصه این بود که من، وضعم خوب نبود! و نمراتم هیچ چنگی به دل نمیزد! و با این حساب، به که بد و بیراه میگفتم، بهتر از اولیای مدرسه؟! و کجا سخنم را تحویل میگرفت، الا در دستشویی؟!
حالا هم ما درک میکنیم حضرات را! از این حرفها نزنند، چه بگویند! اما خب! یادشان باشد که ارزش سخنانشان بیشتر از همان چیزنوشتهای ما در عصر ماضی و عهد بازیگوشی نیست! ما البته بچه بودیم و بر ما خیلی هم حرجی نبود اما وای به حال ۶۰ سالهها و ۷۰ سالههایی که هنوز هم بچهاند! صدالبته «بچه» بهمعنای منفی آن! و الا زمان جنگ، به رزمندهها هم «بچهرزمندهها» میگفتند، از بس که پاک بودند و زلال! پاک و زلال مثل شهید گرانمنزلت «حسن طهرانیمقدم» که انصافا نمره کارش ۲۰ بود! چرا حسن طهرانیمقدم، هیچ از این سخنان شاذ شماری از دولتیها نمیگفت؟! چون کاری را که به او واگذار کرده بودند، درست انجام داده بود! کار را که زمین بگذاری یا بد انجام دهی، بنا میکنی بهانهتراشی و بلکه هم سخن باب میل دشمن! اما وقتی به قول معروف؛ «چپت پر باشد» سخن با شهاب و سجیل و نقطهزن میرانی! آقایان روحانی و ظریف را لابد این آرزو بود که مدعی شوند؛ «دیدید بهواسطه برجام توانستیم همه تحریمها را بالمره لغو کنیم و بهواسطه تدبیرمان توانستیم بر تورم و بیکاری و رکود و فساد، غلبه کنیم؟!» اما تو وقتی قادر نباشی سخن با کار و کارنامه خود بگویی، باید هم حرفهایت همین حرفها باشد! لامشکل! درکت میکنیم! اما اجازه بده که اقلا در ایام سالگرد شهید حسن طهرانیمقدم، کمی از دوگانه «مردان عمل و مدیران حرف» بنویسیم! مدیران حرفی که شما باشید و مردان عملی که طهرانیمقدم، سمبلشان بود! روزهایی است که بسیاری با بهره از عدد و رقم، مشغول محاسبه دقیق برد جدیدترین موشکهای بهیادگارمانده از طهرانیمقدم و سایر همرزمانش هستند اما نیک اگر بنگری، خود حاجحسن و خود حاجقاسم و خود حاجحسین خرازی و خود حاجاحمد و خود حاجهمت، موشکهای اصلکاری انقلاب اسلامی بودند و همچنان هم هستند!
مردان مردی که ابتدا از سیمخاردار نفس رد شدند و بعد از سیمخاردار دشمن! پس موشکهای خمینی و خامنهای را قبل از عالم ماده، باید در عالم معنی و معنویت رصد کرد! اینکه ما قادر هستیم در این زمانه «ظهرالفساد فیالبر و البحر» جوانی حقیقتا انسان تولید کنیم به نام نامی «محسن حججی» که حتی دل جوانان بحرینی را ببرد! یا «محمدهادی ذوالفقاری» که حتی دل جوانان عراقی را! همین اربعینی که گذشت، عاقلهمرد عراقی را دیدم که میگفت: «ما شهدای حشدالشعبی خودمان را غالبا تنها در حرم یکی از این حضرات معصومین، تشییع میکنیم لیکن ذوالفقاری چنان کاری با دل ما کرد که کربلا بردیمش، کاظمین بردیمش، نجف هم بردیمش و دستآخر همان کردیم که او در وصیتنامهاش خواسته بود یعنی تدفین در وادیالسلام!» پس برای محاسبه دقیق برد موشکهای انقلاب اسلامی و نیز جمهوری اسلامی، تنها نباید مشغول جمع و تفریق شد! آری! باید غرق در نگاه نافذ شهید سرجدا شد، تا در افقهای دور، برد مکتب ولایتفقیه را به سنجه نشست! افقهای دور، حتی دورتر از بحرین و عراق؛ آنجا که پسر آن کارخانهدار متمول ایتالیایی هم عاشق اسلام و انقلاب اسلامی میشود و مفتخر به نمازجمعه به امامت حضرت سیدعلی! شگفتا! در روزگاری که ما حتی در تحریم سیمخاردار کوفتی هم بودیم، تماشا کن برد مکتب انسانساز ولایتفقیه را از کوچهپسکوچههای همدان تا کوچهپسکوچههای تورین! در همدان، رزمنده ما بشود «علی چیتسازیان» که همچون شاگردان پای درس عرفان آیتالله قاضی رضوانالله تعالی علیه، راه عبور از سیمخاردار دشمن را، ابتدا گذر از سیمخاردار نفس بداند و در تورین ایتالیا هم باشد جوانی که آن همه دنیا و آن همه زرق و برق را وانهد و بیاید در خیمه خمینی! و الحمدلله اربعین، چیزی که زیاد دیدم، امثال همین ادواردوی شهید بود! و حالا طرفه حکایت را نگاه کن که هم سالگرد شهادت طهرانیمقدم است، هم سالگرد شهادت آنیلی و هم سالگرد رحلت آن دردانه جهانگشا که جهانی بنشسته در گوشهای بود؛ آیتالله قاضی! که آیتالله بهجت با آن همه بهجت و عظمت و شوکت، تنها یکی از شاگردانش بود!
حقیقت آن است که انقلاب اسلامی، انقلاب در معنی بود! و متبحر در انسانسازی! بله! خدا را شکر میکنیم که با دست توانمند امثال طهرانیمقدم، موشکهایی ساختهایم که قادرند حیفا و تلآویو را عنداللزوم با خاک یکسان کنند لیکن از اینها هم بسی بیشتر است برد دستاوردهای معنوی انقلاب ما! آنجا که تو وقتی پای فیلم سخنان بسیجی خردسال، شهید «مهرداد عزیزاللهی» آن هم کنار سنگر جبهه و جنگ مینشینی، واقعا حیرت میکنی از این همه فضیلت و حکمت! گویی خطیبی مبرز و در سنین پیری مشغول موعظه آدمی باشد! اگر ندیدهاید، بروید با جستوجوی نام این شهید در نت، بفهمید اشارهام به چیست! از سویی تحسین میکنم دشمن را که اخیرا افتاده به صرافت تخریب شهدا! واقعا خوب فهمیدهاند از کجا دارند میخورند! روزی فهمیده را میزنند و دگر روز، طهرانیمقدم را اما از سویی باید این را هم بگویم که تو وقتی بنا میکنی به پاشیدن خاک روی خورشید، تنها صورت خود را کثیف کردهای! اگر ادواردو آنیلی عاشق انقلاب اسلامی شد، علت آن بود که نوجوان و جوان انقلابی ما، انسانهای حقیقتا فاضل و نترسی چون عزیزاللهیها و فهمیدهها بودند و امروزهروز هم حججیها و ذوالفقاریها! بیخود نیست که پشت کوله آن زن و مرد سوئدی، عکس حاجقاسم را میبینی و در دستشان، پرچمی منقش به تمثال شهدایی از جایجای جهان اسلام، از جمله همین حججی خودمان! حالا مقصودم؟! مقصود آنکه در این منظومه سراسر برد، اصلا چه جایگاهی دارد فلان حرف ظریف بهمان وزیر یا بهمان رئیس؟! گمانم آنچه نوشتم، آب زلالی بود برای آنکه حضرات، صابونش را خود بیابند، بلکه صورتشان را بشویند! گفت: «چشمها را باید شست»! ما از روزگار تحریم سیمخاردار به سلامت گذشتیم؛ حالا که برد موشکهایمان خواب از چشم بطالین ربوده، دچار یأس و ناامیدی شویم؟! برد خون حسین فهمیده و مهرداد عزیزاللهی ما را کارتر و ریگان و بوش بزرگ و بوشک و کلینتون و اوباما و ترامپ هم حریف نشدند؛ بترسیم از اتهامزنیهای ظریفانه خودمان؟! که فوقش دستاندازی است؟!
انشاءالله بابت این متن و این جمله، ما را روانه محکمه نمیکنند اما آقای ظریف! شما مثلا وزیر امور خارجه مایی! زیبنده نیست این همه عقب باشی از تحولات دنیا! ما البته درکتان میکنیم! هیچ اوضاعتان تعریفی ندارد! فقط یک نکته! خوب شد دولتمردی امثال شما را هم دید ملت! که به عینه بفهمد با حرف و اپوزیسیوننمایی آن هم از جایگاه صندلی مسؤول موظف به خدمت، هیچ کاری تولید نمیشود! کار آن بود که طهرانیمقدم کرد! شما اگر مسؤول موشکی ما بودید، گمانم مثل برجام، همه موشکهایمان کاغذی میشد و نهایت بردش، تا تختهسیاه مدرسه!
حسین قدیانی