تقریبا یک ماه از سخنرانی تند و بایدهای دوازدگانه مایک پمپئو وزیر امورخارجه آمریکا می گذرد، اما آنچه که بیش از همه در میان توهمات این جاسوس کهنه کار توجهات را به خود جلب کرد این جمله بود: «ایرانیها باید انتخاب کنند که چه نوع دولتی میخواهند»؛ در جریان اعلام دوازده شرط آمریکا برای رسیدن به توافق جدید با ایران، پمپئو کشورمان را به «قویترین تحریمهای تاریخ» و «فشار بیسابقه مالی » نیز تهدید کرد. همین موضوع سبب شد برخی کارشناسان از عزم جدی آمریکا برای تغییر رژیم در ایران صحبت کنند؛ در همین رابطه یک کارشناس اسرائیلی در امور ایران، گفت: هدف نهایی برنامه دوازده ماده ای که از جانب مایک پمپئو وزیر خارجه جدید ایالات متحده عرضه شد، در واقع با هدف ایجاد موقعیتهایی است که به سقوط حکومت کنونی ایران و تغییر بیانجامد.
این کارشناس نوشت: مقامات دولت آمریکا این امید و انتظار را دارند که تحریم های بین المللی و به ویژه تحریم های آمریکایی، موجب ایجاد یک بحران مالی عمیق در حکومت شود و یک خیزش مردمی به دنبال آورد که موجب براندازی شود. در ادامه نیز سخنگوی کاخ سفید، سارا ساندرز به خبرنگاران گفت: «تحریم های بسیار شدیدی که پمپئو از آن ها سخن گفته، نشان از سیاستهای راهبردی ایالات متحده در برابر ایران است».علاوه بر این شخص دونالد ترامپ پیش از این در سخنرانی ۸ مه اعلام کرد ایرانیها ملتی هستند که سزاوارند حکومتی داشته باشند که رویاهایشان را عملی کند و رودی جولیانی، مشاور حقوقی او نیز به تازگی با رهبران سازمان مجاهدین خلق دیدار و از تلاش آنها برای تغییر رژیم در ایران ستایش کرد. او در این نشست گفت که دونالد ترامپ به مردم ایران کمک خواهد کرد تا از سرکوب حکومت رهایی یابند!!
البته پس از این گمانه زنیها مسئولان آمریکایی با هدف اینکه مستقیما به این موضوع نپردازند تا راهبردهایشان گام به گام عملی شود ادعای تغییر رژیم در ایران را تکذیب کردند به طوریکه هدر ناوئرت، سخنگوی وزارت خارجه این موضوع که آمریکا به دنبال تغییر حکومت ایران است را رد کرد، اما در نهایت پنهان نکرد که دولت ترامپ از چنین تغییری استقبال خواهد کرد. همچنین وی با اشاره به ناامیدی رو به رشد در میان ایرانیها گفت: «سیاست ما تغییر رژیم نیست، اما ایرانیها باید تصمیم بگیرند و دیدگاهشان را بیان کنند، چنین تغییری خیلی خوب خواهد بود.»!!!
"تغییر و براندازی" لفظی که مدتهاست از زبان بسیاری از رسانه های غربی و معاند شنیده می شود و در عین پس از به روی کار آمدن جمهوری خواهان تندرو در آمریکا صریحا در این مورد صحبت به میان می آید و به نوعی این موضوع جز اهداف بلند مدت واشنگتن قرار داده شده است. در این میان سوالی که پیش می آید؛ این است که چرا همواره در کنار لفظ براندازی، تحریم نیز به کاربرده می شود؟ هدف از اعمال تحریم چیست و این ابزار چه کاربردی را برای آمریکا دارد تا به اهداف خود در مقابل ایران دست پیدا کند؟
دیپلماسی عمومی ابزار آمریکا
دیپلماسی عمومی مربوط به موضوعی است که یک دولت با استفاده از ابزارهای نرم اهداف خود را پیش می برد، در واقع با پیدایش تکنولوژیهای جدید و قدرت شهروندان و از سوی دیگر کاهش قدرت دولت ملی دستگاه وزارت امور خارجه در کشورهای مختلف به این نتیجه رسیدند که برای پیشبرد اهدافشان باید بیشتر بر افکار عمومی شهروندان تأکید کنند. دیپلماسی عمومی هنر به کارگیری رسانهها و تکنولوژیهای شبکهای مجازی است، این دیپلماسی در عصر اطلاعات شکل گرفته و منطق آن بر اساس به کار بردن قدرت نرم است.
سیاستمداران درک کردهاند که شهروندان طبقه متوسط در حال افزایش میباشند، بنابراین باید با توجه به عقلانیت و منطق آنها وارد مذاکره شد. اﯾﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ اﻧﺪازهای ﻣﻬﻢ اﺳﺖ ﮐﻪ وزارت اﻣﻮرﺧﺎرﺟﻪ اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه ﻣﻌﺎوﻧﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﺎم "دﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ عمومی" را در ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺧﻮد دارد ﮐﻪ رﻫﺒﺮی ﻧﻔﻮذ ﻗﺪرت ﻧﺮم آﻣﺮﯾﮑﺎ در ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﺟﻬﺎن را ﺑر ﻋﻬﺪه ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ؛ وزارت اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﯽ داﻧﺪ ﺑﺮای اﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﮐﺸﻮر ﻗﺪرﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮ اﻓﮑﺎر، اراده و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺮدم دﯾﮕﺮ ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﻣﺎﻧﻨﺪ اﯾﺮان ﻣﺴﻠﻂ ﺷﻮد و از اﯾﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﺎ ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮی رﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎ و وﺳﺎﯾﻞ ارﺗﺒﺎط ﺟﻤﻌﯽ ﻣﺪرن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮑﯽ از ﻣﻮﺛﺮﺗﺮﯾﻦ اﺑﺰارﻫﺎ ﺑﺮای دﯾﭙﻠﻤﺎﺳﯽ ﻋﻤﻮﻣﯽ، ﺳﻌﯽ در ﻧﺰدﯾﮏ ﺷﺪن ﺑﻪ ﻣﺮدم اﯾﺮان دارد.
در این میان در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیستویکم بسیاری از بنیانهای پژوهشی و دانشگاههایی، چون «استنفورد، کالیفرنیا، هاروارد، رند، هریتیج و ...» به سیاستمداران آمریکایی پیام دادند که باید دیپلماسی خود را به سمت عمومی شدن در قبال ایران حرکت دهند. اوج این راهبرد را در دوران باراک اوباما می توان مشاهده کرد که برای کم کردن هزینه ها و پیش برد اهداف آمریکا از در تعامل و گفت و گو برآمد، در حالیکه همواره تحریم ها رابه عنوان ابزاری در دست داشت. رئیس جمهور دموکرات آمریکا به دنبال یک بازی برد - برد با کمترین هزینه بود به همین دلیل از تهدیدهای نظامی و درگیر شدن فیزیکی با ایران طفره میرفت و سعی میکرد در یک دیپلماسی عمومی و کاملاً نرم، شهروندان ایرانی را طوری در مقابل حکومت قرار دهد که بازی برد - برد صورت گیرد. بر این اساس اصلاحات و روند تدریجی توسعهسیاسی در ایران را متناقض نشان میداد و سعی میکرد در بازنماییهای رسانهای مشکلات ایران را ساختاری تحلیل کند. در حالیکه در همان سالها تحریم های گسترده تری علیه برنامه صلح آمیز هسته ای ایران وضع شد.
تعامل تحریم و دیپلماسی عمومی
درگیرودار مذاکرات هستهای ایران با گروه (۱+۵) بود که به ناگاه فضای سایبری برضد ایران تشدید شد مبنی بر اینکه تحریمها در حال آغاز شدن هستند. با این محتوا که اگر ایران از غنیسازی هستهای دست برندارد، تحریمها به زودی آغاز خواهد شد. متناسب با این خبرها، رسانهها در اقدامی هماهنگ یک روزشمار را نشان دادند: چند روز دیگر تا تحریمها باقی نمانده است. سکهگران شد، ارز بالای فلان قیمت رفت، گوشت مرغ، نان، بنزین، طلا و ... افزایش شدید قیمت را تجربه میکنند و از سوی دیگر برخی رسانه ها شمارش معکوس برای جنگ را آغاز کردند. در این فضا علل همهی این اقدامها، غنیسازی اورانیوم به قصد تولید بمب اتم بیان میشد و تحریمها را نتیجه منطقی این سیاست میدانستند.
پژوهشگران آمریکایی معتقدند قدرت هوشمند که ترکیبی از قدرت سخت و نرم است می تواند از یکسو ایران را تحت فشار قرار دهد و با زور و تحریم از آن امتیاز بگیرد و از سوی دیگر افکار عمومی را آماده کند تا به راحتی این کشور را خنثی، مهار، تجزیه و نابود کرد. لذا اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی، ﺑﺮاﯾﻦ ﻓﺮض اﺳﺘﻮار است ﮐﻪ اﻗﺘﺪار و رﻓﺘﺎر ﯾﮏ ﻧﻈﺎم از ﺗﺎ ﺣﺪی ﺑﺮ ﺑﻨﯿﺎن ﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻗﺮار دارد و می تواند اهداف مورد نظر را عملیاتی کند.می توان گفت هدف اﺛﺮﺑﺨﺸﯽ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺎ در ﺟﻬﺖ ﻓﺸﺎر ﺑﻪ اﻗﺸﺎر ﻋﻤﻮﻣﯽ، ﺑﻪ ﺧﺼﻮص در ﺑﯿﻦ ﻃﺒﻘﺎت ﻣﺘﻮﺳﻂ ﻣﺮدم است؛ در نتیجه به شکل ﻧﺎﺧﻮدآﮔﺎه به سبب فشار داخلی ﮐﺸﻮر ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺧﺎرﺟﯽ ﮐﺸﻮرِ ﻫﺪف ﻧﺰدﯾﮏ ﻣﯽ ﺷﻮد و در این مسیر دیپلماسی عمومی با چاشنی تحریم در خدمت رسیدن به اهداف یک دولت به کار گرفته می شود.
تحریم و براندازی
برآورد محققان و سیاستمداران آمریکا این است که در اثر تحریمشدن ایران و منزوی شدن آن بهخصوص در صورت بازنمایی شدید این تحریمها، جامعه این کشور دچار بحران میشود و بهم میریزد، زیرا گرانی بر مردم فشار میآورد و این امر باعث ایجاد نارضایتی و کنش اصلاحی یا براندازانه میشود. در واقع ایالات متحده و کشورهای اروپایی، تحریم را ادامهی دیپلماسی عمومی و تقویت اعتراض مردم میدانند که جمهوری اسلامی ایران را به حاشیه میکشاند و آن را تبدیل به بازیگری خنثی و بیکارکرد در منطقه تبدیل می کند. این فشار داخلی منجر به ایجاد اعتراض در ایران میشود،که در نهایت خواسته آنها یعنی براندازی محقق می شود. آمریکا با مستأصل شدن از گزینه های دیگر اقتصاد را هدف گیری می کند تا با توسل به آن اهداف خود را دنبال کند، در این میان تحریم ها ابزاری را در دست کاخ سفید قرار می دهد تا با تبلیغ گسترده و ایجاد فضای ابهام آمیز در بخش اقتصاد ایران،کشورمان در هر دو بعد داخلی و خارجی با مانع روبرو کند.
هوشیاری در برابر دشمن
به گفته «نفیض مصدق احمد» سردبیر پایگاه اینترنتی «اینسرج اینتلیجنس»، دولت آمریکا سالانه دستکم ۳۳ میلیون دلار برای پروپاگاندای نرم فقط از طریق «رادیو فردا» و سرویس فارسی «صدای آمریکا» هزینه میکند تا «افراد ضدحکومت» در ایران را به حمایت واشنگتن امیدوار کند. به گفته وی ماه آگوست سال ۲۰۱۴، مسئولین شبکه صدای آمریکا به سرویس تحقیقات کنگره گفتند تلاشهای خود را برای تأثیرگذاری بر «ایرانیهای جوان، تحصیلکرده و ضدحکومتی که به دنبال نشانههای پشتیبانی رسمی آمریکا هستند، تقویت کردهاند.
بازی موازی برای برجام
در همین رابطه وی افزوده است : بر اساس اسناد کنگره، برنامههای «ترویج دموکراسی» دولت آمریکا در ایران به شدت روی «نفوذ از طریق اطلاعات» متمرکز بودهاند. یکی از پروژههای مربوطه در این حوزه «رادیو فردا» ست که کار خود را به عنوان زیرمجموعه «رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی» در سال ۲۰۰۲ و با همکاری «صدای آمریکا» آغاز کرد و بودجه این شبکه رادیویی، حدود ۱۱ میلیون دلار در سال است. باید گفت کنگره و دولتهای متوالی آمریکا از طریق برنامههای «ترویج دموکراسی» و تحریمها علیه نقض حقوق بشر در ایران، به دنبال تغییر حکومت در کشورمان هستند. دولت ترامپ تا به امروز بیش از ۱ میلیون دلار و دولتهای متوالی آمریکا سالانه دهها میلیون دلار برای فعالیتهای ضدحکومتی در ایران هزینه کردهاند.
باتوجه به مواردی که ذکر شد باید گفت تحریم های اعمال شده از سوی آمریکا در نهایت جزء کوچکی از هدف بزرگتر را تشکیل می دهند؛ کاخ سفید با تغییر استراتژی و کم هزینه کردن اقدامات خود بر خلاف آنچه که همیشه عنوان کرده است مبنی بر اینکه همه گزینه ها روی میز است، تلاش می کند شانس خود را با تحریم به پیش ببرد تا بلکه با فشار اقتصادی و ایجاد نا امنی ذهنی زمینه مساعدی را برای براندازی فراهم کند. همین موضوع اهمیت فهم رسانه ای را برای ما بالا می برد تا درگیر بازی های رسانه ای هدفمند دشمن نشویم.
سخن آخر
کشورما قریب به چهل سال است که با طعم تحریم و تهدید روبرو است به طوریکه آمریکا نه تنها در این چهل سال کاری از پیش نبرده است بلکه قدرت کشورما در عرصه منطقه ای موجب شده یکی از دغدغه های اصلی سیاستمداران آمریکایی تحلیل و ارزیابی رفتار ایران باشد. اینکه امروز آمریکا از استیصال فکر جوانان کشور جیب مردم را نشانه گرفته است همه ناشی از پیروز خطر حزب الله و امام است. زیرا اگر ذره ای فکر می کرد که می تواند با گزینه های دیگری هم چون نظامی اهداف خود را به پیش ببرد یک لحظه هم تعلل نمی کرد. پس باید به راهمان ایمان داشته باشیم تا کاخ سفید نشینان از این گزینه هم نا امید شوند و امیدهایشان به بیراهه ختم شود.