رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیرشان در دیدار اقشار مختلف مردم فرمودند: «کارشناسان اقتصادی و بسیاری از مسؤولان متفقند بر اینکه عامل این حوادث، تحریمهای خارجی نیست، عامل این حوادث درونی است، مشکلات داخلی است».
بر همین مبنا برای برونرفت از مشکلات اقتصادی موجود لازم است به مسائل اقتصاد با نگاهی جدید و ویژه نگریست، زیرا ساختار اقتصادی فعلی، نظام برنامهریزی کشور، واکنش به نتایج تصمیمات و اظهارات برخی مسؤولان نشان میدهد متاسفانه در حوزه اقتصاد فاقد این نگاه بودهایم؛ نگاهی که به اقتصاد به عنوان یک نظام ارگانیک و یک سیستم دینامیک مینگرد؛ سیستمی با مجموعه اجزا و عناصر مرتبط با یکدیگر که هدفی را دنبال میکنند، از محیط بیرون تاثیر میپذیرند و بر آن تأثیر میگذارند. سیستمی که یک کل است و نمیتوان آن را به اجزای مستقل تقسیم کرد. این نگاه مبتنی بر مولفههایی است که نهتنها در حوزه اقتصاد بلکه در هر حوزه دیگری نیز کارآ و اثربخش است.
1- شرایط محیطی را سرزنش نکنیم
مدیران و سیاستمداران غالبا عادت دارند مشکلات و تبعات تصمیمهای خود را به محیط بیرونی نسبت دهند. «راسل ایکاف» نظریهپرداز مشهور تفکر سیستمی این ویژگی را با نام «عقلانیت» میشناسد. وقتی کنش عناصر محیطی سیستم مطابق انتظار ما نیست ولی تبعات آن متوجه سیستم ما است، این کنش و رفتار را غیرمعقول و غیرمنطقی میدانیم؛ مثال بارز آن را در ماههای اخیر شاهد بودهایم. دولت براحتی آشفتگی بازار ارز و سکه و کالاهای اساسی را متوجه «رفتار غیرعقلانی مردم» میکند و از پذیرش مسؤولیت برنامهها و تصمیمهای گذشته خود شانه خالی میکند. مردم اگر چه در «کل نظام اقتصادی کشور» از عناصر داخلی سیستم محسوب میشوند ولی درباره «دستگاه برنامهریزی و اجرایی اقتصادی» محیط محسوب میشوند. اگر سیستم برنامهریزی و اجرایی کشور فشل است، محیط را سرزنش نکنیم، مسؤولیتپذیر باشیم.
2- به روابط علّی توجه کنیم نه روابط همبستگی
«استر من» نظریهپرداز تفکر سیستمی مثال معروفی نقل میکند. او میگوید حجم فروش بستنی و نرخ جنایات، همبستگی (Correlation) مثبت دارند. یعنی میزان فروش بستنی و نرخ جنایتها در تابستان افزایش و در زمستان کاهش مییابد. با این حال آیا منطقی است عامل بروز جنایتها را فروش بستنی بدانیم؟ قطعا خیر! واقعیت این است که علت اساسی هر دو مورد یادشده، افزایش دمای هواست. از این نمونهها در اقتصاد و سیاست هم داشتهایم. دولت سعی دارد نابسامانی بازار طی 4 ماه گذشته را به خروج آمریکا از برجام مربوط کند. نمونه اظهارات مسؤولان را در بیانات کذایی وزیر امور خارجه شاهد بودیم، در حالی که رابطه خروج آمریکا از برجام و نابسامانی اقتصادی نه یک رابطه علّی بلکه صرفا یک رابطه همبستگی بوده است. علت واقعی نابسامانی میزان نقدینگیای بود که طی 5 سال 3 برابر شد و به 1600 هزار میلیارد تومان رسید. علت واقعی عدم توجه به بخشهای مولد اقتصاد و همچنین بحران بانکی بوده است. فنر تورم را سیاستهای پولی دولت و بانک مرکزی که منجر به رشد سرسامآور نقدینگی شد، فشردهتر میکرد، اگر نه پیش از خروج آمریکا از برجام نیز به گفته رئیسجمهور طی 3 سال گذشته دلارها با چمدان وارد میشد؛ روابط علّی را کشف کنیم.
3- تاخیر سیستمها در پاسخ
تاخیر زمانی بین رفتار سیستم و کنش اجزا با نتایج حاصله را نباید فراموش کرد. مثال واضح برای تشریح این اصل این است که از لحظه باز کردن شیر آب گرم تا آمدن آب گرم یک فاصله زمانی است. این فاصله ممکن است شما را دچار خطا کند که شیر آب گرم را بیشتر باز کنید اما در این صورت پس از لحظاتی نه با آب گرم بلکه با آب داغ مواجه خواهید شد. به همین ترتیب فاصله زمانی بین تصمیم و عمل با تبعات ناشی از آن ممکن است سیاستگذار را دچار خطا کند. دولت طی 5 سال اقدام به چاپ پول کرد و بانکها نیز در این 5 سال (و البته قبل از آن) خلق اعتبار کردند و نقدینگی به مرور انباشته شد ولی نتیجه این سیاستها و تصمیمها امروز خود را نمایان میکند؛ به تصمیمات بلندمدت نگاه کنیم.
4- مقاومت سیستم در برابر سیاستها
در بسیاری از موارد تلاش برای حل یک مشکل بدون توجه به علل ریشهای، آن مشکل را بدتر یا اثرات آن را به نقاط دیگر سیستم منتقل میکند. در حوزه اقتصاد وقتی سیاستگذار به جای فعالیت مولد به سفتهبازی پاداش میدهد، پدیدهای رخ میدهد که «میلتون فریدمن» از آن به عنوان «بادکنک» یاد میکند. وقتی شما یک بادکنک را میفشارید تورم بادکنک از بین نمیرود بلکه از نقطه زیر دست شما به سایر نقاط بادکنک منتقل میشود. در اقتصاد نیز زمانی که تولید و ایجاد ارزش افزوده به اندازه کافی جذاب نباشد، وقتی سیاستگذار سیاست پیشفروش سکه را در پیش میگیرد، سیستم اقتصادی به فشار سیاستگذار واکنش نشان داده و نقدینگی را از بخش سکه و طلا نه به بخش واقعی تولید، بلکه به بازار مسکن، خودرو و... منتقل میکند، در واقع سیستم در مقابل سیاست شما به نوعی مقاومت میکند، لذا لازم است به علل واقعی مشکلات توجه کنیم.
5- تفکر ترکیبی در کنار تفکر تحلیلی
برای بررسی هر سیستمی 2 نوع تفکر وجود دارد. تفکر اول تحلیلی است که با تفکیک و تجزیه سیستم به اجزا و عناصر، عملکرد هر یک از اجزا، جدا از سایر اجزای سیستم، بررسی میشود. تفکر دوم ترکیبی است که در آن سیستم به عنوان جزئی از سیستم کلیتر بررسی میشود. مثلا برای بررسی تحلیلی دانشگاه، آن را به اجزا و عناصر جزئی تجزیه میکنیم ولی در تفکر ترکیبی دانشگاه را جزئی از یک نظام کلیتر یعنی نظام آموزشی مد نظر قرار میدهیم. در حوزه اقتصاد نیز این گزاره صادق است. از دهه 70 با تشکیل مکتب نیاوران در اقتصاد کشور سعی بر این بود اقتصاد صرفاً به عنوان مجموعهای از قواعد ریاضی جهانشمول تقلیل داده شود. این در حالی است که برای سیاستگذاری و برنامهریزی در نظام اقتصادی لازم است به اقتصاد در کنار حوزههای فرهنگ، علوم اجتماعی، سیاست، تاریخ و... ذیل مفهوم کلیتری به نام علوم انسانی نگریسته شود. گفته میشود تفکر تحلیلی به «دانش» و تفکر ترکیبی به «درک» منجر میشود؛ اقتصاد را ریاضیزده نکنیم.
6- تفکر دینامیک به جای تفکر استاتیک
اگر از اقتصاددانان و مردم بپرسند مشکلات اقتصادی موجود را در چه میبینید، احتمالاً لیستی از مشکلات را برای شما ردیف خواهند کرد. در حالی که امروز ثابت شده روابط علّی، یکطرفه و خطی نیست و اصطلاحا مبتنی بر یک حلقه بازخورد رفتار میکند. بدین معنی که ممکن است علاوه بر اینکه علت بر معلول تاثیر بگذارد، معلول نیز بر علت اثرگذار باشد و حتی ممکن است معلول، خود علت رویدادی دیگر باشد. به طور مثال دولت با افزایش هزینهها و کسری بودجه، ممکن است بدون توجه به عواقب کار، تصمیم بگیرد پول چاپ کند. چاپ پول، نقدینگی و متعاقبا تورم را افزایش میدهد. وقتی تورم افزایش یافت در حلقه بازخورد مجددا هزینههای دولت اعم از هزینه پروژههای عمرانی، بودجه جاری، حقوق کارمندان و پرداختی به صندوقهای بازنشستگی نیز افزایش مییابد؛ به عواقب اقتصادی تصمیمها به صورت دینامیک بیندیشیم.
امید رامز