دولت دوازدهم در حالی وارد دومین سال استقرارش میشود که شرایط اجتماعی همچنان با مشکلات درگیر است. این امر سبب شده که کنشگران اجتماعی در موضع نقد و نفی دولت قرار بگیرند. خاصه اینکه جمعیت کثیری از حامیان انتخاباتی دولت در این جمع قرار دارند و گاه از رای خود اعلام پشیمانی نمودهاند. با این حال این سوال موجه مینماید که دولت دکتر حسن روحانی در چه موقعیتی قرار دارد؟ چگونه نقدی بر آن دولت رواست؟ راهبرد خروج از بحران چیست؟
آرمان میافزاید: ماهیت انتخاباتی آقای روحانی بر حجمی وسیع از وعدهها تکیه داشت. مطالعات تطبیقی نشان میدهد که طیف انتظارات ایجاد شده برای طبقه متوسط بیش از هر رئیسجمهور دیگری بوده است. این مسئله خود ناشی از شرایط اقتصادی سیاسی دولتهای نهم و دهم بوده و به علاوه بسیج جمعی نیروهای اصلاحطلب و اعتدالی در جهت رفرم و تزریق امید به جامعه. بیان و زبان آقای روحانی نیز به این انتظارات دامن زد و فهرست بلندبالایی را بر دست دولت نهاد که میبایست انجام میداد. سرمایه اجتماعی دولت دوازدهم مهمترین سرمایه قدرت وی بوده است که در رقابت با دیگران، آن را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند. اکنون به واسطه آن مصائب فوقالذکر، این سرمایه اجتماعی دچار ریزش شده است. نقدها و حملات به دولت از سوی حامیان مردمیاش نیز رقم خورده است. رأیدهندگان روحانی بعضا سرخوردهاند. بخشی از نخبگان فرهنگی و سیاسی که در ستاد آقای روحانی فعال بودند اکنون از رأی خود ابراز پشیمانی میکنند. بحران ارز گلهگزاریها را دامن زد. لذا میتوان این موج را دومین موج نقد رأیدهندگان نسبت به دولت حاضر دانست.
نگارنده معتقد است به رغم ناوارد بودن چنان نقدهایی، باید عنوان نمود که کابینه دولت نیاز به بازسازی دارد. کارکرد دولت میتواند و باید از آنچه اکنون است، بهتر گردد. وزارتخانههای اقتصاد، آموزش و پرورش، علوم، رئیس بانک مرکزی و... میتوانند و باید در رده بالاتری از کارایی قرار گیرند. کیفیت بخشهای زیرمجموعه این وزارتخانهها در برخی موارد تاسفانگیز و تشدیدکننده مشکلات است. همچنین این نقد به شخص رئیسجمهور وارد است که در مصاحبههای ادواریاش از توصیف شرایط نامطلوب کشور شانه خالی میکند و تصویری از پیشرفت ارائه میدهد که برای عموم مردم باورپذیر نیست. چنان که آدمی مردد میگردد که مقصود رئیسجمهور از این حجم توفیق و رفاه در گزارشات، درباره کدام کشور است؟