هدف از استیضاح و برکناری یک مقام مسئول طبیعتا جلوگیری از ادامه یک وضع نامطلوب است. هدف، بهبود «وضعیت موجود» است. در استیضاح آقای کرباسیان نیز طبیعتا هدف میبایست کمک به بهبود شرایط اقتصادی باشد که وضعیت مطلوبی ندارد. اما آیا رفتن وزیر اقتصاد و آمدن یک وزیر دیگر شرایط اقتصادی را بهتر خواهد کرد؟ آیا هدف این استیضاح واقعا کمک به بهبود شرایط اقتصادی بود یا مورد ایشان هم مثل مورد آقای علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی به اصطلاح «سیاسی» بود؟
جابهجایی یک مدیر برای بهبود شرایط، زمانی جواب میدهد که ایراد از مدیر باشد. مثلا معمار ساختمانی را در نظر بگیرید که نقشه دقیق و بینقصی هم در اختیار دارد اما به دلایلی مثل ناتوانی و نداشتن تخصص، قادر به پیاده کردن آن نقشه نیست. اینجا طبیعتا با تغییر معمار مشکل حل و کار ساختمان به خوبی تمام میشود. اما اگر ایراد از نقشه باشد چطور؟ پاسخ روشن است. اگر به بهترین معمارها و متخصصترین آنها نقشه ناقص و معیوب داده شده و از او بخواهند ساختمان خوب و محکمی بسازد، او قادر به پیش بردن پروژه نخواهد بود.
دولت و مجلس اگر تمام وزرا را هم تغییر دهند و متخصصترین کارشناسان را جایگزین آنها کنند، مادامی که نقشه راه غلط و همانی باشد که در 5 سال گذشته بوده، به نقطه ایدهآل نخواهیم رسید و آش همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه. آقایان کرباسیان و ربیعی شاید ایراداتی هم داشتند اما آیا ایرادات این دو باعث به وجود آمدن وضع موجود است؟! به نظر میرسد، ایراد از نقشه راه اقتصادی دولت است. از این منظر میتوان نتیجه گرفت، استیضاح آقای کرباسیان نیز ما را به نتیجه مطلوب نخواهد رساند و صرفا حرکتی «سیاسی» یا صرفا «واکنشی» به وضع موجود بوده برای اینکه نشان داده شود، کاری در حال انجام است. اما نقشه راه دولت چرا غلط است؟
نقشه راه دولت تاکنون غالبا، نگاه به بیرون بوده است. نگاه به غرب. اینکه کشوری در حوزهای مثل اقتصاد، نگاهش به کشورهای دیگر باشد، به تنهایی شاید ایرادی نداشته باشد. اما ایراد زمانی پیدا میشود که دولت، تمام چشم امیدش به دست و حرکت چند کشور بدنام و بد عهد باشد در حالی که از استعدادها و ظرفیتهای عظیم داخلی بر زمین مانده، کمترین بهرهای نبرد. این نگاه زمانی ایراد دارد که، سرنوشت معیشت مردم و اقتصاد یک کشور را به بیرون گره بزنیم. وضعیتی که امروز در آن قرار داریم (منظور اقتصادی است) حاصل همین نگاه غلط است. دنیا که در آن چند کشور بدعهد بدسابقه و زورگو خلاصه نشده است! انگلیس، فرانسه، آلمان و آمریکا آیا خیانتی بوده که در این 5 سال علیه کشورمان نکرده باشند؟! این کشورها واقعا باید به چه زبانی بگویند که قابل اعتماد نیستند؟! برای تنفر و دوری از این چند کشور، همان صدقه 18 میلیون یوروییشان کافی است.
دولت میبایست، ضمن ترمیم تیم اقتصادیاش، در راهی که تاکنون پیموده و در کشورهایی که به عنوان دوست انتخاب کرده و سرنوشت کشورش را به زلف آنها گره زده تجدید نظر کند تا بتواند نتیجه بگیرد. برای این منظور هم باید ابتدا موانع را از پیش پای خود بردارد و با کسانی که با چنین نسخههای اقتصادی غلطی، نسخه دولت را پیچیدند، فاصله بگیرد. اما دولت همچنان مقاومت میکند. علت مقاومت دولت چیست؟
شاید دلیل مقاومت یا به تعبیر دقیقتر، سردرگمی دولت این است که، بازگشت از راه رفته را به منزله پذیرش شکست تلقی میکند. شاید هم به قول برخی دوستان، انتظار نداشت از این کشورها «رکب» بخورد. هر چه باشد دولت با اعتماد به حرفها و وعدههای حریف، تمام تخممرغهایش را در سبد برجام گذاشته بود. نقشه جایگزین-plan B- هم که نداشت. این سردرگمی میتواند، شوک ناشی از خیانت حریف هم باشد. شاید آقای روحانی انتظار نداشت از غربیها رکب بخورد. شاید هم به تحولات داخلی آمریکا که علیه ترامپ پیش میرود چشم دوخته است. مثلا منتظر استیضاح ترامپ یا نتایج انتخابات کنگره آمریکا و پیروزی دموکراتهاست. اگر اینگونه باشد یعنی، دموکراتها را قابل اعتماد میداند. یعنی هنوز چشم دولت به خارج است. اگر این فرضیه صحیح باشد، دولت مرتکب اشتباه وحشتناکی شده است. دموکرات و جمهوریخواه جماعت، اگر در هر چیزی با یکدیگر اختلاف داشته باشند، در دشمنی با ایران با هم مسابقه دارند. این رویکرد یعنی، تکرار اشتباه 5 سال گذشته. هیچ کشوری پیشرفت خود را با آویزان شدن به این کشور و آن کشور به دست نیاورده است.
قوه قضائیه کار خود را با محاکمه مفسدان ریز و درشت خوب شروع کرده است. دولت هم میتواند کارشناسان اقتصادی، صاحبنظران و منتقدان این حوزه را که تا همین یکی دو سال پیش از حامیان پر و پا قرص دولت بودند!
فرا بخواند. از آنها راهحل بخواهد. قطعا تغییر ریل در کنار کمک کارشناسان اقتصادی و تغییر و تحول در کابینه و قطع امید از بیگانه اوضاع را بهتر خواهد کرد. این بهترین گزینه برای دولت است.
دشمن طی چهل سال دشمنی، تمام راهها علیه کشورمان را امتحان کرده. از جنگ تحمیلی تا فتنه 88 و کودتاهای رنگی و جنگی. اما به فضل الهی و هوشیاری مردم و مسئولین نتیجه نگرفته است. اینبار تمام هدف دشمن این است که جمهوری اسلامی ایران، جشن 40 سالگی خود را نگیرد. امروز دشمن میدان جنگ را به کف بازار آورده و تنها راه پیش روی خود را هم «جنگ اقتصادی» میبیند. به گفته مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، برای این هدف هم تدارک جدی دیده و روی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی حساب ویژهای باز کرده است. همین دیروز روزنامه صهیونیستی هاآرتص از بودجه بیسابقه موساد پرده برداشت و با زبان بیزبانی نوشت، این سازمان جاسوسی با دریافت بودجه 2 میلیارد و 300 میلیون دلاری برنامه گستردهای را علیه جمهوری اسلامی ایران به ویژه در فضای مجازی تدارک دیده است:
«موساد در سالهای اخیر با شبکههای اجتماعی، پایگاههای اینترنتی که میتوانند این سازمان را در ماموریتهای جاسوسی یاری دهد ارتباط نزدیکی برقرار کرده است. این سازمان کاربران و ماجراجویان عرصه اینترنت را تشویق میکند تا با موساد در ارتباط باشند... نکته قابل توجه اینکه این پایگاههای اینترنتی اطلاعاتشان را با زبانهای مختلف به کاربران ارائه میکنند که عربی و فارسی از جمله این زبانهاست.»
اما بدترین گزینه دولت در چنین شرایطی، ادامه راه فعلی است. ادامه راه با همان نقشه غلط، با همان اطرافیان و همراهان. همراهانی که هیچ ابایی ندارند دولت را رحم اجارهای خود بخوانند و بگویند: «اصلاحات از گوگوش است تا سروش»!
جعفر بلوری