پنجشنبه 25 مرداد، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا در نشستی خبری از تشکیل «گروه اقدام ایران» در این وزارتخانه خبر داد و گفت هدف از ایجاد این گروه هماهنگی و اجرای سیاست واشنگتن در برابر ایران، در دوره پس از خروج آمریکا از توافق هستهای، با هدف تغییر رفتار جمهوری اسلامی است. وزیر خارجه آمریکا با بیان اینکه ما باید تغییرات عمدهای را در ایران ببینیم، هدف اصلی را تبدیل ایران به یک کشور عادی عنوان کرد. ریاست «گروه اقدام ایران» بر عهده برایان هوک، مدیر فعلی بخش سیاستگذاری وزارت خارجه آمریکاست و طبق اعلام پمپئو، وی به صورت مستقیم به وزیر خارجه گزارش خواهد داد.
درباره چرایی انتخاب هوک چند نکته قابل تامل است. اگرچه وی در ابتدای تشکیل دولت، از منتقدان سیاست خارجی شخص ترامپ بوده اما تغییر مواضع و هماهنگ شدن با سیاستهای دولت یکی از عوامل ادامه کار وی با دولت ترامپ است. هوک که از سوی رکس تیلرسون به عنوان مدیر بخش سیاستگذاری انتخاب شده بود، نقش عمدهای در این وزارتخانه بازی میکرد و توانست از توفان ترامپ که تیلرسون و مک مستر مشاور امنیت ملی کاخ سفید را با خود برد، جان سالم به در ببرد. وی از زمستان سال گذشته تا اردیبهشت ماه که ترامپ به طور رسمی از برجام خارج شد، مسئول مذاکره با اروپا برای اصلاح برجام به شکل دلخواه واشنگتن بود که در نهایت این مذاکرات به جایی نرسید.
روابط و روحیات شخصی هوک نیز در این انتخاب بیتاثیر نیست. حمایت از رژیم اسرائیل در میان سیاستمداران آمریکایی نه تنها رویهای رایج، بلکه واجب است و هوک این روحیه و عملکرد را بهشکلی اعلاء و ویژه دارد. 12 سال پیش که جان بولتون (مشاور امنیت ملی فعلی دولت آمریکا) نماینده آمریکا در شورای امنیت (زمان دولت بوش پسر) بود، هوک مشاور وی بود. سال گذشته در حالی که پمپئو به عنوان نامزد تصدی وزارت خارجه برای اخذ رای اعتماد سنا به مشکل خورده بود، هوک در عبور دادن وی از سد سنا نقش مهمی را بازی کرد و البته روابط نزدیک وی با جرارد کوشنر داماد ترامپ که نفوذ زیادی در کاخ سفید دارد را نباید نادیده گرفت.
اما چرا دولت آمریکا و شخص پمپئو تصمیم به راهاندازی یک مرکز ضد ایرانی در وزارت خارجه گرفتهاند؟ اهداف و دستور کار این مرکز چیست و چه پیامی برای تهران دارد؟ پمپئو پیش از تصدی پست وزارت خارجه، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا – سیا- بود. وی در زمان ریاست خود بر سیا «مایکل دی آندریا» -مشهور به آیتالله مایک- را به عنوان رئیس اتاق عملیات سیا علیه ایران منصوب کرد. از این منظر میتوان گفت تاسیس «گروه اقدام ایران» اقدام ویژه و جدیدی نیست و در راستای سیاست اعلامی دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی است. این موضوع از چشم تحلیلگران آمریکایی نیز دور نمانده و آنان عنوان «اقدام» برای این گروه را صرفاً یک نمایش و کار سمبلیک میدانند، برای اقداماتی که بهصورت مستمر در حال انجام است.
یکی از مهمترین نکات درباره این پست جدید در وزارت خارجه آمریکا آن است که دولت ترامپ و شخص پمپئو در زمینه سیاست خارجی بهشدت تحت فشارهای داخلی هستند. روابط و نشست ترامپ با ولادیمیر پوتین – رئیسجمهور روسیه، مذاکرات مبهم و نافرجام وی برای خلعسلاح کرهشمالی (علیرغم هیاهوی اولیه درباره موفقیت نشست سنگاپور)، جنگ تجاری و حملات لفظی ترامپ به متحدان اروپایی و ناتو و بالاخره خروج یک طرفه از توافق هستهای با ایران به امید دستیابی به امتیازات بیشتر از جمله محورهای این انتقادات هستند.
اوایل مرداد ماه پمپئو در جلسه استماع سنا حاضر شد. جلسهای که بیشتر شبیه بازجویی از وی بود و سناتورها انتقادات شدیدی از سیاست خارجی کاخ سفید ابراز کردند. باب کورکر رئیسکمیته روابط خارجی سنای آمریکا در این جلسه گفت: «دولت به ما میگوید درباره سیاست خارجی نگران نباشید، صبور باشید ما دارای راهبرد هستیم. اما از جایگاه ما به نظر میرسد چنین راهبردی وجود ندارد و مقامات کاخ سفید هر روز که از خواب بیدار میشوند تصمیمهایی میگیرند و آنها را اجرا میکنند و برنامه از پیش تعیین شدهای وجود ندارد.»
بخش قابل ملاحظهای از تحلیلگران آمریکایی نیز با کورکر هم نظر هستند. چند روز پیش استیون سیمون و جاناتان استیونسون در نشریه فارین افرز نوشتند؛ «دولت ترامپ هیچگونه سیاست منسجمی در قبال ایران ندارد. ترامپ فقط به فکر مهار قدرت ایران نیست بلکه میخواهد به نفوذ این کشور در منطقه پایان دهد، خلعسلاح شود و عملا رژیم آن تغییر کند، خواستههایی که حکومت ایران به علل عمیق راهبردی و ایدئولوژیک نمیتواند به آنها تن دردهد. اگر ترامپ بخواهد به همه خواستههای خود در مورد ایران دست یابد باید جنگ تازهای در خاورمیانه به راه اندازد اما از قرار، وی به فکر جنگ نیست و در ضمن مردم آمریکا نیز از چنین جنگی حمایت نخواهند کرد. به این ترتیب متوجه میشویم که ترامپ سیاست منسجمی درباره ایران ندارد و فقط ذهن وی شکلی وسواسگونه، درگیر مسئله ایران است.»
تشکیل «گروه اقدام ایران» به ریاست هوک تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر این سردرگمی و نمایش انسجام و تمرکز در دستگاه دیپلماسی آمریکاست. هوک 45 روز پیش نشستی خبری برگزار و در آن سیاستهای دولت ترامپ درخصوص ایران را تشریح کرد. مروری بر سخنان وی، نشاندهنده ماموریت آینده او در پست جدید است. «گروه اقدام ایران» در عمل دو رویکرد جاری آمریکا را دنبال خواهد کرد؛ نخستین ماموریت در حوزه تحریمی با تشدید رایزنیهای دیپلماتیک با سایر کشورها برای قطع یا کاهش روابط تجاری با ایران است و ماموریت دوم گسترش عملیات روانی با مخاطب قرار دادن مردم ایران است. محور اصلی این عملیات روانی آن است که آمریکا خصومتی با شما ندارد و اگر میخواهید از شر تحریمها راحت شوید، جمهوری اسلامی باید سیاستهای خود را تغییر دهد و به گفته پمپئو، تبدیل به کشور عادی شود. از نظر آمریکاییها کمک ایران به عراق و سوریه برای مقابله با تروریستهای دست پرورده و زیر چتر آمریکا، بیثباتسازی منطقه نام دارد و بمباران اتوبوس کودکان یمنی و تکه تکه کردن آنان توسط رژیم آلسعود، در راستای امنیت و ثبات منطقه است!
هوک در سخنان خود یکی از ماموریتهای گروه تحت امر خود را حمایت از ایرانیها عنوان کرده است. ادعاهای هوک درباره حمایت از ایرانیها که تقلید مواضع پوچ و مضحک رئیسش پمپئو و رئیسرئیسش ترامپ است، در نوع خود جالب و البته مضحک است. درباره این ادعای ابلهانه، نگاهی به ماجرای سحر نوروززاده کفایت میکند. وی که افسر اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکاست و 13 سال سابقه کار دارد – از دولت بوش پسر تا کنون- چند سال پیش به وزارت خارجه پیوست و در دفتر سیاستگذاری مشغول بکار شد. پس از آنکه یک رسانه آمریکایی مدعی شد نوروززاده در ایران متولد شده و در وفاداری او تشکیک شد، هوک به راحتی وی را از این بخش اخراج کرد! حال آنکه والدین نوروززاده 50 سال پیش به آمریکا مهاجرت کرده و خود وی نیز زاده و بزرگ شده این کشور است. اخراج یک افسر اطلاعاتی که کاملاً در خدمت اهداف آمریکاست با اتهام دروغین تولد در ایران، گویای میزان دلسوزی هوک و مجموعه تحت امرش برای ایرانیهاست!
اما نکته مهم و قابل تامل دیگر زمان اعلام تشکیل این گروه ضدایرانی است. همزمانی این موضوع با سالروز کودتای آمریکایی سال 1332 که به سرنگونی دولت مصدق و بازگشت شاه فراری منجر شد، هوک را با این پرسش خبرنگاران مواجه کرد که آیا انتخاب این زمان به معنای صحه گذاشتن بر سیاست «تغییر رژیم» از سوی کاخ سفید است. هوک در پاسخ گفت؛ این مسئله کاملاً اتفاقی است! نکته زمانی دیگر سخنان آقای روحانی است که درست یک روز قبل از اعلام این گروه در هیئت دولت مطرح شد. آقای روحانی در بخشی از سخنان خود گفت؛ «با روند خوبی داشتیم مذاکره میکردیم اما خودش(ترامپ) آن را تخریب کرده و پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و میگوید باید چگونه عبور کنم!؟ اگر میخواستید عبور کنید، چرا خراب کردید؟ اگر میخواستید همدیگر را ببینیم چرا پل را خراب کردید؟ خودشان پل را خراب کرده و آن طرف ایستاده و داد میزنند. اینکه نشد. اگر راست میگویید بیایید پل را دو مرتبه درست کنید. پل را که درست کردید خود به خود و به طور طبیعی رفت و آمد درست میشود!»
در حالی که آمریکاییها از تشکیل «گروه اقدام ایران» با هدف تشدید فشار خبر میدهند، سوگواری و حسرت خوردن برای مذاکرات خوب! پیشین و دعوت آنان برای ترمیم پل مذاکرات، چه پیامی را به طرف مقابل ارسال میکند؟ ترامپ تا کنون بارها گفته است که ایرانیها بالاخره مجبور به مذاکره خواهند شد. آنچه آمریکاییها مذاکره میخوانند، تسلیم شدن در برابر باجخواهی دوازدهگانه آنان است که پمپئو اواخر اردیبهشت ماه در بنیاد هریتیج مطرح کرد. آنچه آقای روحانی پل مذاکرات میخواند، در واقع گردنه باجگیری بود که علیرغم آن همه امتیاز نقد داده شده، به اشتهای سیری ناپذیر کدخدا پایان نداد.
آمریکاییها شمشیر را از رو بستهاند و با ادبیاتی استعماری از بیان باجخواهیهای خود ابایی ندارند. هوک مامور شده تا پل روابط اقتصادی ایران با سایر کشورها را تخریب کند. در این شرایط وظیفه دولت حفاظت و مستحکم کردن این پل هاست یا دعوت آمریکا به ترمیم پل مذاکرات؟! مدتهاست ایران در هند و چین به عنوان دو شریک تجاری عمده تهران، سفیر ندارد. چرایی این خلأ، مبهم و بسیار عجیب است. مانند آنکه شما در وسط معرکه جنگ، دو سنگر مهم و کلیدی خود را خالی بگذارید!
موضع آقای روحانی حاوی این پیام است که در صورت بازگشت آمریکا به برجام، ایران نیز حاضر به مذاکره است. این پیام، نتیجهای جز امیدوار کردن دشمن و تشدید فشار نخواهد داشت. آمریکا با وقاحت از برجام خارج شده و دولت آقای روحانی همچنان مشغول عمل به تعهدات برجامی خود بدون کاستن سرسوزنی از آن است. چرا آمریکا باید به توافقی بازگردد که خروج از آن هیچ تبعات و هزینهای برای آن نداشته است؟! تمام نکته در همین مسئله تاسف بار نهفته است. آمریکاییها گمان میکنند که عدم عمل به تعهدات خود و هرگونه سیاست و اقدام ضدایرانی آنها، بیپاسخ و بدون هزینه است. این ذهنیت، آنان را جری و گستاختر کرده است. باید به آنها فهماند اقداماتشان بیهزینه نیست. گزینههای ایران برای تحمیل هزینه به آمریکا، متنوع و متعدد است و واشنگتن بارها طعم تلخ آن را چشیده است، اما گویا آمریکاییها حافظه ضعیفی دارند و نیاز است بار دیگر این طعم را به آنان یادآوری کرد.
محمد صرفی