«پیتر جنکینز» نماینده اسبق انگلستان در آژانس بینالمللی انرژی اتمی روز شنبه در یادداشتی درباره بیانیه اخیر «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا درباره توافق هستهای، نوشت آمریکا در تلاش برای تغییر مفاد برجام روشی عجیب در پیش گرفته و در حال تهدید کردن متحدان دیرینه این کشور است.
در ادامه متن کامل این یادداشت آمده است:
این مقاله که در باب بیانیه اخیر دونالد ترامپ (رئیسجمهور آمریکا) در خصوص ایران است را با بیمیلی مینویسم؛ بیمیلم چون بیانیه او پر از جملاتی بود که فقط نیمی از حقیقت را میگفت؛ پر از کذب و سفسطه بود و خواندن همه اینها برای فشار خون آدمی مضر است.
برای محدود کردن صدمه وارده به سلامتی عمومی خودم، در این مقاله فقط به چند بخش از آزاردهندهترین جنبههای بیانیه ترامپ متمرکز میشوم.
با خواندن این مقاله متوجه رویکرد شوکآور آمریکا در قبال متحدان اروپاییاش میشویم. این متحدان واشنگتن چند ماهی میشود که مرتباً در گوش ترامپ از فواید برجام به عنوان یک توافق منعاشاعهای رضایتبخش میخوانند و به او میگویند که حفظ این توافق برای اروپا خیلی مهم است.
اما با خواندن بیانیه ترامپ میبینیم که او به بیتوجهی به گفتههای اروپاییها اکتفا نکرده و آنها را تهدید کرده که در صورت تسلیم نشدن در برابر خواستههای وی، دقیقاً همان چیزی را به سر اروپاییها میآورد که خیلی از آن هراس دارند، یعنی همان مرگ برجام. برای لمس این تهدید، این بخش از بیانیه ترامپ را با هم میخوانیم:
«امروز اجرای بخش خاصی از تحریمهای هستهای را تعلیق میکنم ولی این کار فقط تضمینی است برای اجرایی شدن توافق (آمریکا با) متحدان اروپایی برای رفع نقائص توافق هستهای ایران. این فرصت آخر است. اگر این توافق جامه عمل نپوشد، آمریکا دیگر برای ماندن در توافق هستهای ایران، اجرای هیچ تحریمی را تعلیق نمیکند. اگر هم هر زمانی، من به این نتیجه برسم که اجرایی شدن این توافق (منعقده با اروپاییها) در دسترس نیست، فوراً از توافق (برجام) بیرون میآیم.»
این روش عجیبی برای تعامل با متحدان قدیمی است. این کار مثل آن است که لوله تفنگ را روی شقیقه اروپاییها بگذارند. اگر دنیای تبهکاران این رخداد را زیر نظر داشتند، مطمئناً پرزیدنت ترامپ را به عنوان گانگستر ماه انتخاب میکردند. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان حق داشت؛ وقت آن رسیده که اروپا از آغوش آمریکا بیرون بیاید.
البته نادیده انگاشتن حق حاکمیتی دولتها و بیتوجهی به معاهدات قانونساز بینالمللی و قطعنامههای سازمان ملل که محدودکننده حقوق حاکمیتی است، به همان مقدار شوکآور است ولی متأسفانه این حقیقت، خیلی باعث تعجب نمیشود زیرا ما از کودکی با عادت به این رفتار آمریکاییها بزرگ شدهایم.
ایران به عنوان کشوری با حاکمیت مستقل، حق غنیسازی اورانیوم را دارد، اما این حق به دو روش محدود شده است. اول با معاهده منع اشاعه هستهای (انپیتی) که ایران را به استفاده صرفاً صلحآمیز از تکنولوژی غنیسازی و پیروی از یک توافق پادمانی متعهد میکند. دومی هم قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل است که از اعمال محدودیتهای سخت بر سقف غنیسازی ایران و تولید اورانیوم غنیشده تا سال 2031 حمایت میکند.
ایران به عنوان کشوری با حاکمیت مستقل، حقوق دیگری هم دارد؛ مثلاً حق داشتن موشکهای مسلح به کلاهکهای متعارف (غیرهستهای). هیچ معاهده بینالمللی وجود ندارد که این حق را برای یک کشور محدود کند ولی همان قطعنامه 2231 بدون ایجاد تعهد قانونی، از ایران «میخواهد» که موشکهای دارای قابلیت حمل کلاهک هستهای را نسازد. پس نتیجه میگیریم که بر خلاف ادعای پرزیدنت ترامپ، آزمایشهای موشکی ایران و دیگر اقدامات مرتبط با این حوزه، غیرقانونی و یا در مقام نقض هیچ یک از قطعنامههای سازمان ملل نیست.
حق دیگری که ایران به عنوان یک کشور مستقل دارد، حقی است که حق اعمال محدودیتهای فراتر از محدوده تعیینشده توسط سازمان ملل را به ترامپ نمیدهد. اگر او و مشاورانش فکر میکنند که بند غروب آفتاب برجام و موشکهای ایران، تهدیدی برای ثبات و امنیت بینالملل است، باید خواستار برگزاری نشست شورای امنیت ملل متحد شوند و محدودیتها و ممنوعیتهای مدنظر خود را به اعضای شوراء ارائه دهند تا آنها این درخواست را به یک قطعنامه الزامآور تبدیل کنند.
دولت ترامپ باید با این روش پیش برود. البته احتمال انجام چنین کاری از سوی این دولت، تقریباً صفر است. حتی به نظر میرسد که دولت ترامپ به این نتیجه رسیده که شورای امنیت هیچگاه چنین قطعنامهای صادر نمیکند.
چرا دولت آمریکا به این نتیجه رسیده؟ چون حالا که به سال 2018 رسیدهایم، هنوز هیچ مدرکی در دست که افزایش ظرفیت غنیسازی ایران پس از سال 2030 (اگر چنین افزایشی صورت بگیرد)، مخل ثبات و امنیت بینالملل باشد یا اینکه وجود موشکهای کوتاهبرد و میانبرد در زرادخانههای ایران، تهدیدی بیش از تهدید موشکهای عربستان، اسرائیل، پاکستان، هند، کره جنوبی و برزیل (برای امنیت بینالملل) ایجاد کند، وجود ندارد. تنها پس از انجام یک تحقیق مفصل از کلیت برنامه هستهای ایران توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی و انتشار نتایج این گزارش است که شورای امنیت میتواند تصمیم بگیرد که آیا انعقاد توافقی جانشین برای برجام (و یا ادامه اعمال محدودیتهای مشکی) برای از بین بردن تهدید پیش روی ثبات و امنیت بینالملل لازم است یا خیر.
سومین جنبه آزاردهنده بیانیه ترامپ، ضربهای است که جایگاه بینالمللی ایالات متحده میزند.
خیلی از کشورها نگران تبعات بیانیه ترامپ برای نظم قانونمداری هستند که در عرصه بینالملل ایجاد شده و آنها خود را به آن ملتزم کردهاند. چیزی که نمیخواهند این کشورها شاهدش باشند، روزی است که رئیسجمهور ایالاتمتحده حس میکند حق تشکیل گروهی از مردان مسلح برای تعقیب هر کسی که دلش میخواهد را دارد.
یکی دیگر از نگرانیهای این کشورها، اسیر شدن ترامپ در دست شیاطین است. یکی از این شیاطین، نفرت ترامپ از «باراک اوباما» (رئیسجمهور سابق آمریکا) است. علاقه ترامپ به از بین بردن یکی از دستاوردهای اوباما (یعنی برجام) در جای جای بیانیه او به چشم میخورد.
مسئله دیگری هم در این بیانیه نمایان است و آن ایمان ترامپ به آن چیزی است که جماعت دوستانش میگویند. هرکس که به حاصل ماشین پروپاگاندای ضدایرانی اسرائیل، عربستان و اتاق فکرهای مرتبط با واشنگتن در سالهای اخیر نگاهی بیندازد، نباید بیش از این از بیانیه جدید ترامپ انتظار داشته باشد. دیگر کشورهای جهان، این حرکت را اینگونه برای خود تفسیر میکنند که داشتن انتظار تعادل، واقعگرایی و تحلیل منطقی شرایط دنیا از دولت فعلی آمریکا، انتظاری عبث و بیهوده است؛ و این نگرانکننده است.
حالا فقط باید امید داشت که اروپا، روسیه و چین با حمایت اکثر کشورهای دنیا، بتوانند ایران به بیاعتنایی به اقدامات تحریکآمیز ترامپ که حالا دیگر اجتناب ناپذیر شده است، مجاب کنند؛ این اقدامات تحریکآمیز حالا دیگر به خروج آمریکا از برجام و اعمال مجدد تحریمهای هستهای منجر خواهد شد.