نکته قابل توجه در بسته پیشنهادی چنانکه رئیس جمهور اسلامی ایران عنوان کردهاند، آن است که بسته دارای مولفهای امیدوارکنندهای نبوده است هر چند که آقای ظریف وزیر امور خارجه براساس ساختار دیپلماتیک با واژگانی ملایمتر سعی کرده تا درهای مذاکره را باز نگاه دارد.
در کنار این مسائل برخی محافل رسانهای و سیاسی و اقتصادی به این امر پرداخته اند که شرایط برای چانه زنی با اروپا فراهم نیست و باید همین پیشنهادهای آنها را پذیرفت. استدلال آنها این است که آمریکا در حال فشار بر کشورهای عربی برای افزایش تولید نفت برای اعمال تحریم نفت ایران با آنچه ترامپ توقف صادرات نفت ایران نامیده، میباشد.
در همین حال بانکهای آمریکایی نیز نسبت به مراودات بانکی با ایران به سایر بانکها هشدار داده و عملا عدم مراودات اقتصادی با ایران عنوان میشود. از سوی دیگر این مساله مطرح شده که ایران در داخل با چالشهای اقتصادی بسیاری مواجه است که نرخ سکه و ارز نمودی از آن است در حالی که کاهش خرید و فروش در بازار و عدم رونق اقتصادی را باید به این مسائل افزود.
البته پیروان این دیدگاه بر این ادعایند که باید پا را فراتر از این نهاد و حتی پذیرنده تعهداتی همچون اف.ای.ت.اف و پالرمو نیز بود هر چند که هزینههای بسیاری برای امنیت و استقلال کشور به همراه دارد. البته دیدگاه میانه تری نیز در این میان مطرح است و آن اینکه میگویند ایران به صورت ابتدایی بسته پیشنهادی غرب را بپذیرد و بعدها برای تغییر آن به نفع خود اقدام کند. زمانی که وضعیت داخلی کشور مناسب شد ایران توان چانه زنی را پیدا خواهد کرد و آن زمان برای توافق مطلوب میتواند اقدام نماید.
حال این سوال مطرح است که تا چه میزان این استدلالها درست است و میتواند حلال مشکلات کشور باشد؟ آنچه در این دیدگاه مطرح است ناتوانی ایران در مقابله با زیاده خواهیهای آمریکا و اروپا و لزوم سازشکاری به دلیل این ضعفها است.
این مساله در حالی مطرح میشود که بررسی وضعیت داخلی و خارجی کشور نکات قابل توجهی را در خود دارد. نخست آنکه در عرصه داخلی ارز و طلا چند تحول بزرگ را شاهد هستیم. پروژه ستاره خلیج فارس با هدف خودکفایی در امر تولید بنزین اجرایی شد، خط لوله آبی غدیر برای تامین آب شرب مردم اهواز، آبادان و خرمشهر اجرایی شد. این طرحها در حالی صورت گرفت که تمام مراحل آنها به دست متخصصان داخلی بوده است که برگرفته از اصل توان داخلی بدون وابستگی است.
دوم آنکه در همین حال تمام شواهد نشان میدهد که ایران از موقعیت استراتژیک برخوردار است و میتواند پاسخ هر تهدیدی از جمله تهدید عدم صادرات نفت را با تهدید تهدیدکنندگان را پاسخ دهد که بستن تنگه هرمز میتواند بخشی از این راهبرد باشد.
در عرصه جهانی نیز چند نکته را میتوان مشاهده کرد. دیروز پوستن ایران به آسه آن به عنوان یکی از بزرگترین اتحادیههای شرق آسیا و جهان نهایی شد. این عضویت قطعا نه برگرفته از برجام بلکه نشات گرفته از ظرفیتهای عظیم ایران و اعتماد جهانی به آن است.
جالب توجه آنکه همگرایی به ایران در حالی صورت میگیرد که امروز جهان به دنبال مقابله با آمریکاست که صف آرایی اروپا، چین و حتی متحدان آمریکا نظیر کانادا در برابر ایالات متحده با اعمال تعرفههای تجاری نمودی از آن است.
در حوزه تحولات مهم جهانی یعنی در یمن و سوریه نیز نقش ایران نکتهای بسیار مهم است.
اکنون برای حل بحران یمن مذاکرات میان سازمان ملل و حتی کشورهای اروپایی با ایران در جریان است و در باب سوریه نیز مذاکرات آستانه در چارچوب نقش آفرینی ایران مورد توجه جهانیان است. این رویکرد به ایران در حالی صورت میگیرد که جهانیان آمریکا را زمینه ساز بحران و کشتار در یمن و سوریه میدانند.
این رویکردها نشانگر ظرفیتهای عظیم ایران در معادلات منطقه است که حضور مستشاری ایران در عراق و سوریه در مبارزه با تروریسم و حمایت آن از ملتهای مظلوم نظیر ملت فلسطین زمینه ساز این جایگاه ارزنده برای جمهوری اسلامی شده است.
با توجه به این شرایط به صراحت میتوان دریافت که ایران از مولفههای درونی و بیرونی لازم برای مقاله با هرگونه تهدیدی برخوردار است لذا باج دادن به اروپا بر سر بسته پیشنهادی اشتباه محاسباتی است که نباید گرفتار آن شد. باید برای داشتههای خود اعتماد به نفس داشت و گرفتار جوسازیهای رسانهای و تبلیغاتی دشمنان این مرز و بوم که به دنبال تحمیل زیاده خواهیها به ایران هستند، نشد.