«جان بولتون» را باید مسئول سیاست خارجی آمریکا علیه ایران به شمار بیاوریم، کمااینکه آیت الله مایک مسئول میز ایران در سیا نیز وظیفه نفوذ و ایجاد بیثباتی در داخل ایران را بر عهده گرفته است. «مایک پمپئو» وزیر خارجه جدید این دو را همراهی میکند و رفیق سناریونویسش زاراتی در بنیاد دفاع از دموکراسیها برای ایران نقشه کشیده است، زیرا تهدیدسازی از ایران به عنوان حلقه وصل دو تهدید جهانی علیه آمریکا جزئی از هندسه سیاست خارجی ترامپ است که به تدریج از درون گردوغبار ابهام و تغییر، رخ مینماید. متیس به عنوان مهمترین بازمانده از میانهروهای تیم ترامپ با این تیم چه خواهد کرد؟
خلاصه ماجرا
ترامپ طی سخنانش پیرامون لزوم اصلاح برجام یا خروج از آن در ۱۳ اکتبر ۲۰۱۶ میلادی، ایران را حامی تروریسم نامید و در اقدامی بیسابقه مدعی شد تهران «به القاعده کمک میرساند». هفته بعد، مایک پمپئو رئیس وقت سیا که حالا گزینه وزارت خارجه و جاگزین تیلرسون شده است، ادعا کرد «این یک راز برملاشده و اطلاعاتی است که از طبقهبندی خارج شده و نشان میدهد رابطهای وجود داشته و تعاملاتی شکل گرفته... بارها ایرانیها همدوش القاعده اقدام کردهاند».
پمپئو این سخنان را در بنیاد دفاع از دموکراسیها گفت، همان جایی که دوستش هوان زاراتی و همکارانش برای چگونگی مقابله با ایران نقشه میکشند و بار دیگر با همان ادعایی که بوش در دوران ریاستجمهوریاش داشت، یعنی گسترش آزادی و دموکراسی در کشورهای استبدادزده به دنبال گسترش حقوق بشر و در واقع توجیه دخالتهای آمریکا هستند. او در کتابش به کاخ سفید توصیه میکند باید جهت اقناع متحدان برای همکاری در سیاست تحریمی فراگیر علیه ایران، آن را به موارد مقبول عموم مثل مقابله با تروریسم و نقض حقوق بشر و مانند آن مستند کرد تا «سیاسی» جلوه نکند.
حالا بولتون به صحنه آمده، همان که ماهها پیش سناریو چهارمرحلهای برای خروج از برجام را پیشنهاد کرده بود و نوشته بود واشینگتن باید همه توان داخلی و متحدان خارجیاش را برای مقابله با ایران از طریق مانور سیاسی و رسانهای بر «طیف گستردهای از نقض مستمر هنجارهای بینالمللی» از سوی تهران بسیج کند.
اما اتهامات ایران (!) به همینجا ختم نمیشود. ژانویه سال جاری جیمز متیس وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد آمریکا دیگر مبارزه با تروریسم را اولویت نخست سیاست خارجی خود نمیداند. این بدان معنا است که در کنار آن یا مهمتر از آن، مقابله با قدرتهای نوظهور در شرق یعنی چین و روسیه (و کره شمالی) در اولویت قرار گرفته است. اما نکته قابل تأمل آن است که ایران به سبب همکاریاش با روسیه در سوریه و تبادلات اقتصادیاش با چین (و اتهاماتش در همکاری موشکی با کره شمالی) حتی با این تغییر اولویت راهبرد امنیتی آمریکا باز هم از دستور کار واشینگتن خارج نشده و نمیشود.
بر این اساس به نظر میرسد ایران به عنوان مهمترین حلقه وصل دو تهدید جهانی علیه آمریکا یعنی تروریسم و ظهور قدرتهای شرقی در هندسه سیاست خارجی ترامپ که اضلاع آن به تدریج آشکارتر میشود، باید تهدیدنمایی شود.
ترامپ چگونه از ایران یک تهدید میسازد؟
کار پیچیدهای نیست. کافی است به داستان گزارشی اشاره کنیم که در سال ۲۰۰۱ میلادی آغازگر جنگ در خاورمیانه شد، جنگی که ۱۷ سال است ادامه دارد و طی این مدت میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاده یا آواره کرده است. تولید گزارشهای ساختگی مشابه (که هماکنون نیز شروع شده و لینک نمونهای از آن در انبیسی را در منابع همین گزارش آوردهایم) در شرایطی که آمریکا بر مقدرات ناتو حاکم است کار دشواری نیست.
آن گزارش در سال ۲۰۰۱ میلادی توسط فرانک تیلور فرستاده وزارت خارجه آمریکا به نشست ناتو در ۲ اکتبر (یک ماه پس از واقعه حمله به برجهای دوقلو) نوشته شده بود و در حالی که تا سال ۲۰۰۸ میلادی محتویاتش محرمانه باقی ماند، مدرک کشورهای غربی برای آغاز حمله به افغانستان و عراق شد. لرد رابستون دبیر کل وقت ناتو در جمعبندی آن نشست گفت «بر پایه خلاصهای که ارائه شد، اکنون قطعی شده که حمله به ایالات متحده در ۱۱ سپتامبر از خارج مدیریت شده و بنابر این باید به عنوان اقدامی ذیل فصل ۵ پیمان واشینگتن قرار گیرد که بیان میکند هر حمله مسلحانه به یک یا چند تن از متحدان در اروپا و آمریکا شمالی باید به مثابه حملهای به همه اعضا تلقی شود».
چندی بعد بوش رئیسجمهور وقت آمریکا مدعی شد صدام حسین «تروریستها را کمک میکند و به آنها پناه میدهد از جمله اعضای القاعده را» و حتی رامسفلد وزیر خارجه وقت آمریکا گفت اسناد ارتباط میان عراق و القاعده «دقیق و غیرقابل مناقشه» است. اما چند سال بعد مشخص شد همه آنها یک دروغ بوده و جنجالی در سنا به راه افتاد که البته هیچ وقت به مجازات بوش و رامسفلد ختم نشد و هیچ کس نیز برای ویرانیهای افغانستان و عراق پاسخگو نبود. گفتیم که وقتی مقدرات ناتو در دست آمریکا باشد و رسانههای اصطلاحاً معتبر آمریکایی سیاست واشینگتن را در قالب اخبار به مخاطبان خود ارائه کنند، برنامهریزی برای یک حمله بیدلیل، به همین سادگی انجام میشود.
مقدمه افزایش تنش با ایران، خروج از برجام یا تغییر ماهیت آن با اعمال مجدد تحریمهای فراگیر به عناوین دیگر است. آمدن بولتون که ماه پیش طرح چهار مرحلهایاش برای خروج از برجام را ارائه کرده بود باید در این راستا تحلیل کرد.
ترامپ چرا از ایران یک تهدید میسازد؟
اما همه اینها به کنار، چرا آمریکا نیاز به تهدیدسازی از ایران دارد؟ پاسخ روشن است: آمریکا با همه ابهت پوشالیاش حاضر نیست به تنهایی با ایران مقابله کند چون میداند هزینه گزافی را برای آن خواهد پرداخت. بنابر این دو گروه را به جان حکومت ایران میاندازد: متحدان آمریکا در اروپا و خلیج فارس از خارج بر دولت ایران فشار میآورند و فریبخوردگان داخلی که فکر میکنند با تضعیف جمهوری اسلامی یک زندگی رؤیایی نصیبشان میشود از داخل به ایجاد ناآرامی و بیثباتی اقدام میکنند.
نه تنها همراهی این دو موجب همافزایی فشارشان بر ایران خواهد شد، بلکه به یکدیگر از روشهای مختلفی کمک میکنند:
۱- وقتی فریبخوردگان داخلی به ناآرامی در داخل دست میزنند، حکومت ایران طبق قوانین داخلی با آنها برخورد میکند اما همین تبدیل میشود به اهرم فشار جدیدی علیه ایران به دلیل نقض حقوق بشر و آزادی بیان.
۲- وقتی آمریکا و متحدان خارجیاش تهدیدها در مورد جنگ علیه ایران را با گماردن تندروها و آغاز جنگ دیپلماتیک به اوج میرسانند، عدهای از فریبخوردگان داخلی با ژست دلسوزانه سخن از لزوم کرنش در برابر فشارهای خارجی به میان میآورند و این تبلیغات گسترده، محاسبات برخی از نخبگان سیاسی ایران را تغییر میدهد.
متحدان خارجی آمریکا با عضویت در ناتو سودشان را میگیرند و متحدان منطقهای مانند عربستان سعودی نیز از حمایتهای بیحساب از اقدامات بیحساب و کتابشان مانند جنگ چندساله علیه مردم یمن بهرهمند میشوند اما فریبخوردگان داخلی نمیدانند چه آیندهای در صورت تضعیف نظام در انتظارشان است و صرفاً وارد یک قمار خطرناک میشوند.
جمعبندی
ایران با عراق و افغانستان از زمین تا آسمان فرق دارد و وعده حمله به ایران در شرایطی که نیروهای ما آماده جانفشانی برای حفظ کشور بوده و ایران از توان بالایی در حمله موشکی و سایبری برخوردار است، یک تهدید پوشالی است اما احتمال تحریمهای گسترده علیه ایران، جدی است. این حربه آمریکا یعنی سوءاستفاده از آسیبپذیری اقتصاد ایران اولین بار در ماجرای تحریم نفت ایران در دوره مصدق با مدیریت بریتانیا آزمایش شد و تا کنون نیز بکار گرفته میشود. اگر ملت و دولت در اقدامی هماهنگ برای مبارزه با فساد و رانت اقتصادی و همکاری برای حمایت از تولید ملی و کالای ایرانی اقدام کنند و از آن سو دیپلماسی اقتصادی برای همکاری پایدار با قدرتهای جهانی توسعه یابد، این حربه نیز مانند وعده جنگ علیه ایران، یک تهدید پوشالی میشود و همه تلاش سیا در داخل ایران و امثال پمپئو و بولتون در خارج ایران کاری از پیش نخواهد برد.