در مردادماه سال جاری «طرح مقابله با فعالیتهای بیثباتساز ایران 2017» یا همان «کاتسا 2017» با کد S722 در مجلس نمایندگان آمریکا با ۴۱۹ رأی موافق و ۳ رأی مخالف به تصویب رسید. این طرح سپس در سنای آمریکا با 98 رای موافق و 3 رای مخالف به تصویب رسید و پس از آن، «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، این طرح را امضا و به قانون تبدیل کرد.
طرح مذکور به دلیل گستردگی به «مادر تحریم ها» و «سیاهچاله تحریم» مشهور شد.
در حقیقت این طرح- همانند دیگر طرحهای ضدایرانی- با هماهنگی کامل کاخ سفید و کنگره و به عبارت دیگر، با هماهنگی کامل دموکراتها و جمهوریخواهان تصویب و به قانون تبدیل شد.
این مسئله برای چندمین بار ثابت کرد که علیرغم ادعای دو گروه سهلاندیش و مأموریتدار مبنی بر وجود اختلاف میان دموکراتها و جمهوریخواهان در موضوع ایران، جمهوریخواهان و دموکراتها در هر مسئلهای اختلاف داشته باشند، در دشمنی با جمهوری اسلامی ایران هیچ اختلافنظری با هم ندارند.
در روزهای گذشته و همزمان با صحبتهای گستاخانه اخیر ترامپ، وزارت خزانهداری آمریکا اطلاعیهای صادر کرد که بر اساس آن اجرای قانون کاتسا 2017 آغاز شد. وزارت خزانهداری آمریکا با شناسایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ذیل دستور اجرایی 13224 اجرای قانون کاتسا را رسما آغاز کرد.
پس از آن وزارت خزانهداری با انتشار توضیحاتی جدید، اعلام کرد که اجرای قانون کاتسا 2017 هنوز کامل نیست و ادامه دارد. این وزارتخانه اعلام کرد براساس قانون کاتسا تا 31 اکتبر (9 آبان) فرصت دارد تا دفاتر، نهادها و افراد وابسته به سپاه را ذیل دستور اجرایی 13224 شناسایی کند.
بر این اساس شروع جدی مادر تحریمها از امروز کلید میخورد. یعنی زمانی که وزارت خزانهداری تعداد زیادی از افراد و نهادها را به دلیل ارتباط با سپاه پاسداران درون لیست تحریم قرار میدهد.
سیاهچاله تحریم چیست؟
در این طرح انواع محدودیتهای اقتصادی از بلوکه شدن داراییها در خاک آمریکا تا ممنوعیت ارایه خدمات بانکی به فرد یا نهاد تحریمی قرار دارد. به طور ویژه این طرح به دلیل قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سازمانهای تروریستی، تبعات اقتصادی فراوانی برای ایران در پی دارد بر همین اساس میتوان گفت شرایط روابط بانکی نه به قبل برجام بلکه به شرایطی به مراتب بدتر از آن بازمیگردد.
همانطور که گفته شد ویژگی مهم این طرح قرار دادن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در لیست سازمانهای تروریستی است. در این طرح به رئیسجمهور آمریکا تکلیف شده است که سپاه را مشمول تحریمهای دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ قرار دهد. برای این کار ۹۰ روز به رئیسجمهور زمان داده شده است. با قرار گرفتن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی ذیل دستور اجرایی فوقالذکر، تمامی ارکان و نهادهای سپاه تروریستی محسوب خواهند شد.
قسمت خطرناک و نگرانکننده این است که افراد و نهادهایی که دارای ارتباط کاری با سپاه هستند، به موجب دستور اجرایی ۱۳۲۲۴ باید تحریم شوند و در لیست تحریمی آمریکا که با عنوان SDN List شناخته میشود قرار گیرند.
وضعیت وقتی بغرنجتر میشود که این طرح را در کنار قانون 2013 IFCA قرار دهید. وقتی یک فرد یا نهاد ایرانی در لیست تحریمی SDN قرار میگیرد به موجب قانون تحریمی 2013 IFCA مشمول تحریمهای ثانویه بانکی میشود و هیچ موسسه مالی اجازه ارایه خدمات بانکی مستقیم و یا غیرمستقیم به آن فرد یا نهاد تحریمی را ندارد.
با این وضعیت هیچ بانک خارجی با ایرانیها همکاری نخواهد کرد و همین شبکه بسیار شکنندهای که بعد از برجام شکل گرفته است، به شدت متزلزل خواهد شد.
سیاهچاله چیزی است که تمام اشیا نزدیک به خود را به درون سیاهچاله میکشد. این همین وضعیتی است که میتوان از نظر تحریمی برای توصیف طرح مذکور بیان کرد. به این دلیل که اگر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در لیست سازمانهای تروریستی قرار بگیرد با توجه به آنکه سپاه یک نهاد رسمی و دارای روابط نظاممند با ساختارهای دولتی و غیردولتی است، سبب میشود تا بخش زیادی از حاکمیت اعم از دولت یا سایر قوا و نهادها به درون لیست تحریمی بروند. این اتفاق همانند یک سیاهچاله عمل میکند و تعداد زیادی از نهادها که قابل پیشبینی نیست را تحریمی میکند. حتی قابل تصور است که بانک مرکزی که در برجام از تحریم خارج شد دوباره به لیست تحریم بازگردد.
بعد از برجام به دلیل آنکه حدود ۲۰۰ فرد و نهاد ایرانی در لیست تحریمی SDN قرار داشتند، هیچ کدام از بانکهای بزرگ بینالمللی حاضر به برقراری روابط بانکی با ایران نشدند چرا که میترسیدند مقررات تحریمی آمریکا را نقض کنند و در نتیجه با تنبیه شدید مالی آمریکا روبهرو شوند. فقط بانکهای کوچک حاضر به پذیرش ریسک همکاری شده و همکاری میکردند. اما همین بانکهای کوچک نیز وسواس زیادی برای رعایت قوانین تحریمی میکردند. حالا فرض کنید به یک دفعه چند هزار فرد و نهاد ایرانی وارد این لیست تحریمیشوند. طبیعی است که در آن زمان هیچ بانکی ولو کوچک حاضر به همکاری با ایران نشوند.
پس شرایط به قبل از برجام و یا حتی بدتر از آن برمیگردد.
واقعیت آن است با تصویب این طرح دیگر چیزی از برجام باقی نخواهد ماند که بخواهیم درباره نقض شدن یا نشدن آن صحبت کنیم.
به نظر میرسد آمریکا دو مقصود اصلی را دنبال میکند. یک هدف تشدید پدیده «خودتحریمی» در داخل ایران است. یعنی آمریکا با ایجاد فضای ترسناک پیرامون نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میخواهد ارتباط نهادهای داخلی همچون ارتباطات بانکی با آن را تضعیف کند. دومین هدف آمریکا تقویت اهرم خود برای مذاکرات احتمالی آینده پیرامون مباحث به اصطلاح غیرهستهای است.
آژیر خطر یا لالایی خواب؟!
اما نکته قابل تأمل اینجاست که این موضوع بسیار مهم، در روزنامههای زنجیرهای مدعی اصلاحات هیچ جایی ندارد. همان جماعتی که ژست مضحک «دانستن حق مردم است» به قیافه شان زار میزند.
این در حالی است که رسانهها، دیدبان امنیت و منافع هر کشورند و هنگامی که پای دشمنی و تهدیدی در میان است، آنها باید زودتر از همه رصد کنند ، هشدار بدهند و مقابله کنند.
اما برخی از این دیدبانها وقتی دچار وارونگی ماموریت شوند، به جای زدن آژیر خطر، لالایی خواب میخوانند و توجه عوام و خواص را پرت میکنند. یا سرشان را زیر برف میکنند تا نبینند! یا رویشان را سمت دیگر میکنند که مثلا بگویند حواسشان نیست.
روزنامههای زنجیرهای در روزهای اخیر با جنجال و هیاهو به بزرگنمایی موضوعاتی همچون «روز کوروش»، « عضویت در شورای شهر یزد» و... پرداختند تا به خیال خود، مردم، لگدکوب شدن چندباره توافق و یا به عبارتی مرگ کامل برجام را نبینند.
نکته قابل توجه اینجاست که در روزهای اخیر، شبکه دولتی انگلیس از شگرد نارنجک دودزای نشریات مدعی اصلاحطلبی در انحراف اذهان نسبت به دشمنیهای آمریکا و غرب
استقبال کرد.
برخی از رخدادها، خبرها و جنجالها نقش بمب صوتی و نارنجک دودزا را بازی میکنند و هدف نهایی که دشمنان بیرونی و یا دنبالههای داخلی آنها برای اینگونه رخدادها و جنجالها تعریف کردهاند، انحراف افکارعمومی از مسائل اصلی و سرگرم کردن آنان به مسائل حاشیهای است.
صبح بدون تحریم!
روزنامههای زنجیرهای مدعی اصلاحات که در روزهای اخیر با سانسور مادر تحریمها، به بزک چهره کریه شیطان بزرگ میپردازد، همان جماعتی است که در سال 94 با تیترهای درشت و عبارات غلوآمیز همچون «تحریمها به تاریخ پیوست»، «کلید تدبیر قفل تحریمها را گشود»، «فتحالفتوح دیپلماسی ایران»، «غروب تحریم، ساحل توافق»، «مهر تدبیر بر پیشانی تحریم»، «صبح بدون تحریم»، «فروپاشی تحریم»، «اینک بدون تحریم»، «تحریم رفت»، «پیروزی، بدون جنگ»، «گلطلایی ظریف به 1+5» و... به بزک برجام پرداخت.
در کنار این وعده و وعیدها، برای تحت فشار قرار دادن نهادهای تصمیمگیر و همچنین ایجاد نگرانی در افکار عمومی، هشدارهایی نیز داده میشد. برای مثال ادعا میشد که هر روز تأخیر در رسیدن به توافق و اجرای آن بیش از ۱۰۰ میلیون دلار ضرر به کشور وارد میکند!
روزنامههای مدعی اصلاحطلبی با بزک برجام، هر نوع اما و اگر درباره چفت و بست توافق با آمریکا و تضمین تعهدات طرف مقابل در لغو تحریمها را با شیوههای فاشیستی هو میکردند و دلایل کارشناسی و دقیق منتقدان برجام را با فحاشی پاسخ میدادند.
چندی پیش مدیر مسئول روزنامه زنجیرهای شرق اعتراف کرد که برای عبور از سد افکار عمومی، برجام را بزک میکردیم!
برای چه معامله کردیم؟
اکنون حدود 21 ماه از اجرای برجام و حدود 27 ماه از امضای این توافق میگذرد. ایران به تمامی تعهدات خود پایبند بوده است ولیکن آمریکا از اولین روز اجرا، برجام را به صورت فاحش نقض کرده و تاکنون این عهدشکنی ادامه داشته است.
به دلیل اینکه در برجام اصول بدیهی همچون «توازن تعهدات»، «همزمانی اجرای تعهدات»، «اخذ تضمین از طرف مقابل» و «پیشبینی برگشتپذیری امتیازات واگذار شده در صورت نقض عهد» رعایت نشده، امتیازات برجام منحصرا برای طرف آمریکایی و خسارتها و محدودیتهایش صرفا به سمت ما سرازیر میشود.هیچ مذاکره یا قرارداد و معامله ای، به خودی خود اصالت و ارزش ندارد؛ بلکه اهمیت و اعتبار آن، به اهداف و نتایج است. متاسفانه آقای روحانی و تیم مذاکرهکننده، از ابتدا به خود مذاکره و توافق به هر قیمت اصالت دادند و بدتر از آنها، برخی محافل سیاسی-رسانهای سهلاندیش یا ماموریتدار، چنان موج مطالبه و هیجانی برای مذاکره و توافق به هر قیمت به راه انداختند که تبدیل به طرف بدهکار و گروگان تبلیغات خود شدند!
وبسایت رادیو فرانسه - مهر 92- نوشت: «ارزیابی غرب از دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی میبیند. بر پایه این جمعبندی اگر خریدار صبور باشد، شرایط فروشنده را دشوارتر میکند و در همان حال قیمت فروش را کمتر خواهد کرد!».
مذاکره و توافق یک توجیه بیشتر نداشت. چه آنها که غیرت فناوری ملی در عرصه هستهای را داشتند و چه آنها که به این سرمایه بزرگ ملی بهای لازم را نمیدادند، در یک نکته مشترک بودند و آن اینکه در پسِ همه امتیازهایی که واگذار میشود، باید تحریمها لغو شود.آقای روحانی روز 23 تیر 94 به هنگام اعلام توافق، تصریح کرد «در روز اجرای توافق، همه تحریمهای اقتصادی و مالی و بانکی و حتی موشکی و تسلیحاتی بالمرّه (یکجا) برداشته خواهد شد». خب! اگر قرار بود این تحریمها یکی در میان برداشته شود به نحوی که مثلا هیچ سرمایهگذار بزرگی نتواند با ایران همکاری کند یا در میانه راه، همان تحریمهای نصف و نیمه تعلیق شده، در پوشش بزرگتری به نام مادر تحریمها بازگردد، پس برای چه معامله کردیم؟!
هدف اصلی آمریکا و غرب از برجام، سلب اراده و اختیار ایران به واسطه انداختن کشورمان در یک کریدور بسته و مهندسی شده است. برجام به قمار با کلاهبرداری شبیه است که به هیچ قاعدهای در بازی وفادار نیست. ادامه یا قطع قمار با چنین کلاهبرداری در هر دو حال با زیان همراه است. اما زیان خاتمه دادن به بازی یکطرفه و فاقد کمترین چشمانداز برد، به مراتب کمتر از ادامه بازی و افزایش خسارتها و بدتر از همه، به گرو و گروگان رفتن اراده است.
در این میان توهم «ایجاد شکاف میان اروپا و آمریکا به واسطه برجام» نیز هیچ دردی از این توافق دوا نمیکند. ابراز اعتماد بلاوجه برخی دولتمردان و رسانههای به ظاهر حامی دولت به اروپا طی هفتههای اخیر در حالی است که در یک توافق، یکی از چند طرف قرارداد کلاهبرداری کرده است. دیگر طرفها نیز که کنار آن راهزن بودهاند، برخلاف تعهد، کمترین اعتراضی به کلاهبردار نمیکنند هیچ، بلکه از مالباخته میخواهند اگر سلاح و چماقی برای دفاع از خود دارد، در فرآیند مذاکرهای جدید، آن را هم واگذار کند!
دولت، مجلس، هیئت نظارت
فارغ از جار و جنجال رسانههای مدعی اصلاحات برای دیده نشدن سیاهچاله تحریم، اکنون افکار عمومی از دولت انتظار دارد تا برای یکبار هم که شده، اقدام متقابلی در مقابل گستاخی آمریکا انجام دهد.
با توجه به قانون «اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام» مصوب مجلس، خلأ قانونی برای مقابله با اقدامات خصمانه طرف مقابل وجود ندارد. در بند 3 این قانون آمده است: «دولت موظف است هرگونه عدم پایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریمها یا بازگرداندن تحریمهای لغو شده یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را به دقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد به طوری که ظرف مدت 2 سال ظرفیت غنیسازی کشور به 190 هزار سو افزایش یابد.» این ماده قانونی به وضوح تکلیف دولت در برابر هرگونه نقض برجام را مشخص کرده است اما متاسفانه دولت آقای روحانی تاکنون از اجرای این قانون شانه خالی کرده است.تقریبا اکثریت اعضای هیئت نظارت بر برجام تاکنون حداقل یک بار از نقض روح و جسم برجام و همچنین نقض فاحش برجام توسط طرف غربی سخن گفتهاند اما متاسفانه واکنش هیئت نظارت برجام در اکثر موارد تنها به تذکر لسانی ختم شده است. در حال حاضر بدعهدی آمریکاییها و نقض مکرر برجام درحالی رخ میدهد که هیئت نظارت بر برجام در این مدت به واکنشهای حداقلی(مانند برگزاری جلسات بدون خروجی) و حتی سکوت و متاسفانه در برخی موارد به توجیه عهدشکنی طرف مقابل اقدام کرده است و در نهایت واکنش درخوری در مقابله با نقض مکرر برجام توسط آمریکا انجام نداده است. روندی که در کنار انفعال دولت موجب گستاخی طرف مقابل در ادامه دادن به رویه ناصواب خود شده است.مجلس شورای اسلامی نیز در این میان نقش حائز اهمیتی بر عهده دارد. در حال حاضر وظیفه اصلی مجلس پیگیری اجرای تکالیف مشخص شده در قانون «اقدام متناسب و متقابل در اجرای برجام» از سوی دولت است.انفعال دولت، مجلس و هیئت نظارت بر برجام در اقدام متقابل، موجب تشدید و تثبیت ادراک غلط آمریکاییها مبنی بر وابستگی ایران به برجام خواهد شد و در نهایت به افزایش اشتهای تحریمی دشمن و گسترش دامنه گستاخیها منجر میشود.