معیشت مردم را به گروگان گرفته‌اند

 معیشت و اقتصاد نقش تعیین‌کننده‌ای دارد تا آنجا که همه دشمنان کینه‌توز از این اهرم برای مقابله با حریف بهره می‌گیرند و حتی یکی از فرماندهان داعش می‌گفت، وقتی روستا یا مثلا شهری را ‌اشغال می‌کردند، اولین کاری که برای مهار و کنترل مردم می‌شد، تسلط بر آذوقه و معیشت ساکنان آن منطقه بود چرا که به گفته او، تسلط بر معیشت مردم یعنی تسلط بر افکار و رفتار مردم! یعنی تسلط بر همه چیز! این نگاه شیطانی در اندازه‌ای بزرگ‌تر از سوی بسیاری از قدرت‌ها مثل آمریکا هم دنبال می‌شود. هدف از تحریم‌های اقتصادی مگر چیزی غیر از به گروگان گرفتن معیشت مردم است؟!
دونالد ترامپ دوشنبه‌شب اعلام کرده، حاضر است بدون هیچ پیش‌شرطی با آقای روحانی، رئیس‌جمهور محترم کشورمان دیدار کند. وی در عین حال گفته، فشارهای اقتصادی علیه ایران را هم افزایش خواهد داد. چند ساعت بعد اما وزیر خارجه ترامپ آن 12 شرط آمریکا برای مذاکره با ایران را تکرار کرد! پیاده‌نظام‌های ترامپ هم با اشاره به نوسانان غیر عادی ارزی و تورم، فورا دست به کار شدند و از لزوم مذاکره با ترامپ گفتند و نوشتند. یکی از این پیاده‌نظام‌ها که از قضا فراری هم هست حتی، مکان و زمان این ملاقات را هم مشخص کرده: 28 مرداد در تهران! آیا مذاکره با ترامپ وضعیت اقتصادی ما را بهتر می‌کند؟
برای درک بهتر فضای سیاسی امروز و یافتن پاسخ این سؤال شاید لازم باشد ابتدا کمی به عقب برگردیم و از حدود 5 سال پیش شروع کنیم و جواب چند سؤال دیگر را هم پیدا کنیم؛ دولت یازدهم در چه بستری شکل گرفت؟ چه اقداماتی را با دادن کدام وعده‌ها کرد؟ سرانجام به کجا رسید؟ آیا نوسانات ارزی و تورم امروز عمدی است؟ چرا آقای روحانی ساکت است؟ این نوسانات اقتصادی، سکوت روحانی و انفعال دولت و مجلس آیا با بحث مذاکره با ترامپ مرتبط است؟ بخوانید:
حدود 5 سال پیش مشکلات اقتصادی بنا به دلایلی مثل «سوء مدیریت‌ها» و «تحریم‌ها» افزایش یافت. قیمت خودرو، سکه و مسکن رشد پیدا کرده و از دل فشارهای اقتصادی که روی دوش مردم سنگینی می‌کرد، دولتی با شعار «اعتدال» و «مذاکره» بیرون آمد. هدف اعلامی این دولت «بهبود شرایط اقتصادی» و دلیل مشکلات اقتصادی هم «نرمال» نبودن دولت قبل اعلام می‌شد. دولت یازدهم اصولاً، زائیده شرایط اقتصادی آن چند ماه آخر دولت دهم بود. هیچ کس نمی‌تواند منکر این حقیقت شود که «معیشت» و «اقتصاد» رکن اصلی شعارهای انتخاباتی دولت را تشکیل می‌داد. لیبرال‌ها و مدعیان اصلاحات با روی کار آمدن دولت «اعتدال» جان تازه‌ای گرفتند. شعار‌ها کمی تغییر کرد. مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا گفتن، در کلام و عمل تقبیح شد چون، این شعار‌ها خلاف دولت «نرمالیزه شده» بود و «معیشت» مردم را به اصطلاح دچار سختی می‌کرد! وزیر خارجه وقت با این منطق که «باید با دنیا آشتی کرد» توئیت می‌زد، آن کسی که هولوکاست را انکار می‌کرد، رفت! یعنی ما هولوکاست را انکار نمی‌کنیم. همایش‌هایی که علیه آمریکا یا رژیم صهیونیستی بود با همین منطق ساده‌انگارانه، اجازه برگزاری نمی‌یافتند. تصور بر این بود که با عقب‌نشینی از اصول می‌توان از دشمنی‌ها کم کرد و به پیشرفت رسید غافل از اینکه کشورها با تاکید بر اصولشان به پیشرفت نائل می‌شوند.
حملات به «گزینش» برای استخدام در مراکز حساس و غیر حساس آغاز شد. با مثال‌های غیر واقعی مثل«از مراجعه‌کننده نباید درباره کفن و غسل و قبر و...سؤال پرسید» تلاش شد اصل«گزینش» لوث شده و زیر سؤال برود. روزنه‌ها باز شد. هشدارها درباره امکان نفوذ دشمن به مراکز تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز «توهم توطئه» و دستگیری نفوذی‌ها به مراکزی چون محیط زیست «امنیتی شدن مراکز علمی» تفسیر شد. با منطق «نباید فضا را امنیتی کرد»، در مسیر محاکمه جاسوس‌ها و نفوذی‌ها سنگ‌اندازی و برای نظام هزینه تراشیده شد.  کار به جایی رسید که وقتی به اطرافیان دولت و برخی مسئولین نگاه می‌کردی، بسیاری از افرادی که فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 را برای براندازی نظام تدارک دیده بودند را می‌شد دید. در برخی نقاط نفوذی‌ها وارد مراکز مورد نظر شده بودند. جاسوس هسته‌ای که در بحبوحه مذاکرات در تیم ما حضور داشت، استاد دانشگاهی که پس از لو رفتن خودکشی کرد، متهم محیط زیستی که‌ گریخت و....خبر از نفوذ می‌دادند.
مذاکرات هسته‌ای در همین فضا و با همین ترکیب انجام شد. نفوذی‌ها کار خود را کرده بودند. یکی از اصلی‌ترین مولفه‌های قدرت کشور در این مذاکرات از دست رفت. تحریم‌ها نه تنها کم نشد بلکه زیادتر هم شد. آمریکا زیر تعهداتش زد و از برجام خارج شد. حالا نه چرخ سانتریفیوژها می‌چرخد نه چرخ اقتصاد. بی‌اعتمادی به غرب دوباره به اوج رسیده. مردم فهمیدند چرا چهل سال است مرگ بر آمریکا گفته می‌شود. هشتگ پشیمانیم راه افتاد و...
فضا باید تغییر می‌کرد. برای این کار شبکه‌های اجتماعی بی‌در و پیکر را بدون هیچگونه کنترل و محدودیتی وارد میدان کردند. براندازهای خارج‌نشین با استفاده از همین شبکه‌ها و با سوار شدن بر موج تورم و رکود و بیکاری چند باری تست «آشوب‌آفرینی» زدند و نقاط ضعف و قوت را شناسایی کردند. یا از روی حماقت یا گستاخی حتی تصریح کردند بودجه‌های سنگینی از آن سوی آب‌ها برای تقویت چنین شبکه‌هایی که حالا پرونده آشوب‌های دیماه 96 و فتنه دراویش و.... را هم با خود دارند گرفته‌اند تا جمهوری اسلامی ایران را «نرمالیزه» کنند. منظورشان از نرمالیزه کردن ایران، براندازی با استفاده از مشکلات اقتصادی و شانتاژهای خبری بود.
«مقام‌های مطلع آمریکایی می‌گویند دولت [دونالد] ترامپ موجی تهاجمی از سخنرانی‌ها و پیام‌های آنلاین را آغاز کرده که هدف آن ایجاد ناآرامی و کمک به فشار به ایران برای پایان دادن به برنامه هسته‌ای و توقف حمایت از گروه‌های شبه‌نظامی است... این کارزار که با حمایت مایک پمپئو وزیر خارجه و جان بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا شکل گرفته، همزمان با تلاش واشنگتن برای احیای تحریم‌ها و تشدید فشار اقتصادی به ایران پیش می‌رود... این کارزار، قرار است با ارائه اطلاعاتی که بعضا اغراق‌شده‌ هستند یا با آنچه پیشتر به صورت رسمی اعلام شده تناقض دارند، از مسئولان جمهوری اسلامی تصویری تیره و سیاه ترسیم کند.»(رویترز 21 جولای 2018 - 30 تیر 97)
شرایط امروز کشور، حاصل جمع این تحولات است. گویی به همان 5 سال قبل بازگشته‌ایم. شرایط اقتصادی از آن دوران بهتر نشده، تعداد دشمنانمان کمتر نشده هیچ، بیشتر هم شده، از دشمنی آمریکا ذره‌ای کاسته نشده و از همه مهم‌تر، هسته‌ای‌مان رفته. حاصل 5 سال تلاش با آن نقشه راه که شده بود برجام،«هوا» شده و روز از نو و روزی از نو...بازگشته‌ایم به نقطه اول با کلی خسارت و تجربه.
امروز اما قیمت ارز و سکه و تورم با روان مردم بازی می‌کند. اینکه چه کسی دلار را در کسری از ثانیه می‌کند 10 هزار و 241 تومان! و اینکه این قیمت در همان لحظه چرا نمی‌شود مثلا 10 هزار و 253 تومان مسئله را مشکوک‌تر می‌کند. این یعنی، قیمت‌ها از یک مرجع یا مرکز تعیین می‌شود. شناسایی و یافتن این مرکز نیز کار وزارت محترم اطلاعات است. اینکه چرا آقای روحانی در این باره سکوت کرده و کاری نمی‌کند برای مردم مبهم است اما احتمالا جناب رئیس‌جمهور این روزها طی سخنانی پاسخ این سؤال را هم بدهد! اما شاید بتوان پاسخ این سؤال را در میان واکنش‌های آن جریان‌های سیاسی نزدیک به دولت یافت.
آنها این روزها با همان ژست«منطقی باشیم»،«باید واقعیت‌ها را درک کرد» آدرس مذاکره با ترامپ را می‌دهند! می‌گویند، باید با رئیس‌جمهوری که حتی متحدان نزدیکش به او اعتماد ندارند، فردی که زیر تمام تعهدات نیم‌بندش در برجام زد، مذاکره کرد. اگر آن انفعال در حل مشکلات اقتصادی را کنار این بالا و پایین شدن‌های مشکوک قیمت ارز و سکه بگذاریم، نتیجه این می‌شود که در این کشور عده‌ای به عمد در حال بازی با معیشت مردمند. معیشت مردم را به گروگان گرفته‌اند تا به مقاصد کثیف خود دست یابند. این عده نمی‌توانند به نوسانات ارزی دامن بزنند مگر به برخی مراکز حساس دسترسی داشته یا به مسئولین محترم آدرس غلط داده باشند. این عده قطعا طی همین 5 سال گذشته، هم در برخی رسانه‌ها، هم در برخی مراکز تصمیم‌گیر و تصمیم‌‌ساز و هم... بگذریم.
آیا این عده تفاوتی با داعش دارند؟! با ترامپ چطور؟! رفتار و مواضع هماهنگ این عده با ترامپ که قطعا امروز در روزنامه‌هایشان انعکاس خواهد یافت نشان می‌دهد، نه تنها با ترامپ و داعش تفاوتی ندارند بلکه در یک نقشه راه حرکت و به یک هدف فکر می‌کنند.
ترامپ در کتاب «هنر معامله» می‌گوید، در مذاکرات باید اول به حریف ضربه زد بعد کنترل مذاکره را به دست گرفت. مخاطب جمله پایانی این وجیزه آن جریان خاص است که آگاهانه می‌گوید باید با ترامپ وارد مذاکره شد. ترامپ در مواجهه با ایران در حال استفاده از همین تاکتیک است. با ترامپ وارد مذاکره شدن اولاً بی‌نتیجه است چرا که پذیرفتن شروط این تاجر کاسب عیاش، یعنی عقبگرد به 40 سال پیش. ثانیاً چیزی جز تحقیر و حقارت نصیب ایران نمی‌کند. این عده هم یا ایرانی نیستند یا از ایرانی بودن فقط فارسی حرف زدن را بلدند.
مذاکره با ترامپ ما را به همان نقطه‌ای می‌رساند که مذاکره با اوباما ما را به آن نقطه رساند با این تفاوت که این‌بار تمام مولفه‌های قدرتمان را یکجا بر سر مشتی وعده از دست داده و تبدیل به لقمه‌ای راحت برای دشمن خواهیم شد.

جعفر بلوری