راهبرد جدید یا رؤیاهای قدیمی؟!

سیاستمدارانی که برنامه‌های واقعی کمتری دارند، نمایش‌های پر سر و صدای بیشتری ترتیب می‌دهند. سخنرانی دیروز وزیر امور خارجه آمریکا در موسسه هریتیج با عنوان «پس از توافق: یک راهبرد تازه در مورد ایران»، از این دست نمایش‌ها بود. قرار بود مایک پمپئو در این سخنرانی راهبرد کاخ سفید را در قبال ایران پس از خروج از برجام اعلام کند اما آنچه وزیر امور خارجه ترامپ گفت، لیستی 12 موردی از اتهامات تکراری و باج‌خواهی‌های گستاخانه و از سر تکبر بود. 7 مورد از این لیست مربوط به مسائل منطقه‌ای است، 3 مورد درباره فعالیت‌های هسته‌ای، یک مورد برای مهار قدرت موشکی ایران و همچنین آزادی محکومان آمریکایی در ایران. درباره سخنان و سیاست کاخ سفید و نوع واکنش به آن چند نکته گفتنی و قابل تامل است؛
1- ظاهراً ترامپ و اطرافیانش، جمهوری اسلامی ایران را با برخی پادشاهی‌های مرتجع منطقه اشتباه گرفته‌اند و گمان می‌کنند می‌توانند با چند باید و نباید، سیاست خود را به تهران دیکته کنند. جواب باید و نبایدهای واشنگتن پیش از این داده شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی حدود دو هفته پیش در دانشگاه فرهنگیان با اشاره به نامه‌ای که ترامپ چند روز قبل برای حکام کشورهای خلیج فارس فرستاده بود، فرمودند؛ «رئیس‌جمهور آمریکا در نامه به این کشورها دستور می‌دهد که این کارها را بکنید و آن کارها را نکنید؛ آنها می‌خواهند با نظام اسلامی همین‌گونه رفتار کنند اما نمی‌توانند چرا که جمهوری اسلامی ذلت ملت و کشور را در دوران قاجار و پهلوی به عزت و استقلال و ایستادگی تبدیل کرده و از منافع ملی خود کوتاه نمی‌آید.»
2- بدون شک سخنرانی پمپئو برای بسیاری از سیاستمداران کارکشته آمریکا ناامید کننده خواهد بود. اصلی‌ترین نقد و سوال این گروه از دولت ترامپ آن بود که؛ خب! از برجام خارج شدید. بعدش چه؟ سخنرانی پمپئو نشان داد نگرانی آنها بی مورد نبوده و کاخ سفید هیچ راهبرد عملی و جایگزینی ندارد و صرفاً به توهمات و آرزوهای «فاکس‌نیوز و رفقا» دل بسته است. مقاله چند روز پیش جیک سلیوان – دیپلمات و کارشناس امنیت ملی آمریکا- در نشریه آتلانتیک در این مورد خواندنی است. سلیوان می‌نویسد؛ «پس از خروج ترامپ از توافق دو مقام وزارت خارجه جلسه‌ای را برگزار کردند تا استراتژی دولت را شرح دهند اما رونوشت خواندن، کار دشواری است. آنها کوشیدند درباره اعمال تحریم‌ها و مذاکره با متحدان آمریکا و انتظارات خود بگویند اما هر بار که خبرنگاری پرسشی اساسی مطرح می‌کرد که پس از نابودی توافق برنامه‌تان چیست و چه می‌شود؟ آنها گیج بودند و طفره می‌رفتند.»
3- راهبرد، تعریف و مختصات خاص خود را دارد. آنچه دیروز پمپئو گفت بیشتر شبیه نطق‌های کسل کننده انتخاباتی و تبلیغاتی بود که نسخه‌های پر حرارت‌تر آن را پیش از آن بارها و بارها رئیس او ترامپ ایراد کرده بود. آمریکا می‌خواهد نفوذ منطقه‌ای ایران را از بین ببرد، برنامه و توانایی صلح‌آمیز هسته‌ای ایران را محو کند و قدرت موشکی ما را مهار و محدود کند. برای یک سیاستمدار آمریکایی آرزوهای خوبی است اما ترامپ و پمپئو نباید فراموش کنند که روسای جمهور و وزرای خارجه پیش از آنها نیز مشابه همین رویاها را داشته‌اند. صرف تکرار آرزوها که منجر به برآورده شدن آنها نمی‌شود. تیم جدید کاخ سفید ابزاری بیش از تیم‌های قبلی در اختیار ندارند. تنها تفاوت آنها در این است که تیم جدید گمان می کند از قبلی‌ها باهوش‌تر و مصمم‌تر است. عیب کار آنجاست که رسانه‌ها همیشه بلندگوی رویاپردازان تازه از راه رسیده هستند و کسی سراغ ورشکستگان نمی‌رود و از آنها نمی‌پرسد چه شد که نشد؟!
4- پمپئو در سخنان خود گفته است آمریکا نیروهای ایرانی و نیروهای مورد حمایت ایران را در منطقه و جهان له خواهد کرد! بهتر بود وزیر خارجه آمریکا پیش از زدن چنین لافی، گفت‌و‌گویی هر چند کوتاه با 10 کماندوی نیروی دریایی کشورش که دی ماه سال 94 وارد آب‌های سرزمینی ایران در خلیج فارس شده و به اسارت درآمدند می‌کرد و یا حداقل فیلم کامل نحوه تسلیم شدن آنها را یک بار می‌دید. صدای بلند و خشن ترامپ و پمپئو، یادآور لحن جرج بوش پسر و تیم اوست. تیمی که از قضا برخی از افرادش - مانند جان بولتون؛ معاون وزیر خارجه آن روز و مشاور امنیت ملی امروز- اینک دور و بر ترامپ هستند. آن ایام هم برای ایران خط و نشان‌های زیادی کشیده می‌شد و پاسخ آمریکا به «گفت و گوی تمدن‌ها»، «ایران محور شرارت» بود.
هارت و پورت‌های نئوکان‌های آمریکایی هرگز از چنگ و دندان نشان دادن فراتر نرفت. در ایام منتهی به تجاوز آمریکا به عراق، یک سیاستمدار ارشد انگلیسی در مصاحبه با نیوزویک نکته جالبی را می‌گوید؛ «همه از رفتن به بغداد می‌گویند اما مردان واقعی می‌خواهند به تهران بروند.» عراق اشغال شد اما خبری از مردان واقعی نشد! مسئله عجیبی نبود. آمریکایی‌ها هشت سال با ایران جنگیده بودند و حریف برایشان ناآشنا نبود. لاف دیروز پمپئو را هم نباید جدی گرفت. ترامپ تاجر کارکشته‌ای است و می‌داند با کدام آواز بهتر می‌تواند گاوهای شیرده خلیج فارس را بیشتر بدوشد. 
5- یکی از خطوطی که پمپئو در سخنرانی دیروز خود سعی کرده آن را برجسته و القا کند، ادعای تمایز میان حکومت و مردم ایران از سوی آمریکاست. این خط جدید نیست و سایر مقامات دولت آمریکا نیز به دفعات کوشیده‌اند اینگونه وانمود کنند. سخنرانی ترامپ به مناسبت نوروز سال 97 مورد آشکاری از این سیاست ریاکارانه و البته نخ‌نماست. وزیر امور خارجه آمریکا از سویی می‌گوید ایران را تحت شدیدترین تحریم‌های تاریخ قرار می‌دهیم و در عین حال ادعای ایرانی دوستی هم می‌کند! این میزان از حماقت و توهم سیاستمداران آمریکایی که گمان می‌کنند مردم ایران با این حرف‌ها و شارلاتان بازی‌ها خام می‌شوند، در نوع خود جالب توجه است. البته حماقت دستگاه دیپلماسی آمریکا درباره ایران و ایرانی از آنجا نشات می‌گیرد که کانال شناخت جامعه ایران برای کاخ سفید، صدها ایرانی (آیا واقعاً اینها را می‌توان ایرانی دانست؟!) وطن‌فروشی است که در اندیشکده‌های آمریکایی مشغول به کارند و هر روز توطئه یا طرح تحریمی تازه‌ای پخت و پز کرده و راهی کنگره و کاخ سفید می‌کنند. حوادث اخیر کازرون آخرین نشانه حماقت آمریکایی‌ها در شناخت ایرانی‌هاست. خوش‌خیالهای متوهم که البته بدون شک برخی از آنها کاسب هستند، گمان می‌کنند کازرونی‌های معترض به فلان طرح تقسیم کشوری، عاشق چشم و ابروی آمریکا هستند!
6- آخرین نکته آنکه آمریکایی‌ها برای رسیدن به اهداف خود هیچ اهرمی جز تحریم و جنگ اقتصادی در دست ندارند و هر چه جز این می‌گویند و بگویند لافی بیش نیست. امروز هم مدیران کشور و هم مردم به خوبی می‌دانند که اغلب مشکلات و مسائل اقتصادی کشور ناشی از ضعف‌ها، نقایص، سوءمدیریت‌ها و کم‌کاری‌های داخلی خودمان است و تحریم تنها اثر تشدید کننده مشکلات و ایجاد مانع بر سر راه حل‌ها را دارد و اصالت اولیه ندارد. بی‌شک امروز جامعه نیازمند همدلی و اتحاد است اما برای چه؟ برای ایستادن مقابل آمریکا یا نشستن سر میز و دادن امتیاز؟! آنهایی که گمان می‌کنند لیست خواسته‌های آمریکا محدود به 12 موردی است که دیروز پمپئو گفت، یا بسیار ساده‌لوح هستند و یا ماموریت دارند جاده را برای دشمن هموار کنند. «الی لیک» در تحلیلی که همزمان با خروج ترامپ از برجام در بلومبرگ منتشر کرد به تعدادی از بایدهای آمریکا 
– بخوانید رویاها- در قبال ایران اشاره می‌کند. یکی از آنها حذف رهبری از قانون اساسی است. رویای خامی که پمپئو نیز دیروز اشاره‌ای به آن کرد. آمریکایی‌ها با تمام حماقتشان، این یک موضوع را خوب فهمیده‌اند که عمود خیمه ایران، رهبر انقلاب است و هرچه می‌کشند و می‌خورند از درایت و مقاومت اوست. این میزان از عصبی بودن و خیال‌پردازی آمریکایی‌ها در این مورد، قابل درک است.

 

محمد صرفی