داریوش سجادی نوشت: اگر نغز ماندگار «هگل» را مبنا قرار دهیم که «تاریخ دو بار تکرار میشود بار نخست بهصورت تراژیک و بار دوم بصورت کمیک» بدین اعتبار ظاهرا احمدینژاد نیز بعد از «تراژدی تاریخی هاشمی» اینک در مقام مطالبه سهم کمیک و تاریخی خود برآمده.
بیجهت هم نیست که اکنون مشاهده میشود «محمود» به یک همزادپنداری با رقیب پیشیناش رسیده و مانند هاشمی که در ۹۲ بعد از تلخکامی بابت حذفش از انتخابات ریاستجمهوری یاد مردم افتاد و گفت: هیچکس با استحقاقتر از علی(ع) برای حکومت بر مردم نبود، با اینکه مشروعیتش آسمانی بود. امّا پیغمبر(ص) به ایشان فرمودند: ببین مردم، تو را میخواهند یا نه؟. اگر خواستند، بمان و اگر نخواستند به خودشان واگذار کن ... بیمانندی همچون علی(ع) نیز هرگز نمیتواند در جایگاه قیّمی مردم بنشیند.
بشارتی که اینک محمود را نیز در «بیتابی ناشی از مستوری» به صرافت آن انداخته تا بفرمایند: هر کسی در هر مقام و منصبی که باشد، اگر ملت او را نخواهد، او غاصب است و باید برود ... هر اقدامی انجام دهد، تخلف است. هر تصرفی در بیتالمال انجام دهد، بعدا باید پاسخگو باشد.بخش کمیک ماجرای «محمود» آنجاست که «اکبر» در تراژدی خود نتوانست در مقابل مهابت مردمی انقلاب اسلامی توفیقی حاصل کند و همه نیشگونها و شیطنتهایش نهایتا با سرانگشت تدبیر مدیریت شد.کمیک بودن تکرار نقش تاریخی محمود از آن جهت مسموع و مشهود است که اولا مشارالیه در فقدان برخورداری از یک سازمان سیاسی و بدون احراز پرستیژ لازم در مقام دهانکجی و مبارزه طلبی برآمده.
این در حالی است که هاشمی رفسنجانی لااقل در تمشیت سیاستهای ایذائی خود هم برخوردار از پرستیژ بود و هم به لوازم یک نزاع با پرستیژ نیز التزام داشت و برخلاف ایشان اکنون سلف وی (محمود) در بیپرستیژترین شکل ممکن کمدی خود را مشغول تخت حوضی کردناند!