کتاب «با دستهای خالی» که توسط انتشارات یازهرا و به همت مهدی بختیاری منتشر شده به جمعآوری خاطراتی از شهید حسن طهرانیمقدم پرداخته است. در یکی از بخشهای این کتاب، خاطره جالبی نقل شده است:
رهبری فوق العاده شهید تهرانی مقدم را دوست داشتند. معظم له چه در طول جنگ، آن زمانی که رئیس جمهور بودند و چه بعد از رهبری، به نظامیها و افرادی که مخلصانه در جنگ و دفاع خدمت کرده بودند، محبت زیادی داشتند، اما علاقه ایشان به حاج حسن مثال زدنی بود. ایشان همیشه در ایام عید غدیر میزبان مسئولین و مردم بودهاند و حتی سفرای کشورهای دیگر هم خدمت ایشان می رسند، اما آن سال، بعد از شهادت حاج حسن، چنان متأثر بودند که عید نگرفتند.
حاج حسنآقا ملاقاتهای خصوصی زیادی با رهبری داشتند. البته هر وقت نیاز بود، خدمت ایشان می رسیدند. کسی نبود که بخواهد وقت آقا را بگیرد. همیشه می گفت: «من وقتی آقا را ملاقات میکنم که دستم پُر باشد، باید ایشان را خوشحال کنم، چون ایشان مشکلات و سختی ها را می دانند، هنر آن است که من با دست پر خدمت ایشان برسم.»
بعد از شهادت ایشان، من از همسر حضرت آقا پرسیدم: «روز شهادت حاج حسن چه اتفاقی افتاد؟» ایشان گفتند: «آقا آمده بودند منزل برای صرف ناهار که صدای انفجار بلند شد. ما از سر سفره بلند شدیم، بیرون را نگاه کردیم. آقا کمی استراحت کردند و بعد رفتند سر کارشان، شب که برگشتند خیلی ناراحت بودند. من پرسیدم چه اتفاقی افتاده، ایشان فرمودند که یکی از بهترین عزیزانم را از دست دادم.»