اشرافیگری و زندگی مرفهانه مسئولان یکی از آفتهایی است که همواره انقلاب اسلامی را تهدید میکند و این در حالی است که سادهزیستی و همراهی با مردم در دهه اول انقلاب اسلامی مهمترین منش و روش مسئولین نظام بود.
شهید آیتالله سید اسدالله مدنی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان امام جمعه همدان و تبریز و نیز نماینده مردم همدان در مجلس خبرگان قانون اساسی به مردم و انقلاب خدمت کرد، یکی از مسئولینی بود که به معنای واقعی کلمه خود را جدا از مردم نمیدانست و همواره دغدغه خدمت به مردم داشت. در کتاب "زندگی و مبارزات آیتالله شهید سیداسدالله مدنی" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده، روایتهای متعددی از سادهزیستی و مردمداری آیتالله مدنی آمده است که بخشی از آن را در ذیل میخوانید.
سفره ساده آیتالله مدنی همراه با بسیجیان
عقیقی بخشایشی، درباره پارسایی آیتالله مدنی میگوید: اوایل انقلاب، معظمله تازه پس از شهادت آیتالله قاضی، در تبریز استقرار یافته بود. روزی نزدیکیهای ظهر، با جمعی از دوستان به دیدار ایشان شتافتیم. جمع کثیری از برادران بسیجی و پاسدار هم حضور داشتند. سفره را در سرسرای اتاق پهن کردند.
پذیرایی عبارت بود از یک قرص نان با یک عدد سیب زمینی در حد 200 گرم و چند عدد خرما و توأم با نمک. من از میان آن جمع، مواظب غذای سید بودم. با دو چشم خودم دیدم که ایشان هم مانند برادران بسیجی و پاسدار، با کمال اشتیاق، از همین یک نوع غذا که رکن اعظم آن نان و سیبزمینی بود تناول مینمایند. غذای سیبزمینی در آن فضای مساوات و برادری آکنده از روح ایثار، ایمان و پارسایی، دلچسبترین و گواراترین غذایی بود که تناول میشد.
اسراف و تبعیض از نگاه آیتالله مدنی
غذای آیتالله مدنی چنان ساده بود که گاهی اوقات نگرانی اطرافیانش را برمیانگیخت. روزی وقتی غذا آش بود، آشپز چون دیده بود که او قدری ضعیف شده مقداری روغن بر روی آش وی ریخته بود. وقتی آیتالله مدنی متوجه میشود، آشپز را صدا میزند و میگوید چرا اینقدر اسراف و تبذیر میکنی؟
آشپز در حالی که سرش را به زیر انداخته بود، گفته بود که حاجآقا فقط برای آش شما مقداری روغن ریختم چون شما ضعیف شدهاید. وقتی آیتالله مدنی این جمله را میشنود بر عصبانیتش افزوده میشود و میگوید: "این که شد دو گناه؛ هم اسراف کردهاید و هم تبعیض."
توجه به نیازهای مردم
علیرضا جعفری _ مکبر آیتالله مدنی در تبریز _ درباره امساک و دنیاگریزی وی میگوید: در روزهایی که ایشان در تبریز بودند، بنزین کم بود و برای تهیه بنزین، ماشینها ساعتها صف میبستند. ایشان اکثر اوقات با پای پیاده رفت و آمد میکردند و ظهرها از ایستگاه خیابان دارایی که فاصله زیادی بود، پیاده راه میپیمودند.
اهتمام در خدمت به مردم
دنیاگریزی آیتالله مدنی و غرق در خدمت خلق شدن به حدی بود که وقتی به امامت جمعه تبریز منصوب شد، خانواده خود را به تبریز نیاورد و آنان همچنان در قم زندگی میکردند. در پاسخ اینکه چرا آنها را به تبریز نمیآوری، گفته بود: "اگر اینها را به تبریز بیاورم روزی یکی دو ساعت وقتم صرف اینها میشود؛ در حالی که این دو ساعت را هم میتوانم به این مردم خدمت کنم."
در دورانی که آیتالله مدنی در مجلس خبرگان قانون اساسی خدمت میکرد، در یکی از جلسات، بحثی به میان میآید مبنی بر اینکه به نمایندگان، حقوق و حقالزحمه پرداخت شود. آیتالله مدنی این جمله را میشنود، با عصبانیتی خاص فریاد میزند که مگر خدمت به مردم هم حقوق و مزایا میخواهد؟ و سپس به حالت اعتراض، جلسه را ترک میکند.
این خصوصیات آیتالله مدنی باعث شد تا امام خمینی بهترین تعبیرها را درباره وی به کار ببرند. یکی از نزدیکان آیتالله مدنی میگوید: به امام خمینی گفتم: آیتالله مدنی در طول روز دو تا سه ساعت بیشتر نمیخوابند و وقت خود را صرف مردم میکنند. امام فرمودند: «اگر من و مدنیها بخوابیم پس چه کسی باید کار بکند؟ آیتالله مدنی دست راست من است.»