بازی پسابرجامی ترامپ که با نوعی تقسیم کار سیاسی با اروپا همراه است، وارد مرحله جدیدی شده است و به نظر میرسد سناریویی برای تحمیل تعهدات بیشتر بر ایران با ابزار فشار و تهدید در کار است. البته در پرونده قطور تجربه چندین دهه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با غرب چیزی که بیش از همه نمایان است، تلاش طرف غربی برای مهار و تغییر رفتار ایران از طریق مذاکره بوده است.
نکته جالب ماجرا این است که غربیها در گامهای پیشین در مقابل این انعطافپذیری، امتیازاتی از جنس اقتصادی و تجاری را روی میز نهاده بودند. برجام نیز روزی قرار بود رفع تحریمها و گشایش اقتصادی در روابط تجاری خارجی را به ارمغان آورد. اکنون دیگر معلوم شده که چنین انتظاری بیهوده است. برجام تاکنون تقریباً بیخاصیت از حیث اقتصادی و البته هزینهبر از حیث توانمندی هستهای بوده است. اما اینک دیگر غرب قول و وعدهای نمیدهد و تنها با ابزار تهدید و ارعاب مایل به امتیازگیری بیشتر است.
طرف مقابل، حفظ برجام را مشروط به محدودسازی ایران در موضوع نفوذ و قدرت منطقهای توانمندی موشکی و بازدارندگی دفاعی ایران و... مینماید. البته منطقی نیست که منتظر مابهازای اقتصادی در برابر این قربانیان آتی برجام باشیم، چرا که برجام در بهارش ثمری نداشت، چه رسد به موسم خزانش. اینک طرف غربی تعارف را به کنار وانهاده و دیگر برای تحمیل برجامهای آتی، حتی وعده و وعید هم نمیدهد.
قربانی کردن امنیت ملی کشور و مردم پیش وعدههای توخالی غرب به هیچ روی منطقی نیست. مذاکره کردن بر سر مؤلفههای بازدارندگی دفاعی، همچون توانمندی موشکی و سلاحهای راهبردی بدان معناست که به دست خود وارد فرایند خلع سلاحی شویم که نه تنها هیچ مبنای متعارف بینالمللی ندارد، بلکه خلاف منطق عقلی نیز است. حتی اگر مذاکره بر سر موشکها به نتیجه هم نرسد، ورود به آن به هیچ عنوان به صلاح نیست.
ورود به این نوع مذاکرات حداقل ضرر بزرگی که دارد، باز شدن مشت بسته دفاعی در مقابل طرف مقابل است، امری که سالهای سال غربیان برای آن تلاش کرده و ناموفق بودهاند. توانمندی موشکی جمهوری اسلامی ایران از نوع متعارف بوده که خلاف هیچ معاهده بینالمللی نیست و نباید زیربار بدعت گفتوگو یا حتی «گپ زدن» درباره آن رفت.
حوزه دیگر چالش غرب با اقتدار ملی ایران، در حوزه قدرت منطقهای و نفوذ ایران در عرصه غرب آسیا است. غربیها امروز نمیتوانند ایران را به عنوان بازیگر مهم و تعیین کننده منطقهای نادیده بگیرند و ما نیز نباید بر سر اصل بازیگری و نیز راهبردها و تاکتیکهای خود در محیط منطقه با کسی مذاکره کنیم.
در بازی مهندسی شده سردمداران کاخ سفید احتمالاً از پایان کار برجام 1 سخن به میان خواهد آمد تا آنان که دلشان برای غرب و توافق غنج میزند، به دلهره بیفتند و برای حفظ همین کاغذ پاره بیفرجام، ندای مذاکرات بیشتر را سر دهند. اینجاست که سناریوی «اختلال محاسباتی» و به اشتباه انداختن مسئولان ایرانی پیش خواهد آمد.
لازمه حفظ منافع ملی و فریب نخوردن در این بازی پیچیده، حفظ هوشیاری کامل و پیشبینی سناریوی دشمن است که نخبگان جامعه و نهادهای ذیربط باید در این خصوص حساستر از گذشته باشند.