به فاصله کمتر از 2 هفته، رئیسجمهور برای دومین بار مدیران دولتش را مورد نقد قرار داد اما این بار دایره مخاطبان رئیسجمهور کوچکتر شد و نوک پیکان گلهمندیها وزرای دولت را نشانه رفت. چند سالی است عادت کردهایم به نقدها و بعضا توهینهای دکتر روحانی که نثار منتقدان دولت یا دشمنان فرضی داخلی میشود اما در دومین ماه از سال 97 شاهد تغییر تاکتیک و روآوردن به نقد درون نهادی هستیم.
هرچند این اتفاقی نیست که فقط در چند هفته اخیر تجربه کرده باشیم، ایامی که روحانی به تازگی برای سکانداری دولت دوازدهم برگزیده شده بود، وزرای دولت گذشتهاش را از تیغ نقد خود گذراند: «بعضیها گیوه را ورکشیدند و به میدان آمدند اما بعضیها پاشنه گیوهشان خوابیده بود، ورنکشیدند و لخلخ کردند.»
اما حدود یک سالی از این سخنان رئیسجمهور میگذرد و انتظار میرفت رئیسجمهور با تجربهای که از کابینه قبلی خود داشته، وزرایی را انتخاب کند که مجبور نشود آنها را به 2 دسته خوبها و بدها تقسیم کند اما در مراسمی که به مناسبت گرامیداشت روز کارگر برگزار شد، روحانی وزرای دولت دوازدهم را هم به 2 دسته امیدوار و ناامید تقسیم کرد.
گویا 2 دسته گیوه ورکشیدهها و پاشنه خوابیدهها در تقسیمبندی جدید رئیسجمهور به امیدواران و ناامیدان تبدیل شدهاند. اما چرا نمیتوانیم نقدهای جدید رئیسجمهور را جدی بگیریم؟
جدیت در کلام را موقعی میتوان باور کرد که به همان میزان در عمل هم جدی بود. رئیسجمهور از افرادی نقد میکند که نسبت به آنها اختیار تام عزل و نصب دارد و کشور در وضعیتی نیست که بتواند منتظر بماند تا وزیری ناامیدیاش تبدیل به امید شود یا پاشنه کفشش را وربکشد و به میدان بیاید. کشور مدیری میخواهد که از هماکنون میانه میدان باشد. اگر واقعا چنین افرادی در دولت هستند، هر روزی که میگذرد و آنها در مقامشان باقی ماندهاند، خیانت به کشور است. اگر شخص رئیسجمهور به ناکارآمدی دولتش امید دارد و مشکل را صرفا چند مدیر و وزیر میداند، چرا دست به کار تجدیدنظر در گزینش کابینه خود نمیشود؟ اینکه صرفا وزرا علنی نقد شوند، دردی را دوا نمیکند، بلکه اثر سوء بر جامعه باقی میگذارد.
اگر روند انتقاد علنی از وزرا ادامه داشته باشد و جزو برنامههای جدید سخنرانیهای آقای روحانی قرار بگیرد، جامعه در یک برزخ خوف و رجا معطل خواهد ماند و بدین ترتیب مردم چگونه خواهند توانست به دولتی امید ببندند که رئیسش اینگونه علنی اعلام نارضایتی میکند.
از طرف دیگر اگر دولت در وضعیتی است که نه نیاز به عزل وزیر باشد و نه گلهمندیهای علنی، پس چه دلیلی دارد که آقای روحانی اینگونه مسائل را چاشنی سخنرانیهای خود میکند و ژست حق به جانب میگیرد؛ آیا او قصد شانه خالی کردن از مقام پاسخگویی و انداختن توپ مواخذه به زمین وزرای خود را دارد؟
به خوبی این مسئله روشن است که اگر عناوینی را که دکتر روحانی برای نقد زیردستانش به کار میگیرد- مثل «پاشنه خوابیده و لخلخ کردن در انجام وظیفه»، «ناامیدی»، «گرفتن روزه سکوت»، «کم حرف زدن با مردم»- برای مردم مطرح کنیم، این خصوصیات قبل از اینکه آنها را یاد وزرای دولت بیندازد، خود شخص رئیسجمهور را به ذهنشان متبادر خواهد کرد. پس بهتر است برای پویایی دولت، رئیسجمهور ابتدا از خود شروع کند، چه بسا به عنوان شخص اول دولت بیشترین پتانسیل و امکانات را برای زنده نگهداشتن امید در دولت داراست و اگر این مواردی که رئیسجمهور برمیشمارد و آفت هر دولتی است در خودش زدوده شود، به وزرا و مدیران دولتی هم القا خواهد شد، نه اینکه مشاوران و وزرای دولت حتی در گرفتن فرصت ملاقات از دفتر ریاست جمهوری به مشکل بربخورند و به گفته خودشان مجبور باشند در حاشیه جلسات هیئت دولت مسائل مهم را با رئیسجمهور در میان بگذارند.
به هر حال دلسوزی پشت میکروفنی مرهمی بر دردهای جامعه نمیشود، باید پاشنههای گیوه و کفش را ورکشید و کار کرد، نه لخلخی که منجر به شروع یک روز کاری از 9 و 10 صبح شود!