فاجعهای که این روزها در میانمار، یکی از فقیرترین کشورهای آسیای جنوب شرقی در حال وقوع است، بیشک یکی از مصادیق نسلکشی و محصول طراحیهای غرب و آمریکا محسوب میشود. این کشور از زمان استقلال از انگلیس در سال 1948 تاکنون، همواره در معرض خشونت و کشتار بوداییهای افراطی بوده است. در اولین کشتار وسیع مسلمانان این کشور پس از استقلال، نزدیک به 100 هزار مسلمان در ایالت «اراکان» جان خود را از دست دادند که این فاجعه با انتقامجویی انگلستان، رابطه مستقیم داشت؛ به این دلیل که مسلمانان میانمار با تمام توان در برابر استعمار انگلیس مقاومت کردند و همین پایداری موجب شد استعمار پیر، سیاست تفرقهافکنی را برای از بین بردن قدرت مسلمانان بکار گیرد.
اما موج اخیر نسلکشی مسلمانان میانمار از ژوئن سال 2012 و مقارن با سفر «هیلاری کلینتون» آغاز شد و به عبارتی باید گفت که سفر وزیر امور خارجه اسبق آمریکا به میانمار، تیر خلاص اصلاحات غربی بر پیکر مسلمانان این کشور بود. محور اصلی سفر کلینتون به میانمار، بهبود مناسبات آمریکا و میانمار اعلام شد و وزیر خارجه آمریکا از دولت این کشور خواست به اصلاحات در این کشور ادامه بدهند تا ثابت کنند که با جامعه جهانی همراه هستند. پس از این دیدار، «تین سین»، رئیس جمهور وقت میانمار طی یک سخنرانی اعلام کرد که مسلمانان روهینگیا باید از کشور اخراج و به اردوگاههای پناهندگان سازمان ملل منتقل شوند.
دولت میانمار همچنین به صورت رسمی دستور داد که مسلمانان، دیگر حق تأسیس مساجد جدید یا ترمیم مساجد قدیمی را ندارند. همین مصوبه کافی بود تا افراطیون بودایی حدود 72 مسجد را ویران کنند و نزدیک به 30 هزار مرد و زن و کودک را با قساوت و به فجیعترین شکل ممکن به قتل برسانند. بنابراین، آنچه در حال حاضر در میانمار اتفاق میافتد، بیتردید حاصل حمایت آمریکا و اروپا از دولت این کشور است؛ چراکه دولت غربگرای میانمار بهترین گزینه برای سرکوب مسلمانانی است که از ابتدا نشان دادند با اشغالگری و سلطه بیگانگان مخالفاند.
از سوی دیگر، در حالی که کشتار مسلمانان در میانمار بیوقفه ادامه دارد، مدعیان دروغین حقوق بشر چشم خود را بر این حقایق تلخ بستهاند و کوچکترین عکسالعملی از خود نشان نمیدهند. این در حالی است که با گذشت بیش از 70 سال از جنگ جهانی دوم، همه ساله برای قربانیان ادعایی هولوکاست در غرب، مراسم یادبود برگزار میشود و حتی با افراد و مجموعههایی که در این حادثه تشکیک کنند، به شدت مقابله میشود اما همان کشورهای به اصطلاح حامی حقوق بشر، در مقابل نسلکشی مسلمان مظلوم میانمار، سکوت مرگبار اختیار کردهاند. جالب اینجاست که رژیم صهیونیستی از حامیان اصلی رژیم میانمار به شمار میآید و در قالب قراردادهای نظامی، سلاح مورد نیاز نسلکشی مسلمانان را در اختیار جلادان بودایی قرار میدهد.
تأسف بار اینکه آمریکا به عنوان مدعی و سردمدار حقوق بشر، به بهانههای واهی، نقض موهوم حقوق انسانها در کشورهای غیرهمسو را در بوق و کرنا کرده و از همه ابزارهای فشار خود برای تنبیه و تحریم آنها استفاده میکند اما نه دستگاه سیاست خارجیاش و نه سازمانهای تحت حمایتش مانند شورای حقوق بشر سازمان ملل، با مشاهده هولوکاست مسلمانان میانمار، حتی خم به ابرو نمیآورند. سازمان ملل، حتی از صدور قطعنامه غیر الزامآور علیه میانمار مضایقه میکند، در حالی که اگر چنین اقدامی صورت میگرفت، شاید دولت میانمار از سیاستهای قرونوسطایی خود دست برمیداشت اما دریغ از یک واکنش و صدور بیانیه در محکومیت کشتار فجیع مسلمانان. همین رویکردهای دوگانه است که مبنا و ماهیت کارکرد سازمان ملل را در ادعای ایجاد صلح و ثبات جهانی زیر سؤال برده و آن را به اهرمی در دست قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است.
علاوه بر این، دروغ بودن ژستهای حقوق بشری آمریکا و متحدانش را میتوان در تحولات منطقه غرب آسیا بهخوبی دید. زمانی که محور مقاومت، تروریستهای اجارهای آنها را در سوریه تار و مار و تهدید آنها از سر سایر اقوام و مذاهب کم میکرد یا در آستانه فتح شهرهای راهبردی همچون حلب بود، رگ حقوق بشری غرب متورم شده و با فرافکنی درصدد القای جنایت علیه بشریت بودند و حتی موضوع را به سازمان ملل و تشکیل شورای امنیت میکشاندند تا نشان دهند که حقوق بشر در نزد غرب، از هر چیزی مهمتر است، در حالی که در مقابل سبعیت بوداییهای افراطی، هیچ اقدام موثری انجام نمیدهند و به این ترتیب ثابت میکنند که منافع آنها بر جان و مال و ناموس انسانها مقدم است.
ضمن اینکه مقامات آمریکایی نه تنها واکنشی نسبت به این نسلکشی انجام ندادهاند، بلکه در رویکردی بیشرمانه، به تازگی اعلام کردهاند که تحریمهای میانمار را لغو خواهند کرد؛ زیرا از نظر واشنگتن، حمایت از دولت مجیزگوی میانمار، بر هر موضوع دیگری اولویت دارد و در راستای سیاست کلان آمریکا در آسیای جنوب شرقی است. آمریکا در قبال سکوت معنادار در برابر فجایع اخیر میانمار، چند هدف را دنبال میکند که مهمترین آنها عبارتاند از چپاول منابع طبیعی این کشور، استفاده از خاک میانمار برای رویارویی احتمالی با کره شمالی، تأمین انرژی مورد نیاز خود و در نهایت، داشتن دست برتر در مهار و کنترل چین.
ماجرای قتلعام مسلمانان روهینگیا زمانی غمانگیزتر میشود که با سکوت و انفعال یا اقدام نمادین کشورهای اسلامی در قبال بربریت بودائیان مواجه میشویم. چشم امید مسلمانان میانمار به حمایت جوامع اسلامی است تا شاید تسکیندهنده بخشی از آلام آنها باشد اما برخی کشورهای مرتجع، آنچنان در فکر آتشافروزیهای فرقهای در عراق و سوریه غرق شدهاند و در یمن و بحرین به برادرکشی روی آوردهاند که از وقایع خونبار میانمار غافل مانده و کوچکترین توجهی به کشتار و آوارگی هزاران مسلمان ندارند.
دهها کشور اسلامی با بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان، در صورت همدلی، قطعاً میتوانند بر دولت نژادپرست میانمار، فشارهای قابل توجه اقتصادی و سیاسی وارد کنند تا دولت این کشور به عقبنشینی از سیاستهای ضد انسانی خود مجبور شود. ایکاش کشورهای مسلمانی که علیه یک کشور مسلمان دیگر، شدیدترین سیاستهای تحریمی را اعمال میکنند و حتی راه ارسال غذا و دارو را هم بر آن میبندند، همین اقدام را نسبت به دولت جانی میانمار انجام میدادند، اما عدم تشخیص درست مصالح مسلمانان از سوی حکومتهای وابسته در کنار انفعال و سکوت جهان اسلام سبب شده تا همچنان شاهد کشتار بیشتر مسلمانان در این کشور باشیم.
از آنجا که دفاع از مسلمانان تحت ظلم بر اساس آیات و روایات متعدد، وظیفه همه مسلمانان است، وقت آن رسیده که همه کشورهای اسلامی با استفاده از حداکثر توان و ظرفیتهای خود در حوزه رسانه و با بهرهگیری از مجموعههایی همچون «سازمان همکاریهای اسلامی» و «اتحادیه حقوقدانان جهان اسلام»، نسبت به پیگیری همهجانبه برای توقف جنایتها و سپس تعقیب قضایی آن در محاکم بینالمللی اقدام کرده و با کنار گذاشتن اختلافات برای جلوگیری از تکرار چنین فجایعی در جهان اسلام تلاش کنند.
حسین کنعانیمقدم