این ماجرا را زیاد شنیده اید که یک نفر وارد مغازه یک حقه باز می شود، سر معامله ای ساده با او درگیر می شود، او هم درگیری را به خیابان
می کشد، مردم که برای حل دعوا جمع می شوند آن قدر شلوغ و پلوغ می شود که معلوم نیست کی با کی دعوا می کند. در این هنگام مغازه دار به جماعت رو می کند و می گوید؛ لطفاً از جلوی مغازه من بروید آن طرف تر دعوا کنید!
ماجرای ما با آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان نیز همین است. آمریکا طرف اصلی دعوای ما در برجام بود. حالا از برجام خارج شده و به انگلیس و آلمان و فرانسه می گوید؛ بروید آن طرف تر دعوا کنید. جالب این است که ما هم آن را پذیرفته ایم!
فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اروپا گفته که از رئیس جمهور ایران تضمین گرفته است که ایران علی رغم خروج ترامپ از برجام و وضع تحریم های جدید همچنان در توافق بماند!
وقتی آمریکا طرف دعوای ماست و تشدید تحریم ها و وضع آنها در واشنگتن پخت و پز می شود، ما چه طور می توانیم همچنان به برجام پایبند باشیم؟ وقتی در یک قرارداد، طرف اصلی زیر آن زده است، کدام عقل سلیم حکم می کند ما همچنان به تعهد خود و ماندن در این قرارداد اصرار داشته باشیم؟ مفهوم این سخن آن است که کسی خانه ای از یک نفر خریده است، پول آن را هم داده است اما طرف از تحویل خانه خودداری می کند، هم او می گوید؛ من به عهد خود وفادارم ولو خانه ای هم به دست نیاوردم!
این عقلانیت دیپلماتیک که اکنون دستگاه دیپلماسی کشور از آن پیروی می کند، در کدام دانشکده روابط خارجی تدریس شده و فارغ التحصیلان آن چگونه از آن مدرک گرفته اند؟
ماندن یا نماندن در برجام چیزی نیست که رئیس جمهور بتواند به تنهایی در باره آن تصمیم بگیرد و بعد از سخنان ترامپ مبنی بر خروج از برجام، آن را اعلام کند. این موضع یعنی نادیده گرفتن مجلس شورای اسلامی، هیئت نظارت بر حسن اجرای برجام و شورای عالی امنیت ملی به عنوان عالی ترین مرجع تصمیم گیری در این باره! رئیس جمهور می توانست در نطق خود در واکنش به سخنان وقیحانه ترامپ، تعلیق تعهدات برجامی ایران را اعلام کند و به قرائت جدیدی از کاپیتولاسیون که 10 سال است بر فعالیت های علمی ایران سایه انداخته، پاسخ دهد. روز 23 اردیبهشت 58، روز لغو کاپیتولاسیون بود. در آستانه سالروز این مناسبت ملی، آقای روحانی این موضع محکم را مبنی بر خروج از کاپیتولاسیون علمی،
می توانست با سرافرازی اعلام کند. برجام بدون آمریکا یعنی برجام منهای برجام! اصلاً وجود خارجی ندارد که در آن بمانیم یا نمانیم. اروپایی ها اگر قدرت ماندن در برجام را داشتند به تعهدات خود عمل می کردند و اجازه می دادند ایران برای پرداخت حقوق کارکنان سفارتخانه های خود در آلمان، فرانسه و انگلیس حداقل یک حساب بانکی باز می کرد، مبادلات پولی و بانکی بین تجار و مقامات اقتصادی آنها پیشکش! اگر اروپایی ها به عهد و پیمان خود پایبند بودند، در سال 82 که با ایران توافق کردند، به توافق خود پایبند می ماندند. آنجا که آمریکا نبود، آنها طرف دعوا و گفتگوی ما بودند. آنها اگر راست می گفتند حد اقل در سفر اخیر وزیر خارجه ما به آلمان، از دادن سوخت به هواپیمای حامل ظریف دریغ نمی کردند. سوخت هواپیمای مسافربری که سوخت موشک نیست که آن را دریغ می کنند.
توطئه ای که امروز در کار است، این است که برجام به تعبیر وزیر خارجه انگلیس همچنان به عنوان دستبند در دستان ایران عمل کند و ما را به عنوان متهم و بدهکار از این گفتگو به آن گفتگو ببرند، بدون اینکه آنها به هیچ یک از تعهدات خود عمل کنند!
این سخن که؛ «اگر اهداف ما از برجام بدون آمریکا محقق شود، چه بهتر!» یک آرزو و رؤیای دست نیافتنی است، چرا که فهرست مطالبات اروپایی ها مبنی بر ماندن ما در برجام در حالی که هیچ اختیاری هم از خود ندارند، بیشتر و بالاتر از ادعاها و طلبکاری آمریکایی هاست.
برجام یک سند آشکار برای رسوایی کسانی است که آن سوی میز با ایران مذاکره کردند. آنها نشان دادند که قول و امضای شان پشیزی ارزش ندارد، اشتهای سیری ناپذیر آنها همه منافع و منابع قدرت ما را می بلعد بدون اینکه زحمت شلیک یک گلوله را هم به خود بدهند.
فیلم سینمایی «زنده باد زاپاتا» را همه به یاد دارند. وقتی که زاپاتا را برای گفتگو دعوت می کنند هیچ حرفی جز گلوله باران او ندارند. همین و بس! برجام یک مدل بازسازی شده از ادعای گفتگو و مذاکره با زاپاتا بود. کدام عقل دیپلماتیک حکم می کند ما به چنین گفتگوهایی تن بدهیم؟ در این فضایی که آکنده از بوی باروت است ما نباید یک لحظه دست از روی ماشه تفتگ هایمان برداریم. ضربه جولان را یک دستگرمی تلقی کنیم، ضربه نهایی را وارد کنیم تا طرف مقابل بداند گفتگو چیست و نتایج آن کدام است؟ آنها باید طعم تلخ زدن زیر میز مذاکره و بدعهدی را در میدان عمل ببینند نه در میدان حرف! جولان یک تله برای ما نیست، اگر بود، نتانیاهو سراسیمه به مسکو برای التماس و جلوگیری از پاسخ مقاومت نمی رفت! دوران بزن دررو در حوزه مسائل نظامی و دیپلماسی خارجی گذشته است. طرف مقابل باید بایستد و فقط تماشاگر پاسخ ما باشد. آمریکایی ها هر وقت به کشوری حمله کردند، قبل از آن بخش عظیمی از نیروهای آن کشور را خلع سلاح کردند. در مورد ایران و سرتاسر خطوط نبرد نیروهای مقاومت، این آرزو را به گور می برند. دست آنها و وابستگانشان زیر ساطور ملت ایران است. این ساطور را هرچه دیرتر فرود آوریم، خسارات آن بیشتر خواهد شد. حرف از گفتگو با اروپا، یک سر کاری دیپلماتیک است. دولت به قطعنامه راهپیمایان روز جمعه احترام بگذارد و برای یک بار هم که شده حرف مردم را بپذیرد. حرف مردم در راهپیمایی عظیم جمعه گذشته، دو کلمه حرف حساب بود؛
1- حرف فقط یک کلام، آتش بزن به برجام
2- اروپا قابل اعتماد نیست
سانسور خبر راهپیمایی عظیم ملت در روزنامه های اصلاح طلب و طرفدار اعتدال و نیز ارگان دولت و سانسور حرف مردم در قطعنامه این روز، مشکلات برجامی دولت را حل نمی کند. صورت مسئله «خسارت محض در مذاکرات» را نمی شود این گونه پاک کرد.
اکنون این سؤال مطرح است که آیا رئیس جمهور حرف ملت را می شنود و اقتدار و عزت ملی را صیانت می کند یا تجربه تلخ دستاوردهای «هیچ» گفتگوهای سال های 82 و 94 را تکرار می کند؟ عقل حکم می کند حتی یک لحظه نباید پیشرفت کشور در رسیدن به فناوری های جدید را متوقف کرد. هیچ تعهدی در این باره به دشمنان اسلام و ایران، معقول و مقبول و مشروع نیست. اگر دولت در این مسیر حرکت کند، به بن بست می رسد. راه خروج از این بن بست تضمین به مردم در مورد امنیت و پیشرفت کشور است. ملت ایران به اندازه کافی دلیل برای دفاع مشروع از خود دارد. استکبار و استبداد جهانی هیچ دلیلی برای تجاوزات روزافزون خود به حقوق ملت ایران ندارد. به همین دلیل اجماع جهانی را از دست داده و به عربده کشی رو آورده است. باید به این عربده کشی ها، برای همیشه با تکیه بر قدرت مقاومت، در ایران و منطقه پایان داد.
سید مسعود علوی