فشارهای ایالات متحده علیه پکن را میتوان در ادامه تلاشهای این کشور برای تحت فشار قرار دادن چین در نظام بینالمللی و در راستای مقابله با این کشور در حوزههای نظامی، سیاسی و اقتصادی و جلوگیری از رشد و نفوذ این کشور در عرصه بینالمللی قلمداد کرد.
باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا در سال 2011 استراتژی نظامی این کشور را از تمرکز صرف بر خاورمیانه به سمت شرق آسیا تغییر داد. از نظر واشنگتن متحدان این کشور در آسیای شرقی، جنوب شرق آسیا و اقیانوسیه، که استراتژیستهای آمریکایی آن را سرزمین طلایی تجارت مینامند، با تهدید روزافزون بزرگی بهنام چین مواجه هستند که ضروری مینمود با اتخاذ سیاستی تازه در این منطقه حساس با چنین تهدیدی مقابله شود.
استدلال مقامات آمریکایی چه در دولت قبل و چه در دولت فعلی این است که چین با افزایش رشد اقتصادی خود، لاجرم بهسمت افزایش بودجه نظامی و موازنه راهبردی تهدید با آمریکا خواهد رفت، لذا واشنگتن سعی دارد با گسیل امکانات نظامی خود به شرق آسیا تا حد امکان، بروز چین بهعنوان یک ابرقدرت چندبعدی را به تعویق بیندازد.
اگرچه وقوع بحران سوریه و ظهور داعش در خاورمیانه، و همچنین مشکلات بیپایان آمریکا در عراق مانع از تکمیل استراتژی چرخش نظامی آمریکا به شرق آسیا شد اما ترامپ از همان دوران مبارزات انتخاباتی نشان داد که راه اوباما را در قبال چین ادامه خواهد داد. در حقیقت این یکی از معدود میراثها و استراتژیهایی بود که ترامپ بعد از خروج اوباما از کاخ سفید آن را دنبال کرد و بهخلاف مسائل دیگر نظیر سیاست آمریکا در زمینه گرم شدن کره زمین، سیاست او در برابر ایران، طرح خدمات درمانی، طرحهای مهاجرتی و برخی مسائل دیگر، میراث اوباما را به زبالهدانی پرتاب نکرد.
در همین راستا، از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ، واشنگتن مجموعهای از اقدامات را علیه پکن در پیش گرفته است. وضع تعرفههای سنگین تجاری علیه صادرات کالاهای چینی به آمریکا، تحریم ارتش چین در حوزههایی که مربوط به خرید تسلیحات و تقویت ارتش این کشور میشود، گسیل ناوشکنهای نیروی دریایی به مناطق مورد مناقشه در آبهای دریای چین جنوبی، برگزاری رزمایشهای نظامی با متحدان و تحت فشار قرار دادن چین در ارتباط با مسئله خلع سلاح اتمی کره شمالی را میتوان در این چارچوب ارزیابی کرد.
اگرچه سیاست خارجی چین طی دهههای گذشته همواره بر پایه دوری از تنش طرحریزی شده است اما دولتمردان چینی اعمال تعرفههای تجاری آمریکا را سریعاً پاسخ دادند و طی دو مرحله در ماههای جولای و اوت علیه برخی کالاهای وارداتی از آمریکا از جمله تجهیزات خودرویی و پزشکی و همچنین واردات زغالسنگ و فولاد تعرفه 25درصدی اعمال کردند.
اتخاذ این تصمیم از این جهت مهم است که نشان داد پکن دیگر قصد ندارد با آمریکا مماشات کند و بهدنبال مقابله با سیاستهای آمریکا در زمینههای مختلف برآمده است.
به بنبست رسیدن مذاکرات میان آمریکا و کره شمالی را نیز میتوان در همین زمینه ارزیابی کرد. همه میدانند که حلوفصل بحران کره شمالی بدون عزم و اراده چین، امری محال و ناممکن است. همانطور که چین در ماه مارس و پس از سفر کیم جونگ اون رهبر کره شمالی به پکن، پیونگیانگ را متقاعد به حضور در میز مذاکره با آمریکا کرد، همانطور نیز روند مذاکرات را پس از سیاستهای ضدچینی آمریکا به بنبست کشاند؛ مذاکراتی که پس از دیدار رهبران واشنگتن و پیونگیانگ در سنگاپور عدهای را متقاعد کرده بود که ترامپ در حال حلوفصل این بحران است اما بهناگاه در اوج خوشبینی به بنبست کشیده شد.
اما مهمترین تصمیم ضدآمریکایی چین طی ماههای گذشته، توقف خرید نفت خام از سوی شرکت دولتی این کشور از آمریکا است. این تصمیم پس از آن اتخاذ شده است که چین از تصمیم خود برای اعمال تعرفه 18دلاری برای واردات هر بشکه نفت خام از آمریکا خبر داد. اگرچه اعمال تعرفه علیه فرآوردههای نفتی آمریکا هنوز اجرایی نشده است اما تصمیم شرکت دولتی چین برای توقف خرید فرآوردههای سوختی از آمریکا نشان میدهد که پکن احتمالاً بهزودی این تصمیم خود را عملیاتی خواهد کرد.
خبرگزاری رویترز در این زمینه مینویسد، با توقف خرید سینوپک و یونیپک که دو شرکت بزرگ خریدار نفت آمریکا هستند، ایالات متحده برای یافتن مشتریان جدید دچار سختی و زحمت زیاد خواهد شد.
تصمیم پکن برای توقف خرید نفت خام از آمریکا درحالی اعلام شد که چند روز پیش از آن، مقامات چینی درخواست آمریکا برای توقف خرید نفت از ایران را رد کردند و تأکید کردند که چین همچنان به خرید نفت از ایران ادامه خواهد داد. بهنظر میرسد مقامات چینی قصد دارند با یک تیر دو نشان بزنند؛ اول اینکه با توقف خرید از آمریکا به جنگ تجاری این کشور پاسخ دادهاند و از سوی دیگر با ادامه خرید نفت از ایران به سیاستهای ترامپ در قبال ایران، که موضوعی حیاتی برای دولتمردان آمریکایی است، دهانکجی کرده و باعث ازهمگسیختگی استراتژی آمریکا در زمینه تحریمهای این کشور علیه ایران خواهند شد.
برخی از تحلیلگران بازار انرژی جهان میگویند که چین خلأ نفت آمریکا را بهغیر از ایران از غرب آفریقا تأمین خواهد کرد. اگر به سیاست چین برای تقویت روابط با قاره آفریقا و سرمایهگذاری هنگفت این کشور در قاره سیاه طی سالهای گذشته نگاه کنیم، باید تصمیم چین را یک تصمیم هوشمندانه قلمداد کرد چرا که این اقدام باعث توسعه نفوذ چین در آفریقا و همزمان کاهش نفوذ غرب در این منطقه خواهد شد. شی جین پینگ که در ماه جولای بهعنوان اولین سفر پس از شروع دور دوم ریاست جمهور خود به پنج کشور آفریقایی سفر کرد به آفریقاییها اطمینان داد که "چین خریدار بزرگ تولیدات، کالاها و منابع انرژی آنها خواهد بود".
توسعه روابط چین با کشورهای آفریقایی از این حیث نیز حائز اهمیت است که کارشناسان میگویند که آفریقا منابع انرژی ناشناخته زیادی در اختیار دارد و بهنظر میرسد در آینده جایگاه مهمی در اکتشافات نفت و گاز جهان را به خود اختصاص دهد.
سیاستهای سختگیرانه دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در قبال چین اگرچه طی دو سال گذشته بیپاسخ مانده بود، اما تحرکات اخیر چین نشان میدهد که این وضع دوام نخواهد آورد و دولتمردان چینی با اتخاذ سیاستهای عملگرایانه، قصد ندارند بیش از این در برابر سیاستهای ضدچینی آمریکا دست روی دست بگذارند.