قضیه؛ اصلاً اصلاحطلبی چرا به وجود آمد؟ اصلاحطلبی واکنشی بود به فضای نسبتاً بستهای که در زمان "آقای هاشمی" بر کشور مسلط بود. آن وقت، به نام بحرانهای پس از جنگ و ضرورت اتحاد برای توسعه، سکوت نسبی بر کشور حکمفرما شد و اصلاحطلبان به همین معترض بودند.
و حالا، اصلاحطلبان، در کنار خاندان "آقای هاشمی" و حزب عدالت و توسعه، هر نوع نقد و نظر راجع به "آقای روحانی" که به نحوی، "آقای هاشمی دوم" است را چه در عمل و چه در سخن و تبلیغات سرکوب میکنند. لحن تند و بسیار تند و خشن روزنامه "جمهوری اسلامی" علیه منتقدان دولت، نشان از همین تکرار تاریخ دارد. در گذشته هم روزنامه رسالت به سردبیری دکتر احمد توکلی، خواهان دفاع از منتقدان و اعتدال در مسیر اعمال خشن توسعه بود، و امروز نیز ترجیح میدهد تا از سیاستمداران اصلاحطلب و کارگزار، خویشتنداری و انصاف در مورد منتقدان را مطالبه کند. لحن سیاسی و بالطبع، لحن گفتارهای فضای واقعی و رایانهای به غایت تند شده است، طوری که تذکر مقام معظم رهبری در خطبههای نماز عید فطر را موجب شد: "متأسفانه امروز در فضای عمومی، در فضاهای مجازی، توهین به یکدیگر، اهانت به یکدیگر و تهمت زدن به یکدیگر از سوی جمعی رایج شده است؛ البته این جمع، مسلماً جمع زیادی نیستند، لکن کارشان به کشور و به فضای عمومیِ کشور صدمه میزند؛ بعضی از اینها گناه کبیره است. بایستی روح وحدت و روح اهتمام حاکم باشد".
تاریخ سیاست کشور ما به طرز ناجور و تناقضآلودی تکرار میشود؛ و این بر میگردد به این که جریانهای سیاسی ما کمتر برای خود و جوانان توضیح میدهند که اصلاً چرا به وجود آمدهاند. از این قرار، جوانان اصلاحطلبی میبینیم که در فضای واقعی و رایانهای، آنچنان خشن و بددهان به منتقدان خود میتازند که ربط و نسبتی به گفتمان اصلاحطلبی دوم خرداد 1376 ندارد. نحوی افراط و تفریط در جریان است؛ ما نیاز به نقطه اعتدال واقعی داریم که اخلاق فردی و اجتماعی اسلام در اختیار ما میگذارد. نه باید به نام ضرورتها و فوریتهای توسعه و اداره کشور، فضای نقد و امر به معروف و نهی از منکر را مسدود کرد، و نه باید برای ایجاد امکان نقد از درون یک فضای بسته به تفریط در پایبندی به اصول و افراط در ولنگاری افتاد. اینجا کلید واژههایی مطرح هستند: "حریت"، "امر به معروف و نهی از منکر"، "مبادی آداب و اصول بودن"، "گفتمان انتقادی"، "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم".
صرفنظر از طرح و تحلیل هر یک از این کلیدواژهها که بحثهای جداگانه میطلبند، نفس این که "تاریخ نباید فراموش گردد" و "اشتباهات گذشته نباید تکرار شوند" موضوع تأملات گفتار ماست.
تأمل در اطراف قضیه
لازم است هر سیاستمداری روزانه سه سؤال را از خود بپرسد، تا از حرکت پیوسته به سمت اهداف و اتخاذ بهترین تصمیمها مطمئن شود. باید سعی کنیم تا با صداقت و ذهنی باز، این سؤالها را از خود بپرسیم و ببینیم پاسخها ما را به کجا میبرند:
نخست این که چرا به این مسیر و خط سیاسی افتادیم؟ این سؤال ساده به ما در بررسی و زنده نگاه داشتن خواستهها و انگیزهها کمک میکند؛ با پاسخ به این سؤال میتوان نمودار تغییر انگیزهها و خواستهها را به مرور زمان ببینیم. آوردهاند که وقتی جناب بهزاد نبوی از زندان هشتاد و هشت آزاد شد، دختری از جماعت اصلاحطلب به سمت او رفت و دستش را برای چاق سلامتی به سمت او پیش برد. او، با تأسف از اطرافیان پرسید که ما چگونه اصلاحطلبی را هدایت کردهایم که عاقبتش به اینجا رسیده است؟ قرار اصلاح مسیرها در چارچوب انقلاب اسلامی بود؛ حالا دخترانی در میان اصلاحطلبان پیدا میشوند که از نام اصلاحطلبی و خط امام، نقبی به سوی دینستیزی و دینگریزی زدهاند. مرور هر روزه این سؤال در ذهن یک سیاستمدار، مانند تأملات خلوت زندان است؛ او را بر آن میدارد تا از روزمرگیها جدا شود و در مورد مسیر پیموده شده بیندیشد. سعی کنید با خود و این جوانان نورسته صادق باشید. پرسیدن هر روز این سؤال، باعث تأکید بر خواستههای اصولی، و رسیدن به ذهنیتی برای دلیل انجام کارها میشود. سؤالهای ریزتر ذیل این سؤال کلی بدین شرح اند: دلیل شما برای راهاندازی اصلاحطلبی چه بوده است؟ چرا اصلاحطلبی در سال 76 تا آن اندازه برای شما دلانگیز بود؟ و آیا شما فرد مناسبی برای پیشبرد اصلاحطلبی بودهاید؟ چه نقاط قوتی داشتید که باید تقویت شوند؟ و چه چیزهایی کم داشتید که باید ترمیم شوند؟
پرسش دوم این است که هدف خط و ربط سیاسی شما چه بوده است و چه هست؟ وقتی به سؤال اول پرداختید و به دلیل راهاندازی اصلاحات پی بردید، سؤال بعدی به وجود میآید: این که نهایتاً در جریان اصلاحطلبی میخواهید به چه چیزی برسید؟ همیشه باید چشماندازی از هدف داشته باشید تا گم نشوید؛ خواه ستاره قطبی باشد، یا بلد راه، و اگر هر دو که چه بهتر. آیا موفقیت اصلاحطلبی در ایجاد یک فضای گفتگویی بر مبنای اصول بود؟ آیا منظور از "جامعه مدنی"، "جامعه مدینهای" بود؟ آیا هدف ترویج ولنگاری بود، یا ترویج گفتگو بر پایه اصول؟ آیا هدف، آزادی علیه احکام اسلام بود یا "حریت"؟ آیا هدف ارتباط با آمریکا و "استکبار جهانی" بود؟ آیا هدف رسیدن به توسعه بود یا "یک مشت دلار"؟ آیا مقصد اصلاحطلبی، بالا رفتن از نردبان بازار و رسیدن به سطوح بالاتر سرمایهداری بود؟ خوب است اصلاحطلبان عزیز، روز خود را با این سؤال شروع کنند و ببینند پاسخ به این سؤال، آنان را به کجا میبرد. اهداف رسمی اصلاحطلبی امروز چیست؟ و چه نسبتی با ارزشهای سال هفتاد و شش دارند؟
نهایتاً، پرسش سوم این است که جایگاه اصلاحطلبی کجاست؟ مقدم بر این سؤال، تعیین این مبناست که معنای تاریخی اصلاحطلبی در یک افق بلندمدت چیست و جایگاه برنامه اصلاحطلبی در این مسیر کجاست؟ آیا اصلاحطلبی در مسیر صحیحی قرار گرفته است؟ فکر میکنید کجای کار اشتباه است؟ کدام کارها درست پیش میروند و چگونه میتوان آنها را تقویت کرد؟ از مسیر پیموده شده چه درسهایی میگیرید؟ سؤال اینجاست که آیا اشتباهات شما زمینه یادگیری و رشد را برایتان فراهم میکنند؟ اگر پاسخ خیر باشد امکان قرار گرفتن چند باره در مسیر اشتباه و برداشتن گامهای نادرست همچنان وجود خواهد داشت. قدم به قدم بعدی چیست؟ برای پیشبرد صحیح اصلاحطلبی، در آینده به چه استراتژیهایی نیاز دارید؟
واقع آن که اختلال ممکن است در هر خط و ربط سیاسی رخ دهد، زیرا، تغییر اجتنابناپذیر است. سیاستمدارانی که از این تغییرها جان سالم به در میبرند، مدام به پس و پیش مسیر نگاه میکنند، امواج جدید را میبینند، و سعی میکنند خیلی زود با آنها در مسیر اصولی پیشین سازگار شوند. این، به زبان آسان است، و رسالت دشوار هر سیاستمداری است.
دکتر حامد حاجیحیدری