رضا رشیدپور خودش علیه خودش عمل کرد، خودش باعث باختش شد. این خودش بود که روی صحنه جلوی همه خودش را دار زد. آنقدر وعده مصاحبه چالشی به مردم دادکه همه منتظر بودند سؤالات او به اندازه یک مناظره انتخاباتی غافلگیرکننده و پرحاشیه شود. او از خودش شکست خورد، از تبلیغی که برای خودش کرد. او باخت چون فقط دنبال به دست آوردن این گفتوگو بود بدون اینکه به شرایط تحقق آن فکر کند. وگرنه رشیدپور بهتر از هر کسی میدانست که چطور میشود مصاحبه شونده را گیر انداخت. او در همین برنامه تلویزیونی «حالا خورشید» تندتر و صریحتر از اینها حرف میزد.
... اما از حق نباید گذشت! رضا رشیدپور دست کم در دو بخش خوب عمل کرد؛ اول اینکه به جای زبان رسمی تلویزیون که خشک و بیمزه و بیروح است تلاش کرد از واژههای همهفهم استفاده کند و جملههایش را به زبانی بگوید که مردم عادی حرف میزنند و دوم، اینکه لحنش حالت فردی مدعی را داشت که بیادب هم نبود اما جواب میخواست. این که حسن روحانی کلیگویی میکرد به رشیدپور ربط نداشت. او در بیان و لحن، به نسبت سایر گفتوگو کنندگان بهتر عمل کرد. اما کنار این ویژگیهای مثبت کولهباری از ضعفها هم وجودداشت: هر چقدر رشیدپور در لحن خوب بود در پیگری سؤالها منفعل بود. مشکل این بود که او فقط حمله میکرد، یک قدم جلو میرفت ولی دو قدم عقب میکشید. به همین خاطر هم بحثها جدلی نمیشد؛ نه مجری خواهان ادامه بحث بود نه رئیسجمهور ترجیح میداد که موضوع را بشکافد.
با این همه رشیدپور تلاش میکرد خودش را نماینده مردم جا بزند، سؤالهایی را بپرسد که برای بخشی از جامعه مهماند. خوب یا بد، رشیدپور از جایگاه یک آدم طبقه متوسط سؤال میکرد و حرفهای او برای طبقهای که توئیتر دوست دارند، حسابهای بانکی بلوکه شده دارند و اخبار ماشین هیبریدی را دنبال میکنند جذاب بود. طبقات پایینتر جامعه از این گفتوگو بهرهای نبردند چون مجری نمایندگیشان نمیکرد. چون دغدغه آنها با مجری همخوان نبود. این خوششانسی رئیسجمهور بود که چنین مجریای رو به روی او نشست وگرنه حالا جهت انتقادها نه سمت رشیدپور که به طرف او بود.