غرب، غرب است با یک استراتژی و چند تاکتیک

سه ماه پیش (اول آبان‌ماه) در مقاله‌ای با عنوان «نقطه هدف اروپا از برجام» ضمن تشریح اهداف اروپا در ایفای نقش حامی برجام، بی‌منطق بودن خوش‌بینی برخی افراد و شخصیت‌های سیاسی و حزبی و پروپاگاندای برخی رسانه‌های زنجیره‌ای را یادآور شدم. 

هم‌اینک در باره مثبت نشان دادن نقش اروپایی‌ها در برجام و استقلال آنان از امریکا مجدداً به اغراق‌گویی پرداخته‌اند: «موضع‌گیری صریح اتحادیه اروپا در خصوص طرح برجام ثانویه؛ هر چه تهران بگوید»، «اروپا، امریکا نیست»، «اروپا علیه تکروی ترامپ»، «اروپا برای حمایت از برجام جبهه واحد تشکیل می‌دهد»، «هشدار برجامی سران 28 کشور اروپایی به ترامپ» و... این موضع‌گیری‌ها در کنار دیگر موارد مشابه در این روزها به تیتر اول و عنوان یادداشت‌ها و گزارش‌های روزنامه‌های زنجیره‌ای مدعی اصلاحات تبدیل شده است. این در حالی است که برخلاف هیاهوی برخی دولتمردان و رسانه‌های زنجیره‌ای، اظهارات مقامات اروپایی در خصوص ایران نه تنها هیچ تفاوت ماهوی با اظهارات مقامات امریکایی ندارد، بلکه دقیقاً به‌عنوان قطعه‌ای از پازل «استراتژی رام‌سازی اسب وحشی» بوده و اروپایی‌ها بر اساس یک مهندسی از پیش طراحی شده و در راستای نرمال‌سازی ایران، نقش پلیس خوب را عهده دار شده‌اند. واقعیت این است که با روی کار آمدن باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق امریکا پروژه «نرمال‌سازی ایران» با هماهنگی کامل و صد درصدی اروپا کلید خورده و هم اینک نیز غرب (اروپا و امریکا) صرفاً با تغییر تاکتیک همان استراتژی را تعقیب کرده و کسانی که دیروز در مذاکرات نقش پلیس بد را بازی می‌کردند هم اینک به ایفای نقش پلیس خوب و حامیان سینه چاک برجام مبدل شده‌اند. 

طیف خوش‌باوران، ساده‌انگاران، غربگرایان و... باید به ‌این سؤال اساسی پاسخی روشن و محکمه پسند ارائه کنند که برای اثبات خوش‌بینی خود چه دلیلی دارند‌ـ مگر چه اتفاق جدیدی رخ داده و کدام موازنه به نفع اروپا در حمایت از ایران و پشیمانی، مخالفت و رویگردانی از هسته مرکزی غرب یعنی امریکا رخ داده است. چرا باید نسبت به مواضع مذبذب و مارپیچ و حمایت‌های همراه با تهدید اروپا خوش‌بین باشیم و نتیجه اعتماد به اروپا چیست؟

واقعیت این است که اروپا با امریکا به‌عنوان نظام سلطه یک مجموعه به‌هم پیوسته و دو روی یک سکه هستند که برای حفاظت از منافع مشترک سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، امنیتی و... در منطقه غرب آسیا به ایران و انقلاب اسلامی به‌عنوان دشمن مشترک نگاه می‌کنند و نگاهی اجمالی به سابقه و رفتار ٤0 سال گذشته آنان نسبت به ایران، بدون هیچ شک و شبهه‌ای و به‌طور دقیق و اجتناب ناپذیر پرده از همکاری و همسویی آنان علیه ایران برمی‌دارد. در بررسی رفتار اروپا با ایران در طول دوران انقلاب حتی یک مورد نمی‌توان یافت که اروپا منافع مشترک خود با امریکا را فدای رابطه با ایران کرده باشد. در کدام برنامه براندازی، کدام برنامه جاسوسی و مقابله با ایران و... (توطئه گروهک‌ها، ترورها، جنگ تحمیلی، کودتاها، فتنه‌های کوچک و بزرگ و... ) رد پای مستقیم و غیرمستقیم اروپایی‌ها دیده نمی‌شود؟

باید بپذیریم که خوش‌بینی به دشمن و نظام سلطه و تکیه به اروپائیان برای حفظ لاشه برجام نتیجه‌ای جز تحقیر بیشتر ایران، فرصت‌سوزی، زمینه‌سازی برای امتیازگیری بیشتر غرب از ایران و تکمیل سیاست کمپ دیویدی کردن برجام در پی ندارد و اعتماد به حمایت‌های ظاهری نظام سلطه‌ غرب (اروپا و امریکا) صحنه را به نفع غرب و مشخصاً امریکا تغییر خواهد داد. آنچه اروپا و امریکا مشترکاً در راستای استراتژی تشدید فشار بر ایران از راه سیاست حمله یکی به برجام و دفاع دیگری از برجام انجام می‌دهند مجموعه‌ای از اقدامات منسجم و پیوسته است که بی‌تردید ما را خاکریز به خاکریز به عقب‌نشینی و دادن امتیازات بیشتر و تسلیم شدن و قبول مذاکره در باره سایر موضوعات مورد علاقه نظام سلطه واداشته و مستقیماً اقتدار و قدرت مادی و معنوی ما را نشانه رفته است: 

1 - مهار و خنثی‌سازی نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران؛

2 - مهار و تحدید محور مقاوم؛ 3 - ائتلاف‌سازی منطقه‌ای علیه ایران و تقویت محور عبری عربی غربی؛ ٤ - ایجاد توازن منطقه‌ای در مقابل جمهوری اسلامی ایران با محوریت رژیم سعودی حاکم بر حجاز؛

5 - تمرکز بر سپاه پاسداران با محدودسازی و تحریم مالی این نهاد کلیدی در محور مقاومت؛6 -بهانه‌سازی برای تشدید تحریم‌های سنگین و گازانبری و ایجاد اجماع مجدد جهانی علیه ایران به‌ویژه در شورای امنیت؛ 7- زمینه‌سازی برای محکوم‌سازی احتمالی سپاه در دادگاه‌های بین‌المللی با هدف تولید و مدیریت یک جنجال رسانه‌ای؛

8 -  خلع سلاح راهبردی ایران خصوصاً در حوزه موشک‌های بالستیک و 9 - انسداد پل ارتباطی شبکه منطقه‌ای ایران.

سیگال مندلکر، معاون وزارت خزانه‌داری امریکا در اطلاعات مالی و تروریسم، اواخر مهر ماه سال جاری می‌گوید: «طی 10 ماه گذشته اداره کنترل مالی سرمایه‌های این وزارت‌خانه هفت مرحله تحریم جدید وضع کرده که شامل 72 هدف در چین، ایران، لبنان و اوکراین در ارتباط با سپاه و برنامه موشکی و حقوق بشر در ایران بوده‌است...  این نهاد فقط به هدف گرفتن سپاه بسنده نخواهد کرد و دیگر ارگان‌های دولتی که بی‌ثباتی را ترویج داده و از تروریسم حمایت می‌کنند را نیز هدف قرار می‌دهد».

از مسائلی که طی سال‌های اخیر طرف غربی را شدیداً آزرده و موجودیت نظام سلطه و رژیم صهیونیستی را زیر سؤال برده، مسئله عمق استراتژیک ایران در منطقه غرب آسیاست. غرب معتقد است که ایران توانسته الگوی توازن قدرت را در سطح منطقه به نفع خود به‌هم بریزد و متناسب با این الگو، سیاست‌های غرب هم در ابعاد قدرت فیزیکی و سخت دستخوش تغییر و دگرگونی شده‌است و به همین دلیل به‌دنبال اِعمال تغییر استراتژی و تاکتیک‌های ایران در منطقه است. تحقق اهداف مذکور مستلزم حفظ لاشه بی‌خاصیت برجام از طریق بازی «پلیس خوب/ پلیس‌ بد» و یا «اروپا مدافع برجام / امریکا مخالف برجام» و تشدید فشار اروپایی‌ها بر ایران به‌منظور واداشتن ایران به مذاکره در باره سایر موضوعات مورد علاقه نظام سلطه و در صدر آنها اقتدار موشکی ایران به‌عنوان پیش‌شرط حمایت از برجام است. تنها در سایه «استراتژی هویج و چماق» است که اهداف زیر به‌عنوان اهداف برجامی غرب (اروپا و امریکا) امکان تحقق پیدا می‌کند: 

1 - دستاویز قرار دادن پروتکل الحاقی؛2 - واداشتن ایران به باز کردن مشت نظامی خود و3 - مقصر معرفی کردن ایران به عنوان ناقض برجام و ایجاد اجماع مجدد بین‌المللی در شورای امنیت از طریق پروپاگاندای تهدید صلح بین‌المللی توسط ایران و ضرورت مذاکره مجدد روی برجام و تشدید فشار و تأکید بر سه موضوع  الف) ضرورت اجازه بازرسی از اماکن نظامی و امنیتی ایران در هر زمان و هر مکان؛ ب) برداشتن تاریخ پایان برجام و دائمی کردن آن و ج) ضرورت مذاکره روی قدرت موشکی ایران. 

اقدام اخیر ترامپ در برشمردن تخلفات ایران در برجام نیز دقیقاً در راستای همین هدف قابل تحلیل است و به جرئت می‌توان گفت تنها جایی که راهبرد جدید امریکا نقطه امید دولت ترامپ به‌منظور سوءاستفاده هر چه بیشتر از لاشه برجام خواهد بود همین حفظ برجام از طریق بازی مشترک اروپا و افزایش فشار برجامی خواهد بود. بر این اساس آزموده را آزمودن خطا بوده و افتادن در دام بازی مشترک اروپا و امریکا و اعتماد به اروپا عین خامی و ساده‌اندیشی است و باید اذعان نمود که غرب غرب است و در نظام سلطه هیچ تفاوتی بین دو لبه قیچی و اروپا و امریکا نیست. 

سید‌عبدالله متولیان