نهم شهریور یادآور ربودن شدن امام موسی صدر، روحانی سرشناس و موثر ایرانی است که با اقدامات متنوعش برگی زرین را در تاریخ شیعیان لبنان به ثبت رساند.
شاید بیراه نباشد که گفته شود دوران حیات شیعیان در لبنان را باید به دو دوره قبل و بعد از مهاجرت سید موسی صدر از ایران به لبنان تقسیم کرد. البته نقطه اوج دوران درخشانِ پس از ایشان را باید ظهور حزبالله لبنان عنوان کرد اما همانگونه که بارها جناب سیدحسن نصرالله گفته است، بخشی از توفیقات امروز مقاومت اسلامی در این کشور مرهون تلاشها و بسترسازی است که صدر در دوران حضور خود در لبنان فراهم نمود. امام موسی صدر در قریب به دو دهه حضورش در این کشور اقدامات متنوع فرهنگی، مذهبی، آموزشی و اقتصادی انجام داد که در نتیجه آن وضعیت شیعیان ارتقاء یافته و از شهروند دون پایه جامعه به مراتب بالاتر دست یافتند.
راه اندازی تشکیلات حمایتی از محرومین شیعه، که در مناطق جنوبی ساکن بودند، ضمن اینکه چراغ امید به آینده را در دل ایشان روشن کرد، بستری برای توانمند سازی جوانان و دست یافتن آنها به مشاغل بهتر شد. همچنین از اقدامات ماندگار و مهم صدر، گفتگوی بین ادیان در کشور کوچک اما پرمسئله و پرمذهب لبنان بود که هنوز هم در میان لبنانیها، اثرات آن هویداست. در مسیر همین گفتگوها و تعاملات بود که شیعیان هم به مرور خود را در تراز اهل سنت و مارونیها(مسیحیان) یافتند و برای نیل به جایگاهشان تلاش مضاعف کردند.
امام موسی صدر که افقهای بلندی را برای فعالیتهای خود ترسیم کرده بود در مرزهای محدود لبنان متوقف نشد و سفر به کشورهای دیگر و ارتباط با سران آنها را در دستور کار خود قرار داد و در همین سفرها بود که سرنوشتی عجیب پیدا کرد. او در نهم شهریور ۱۳۵۷ و تنها چند ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، درحالیکه از لیبی قرار بود به ایتالیا برود ناپدید شد و این ابهام در وضعیت ایشان تا به امروز پابرجاست.
بدون شک امام موسی صدر را باید سرسلسله ایرانیانی دانست که برای خدمت به دین و مذهب و خلق خدا راهی دیار جبل عامل شدند، اما این سلسله ستارههای دیگری هم دارد؛ دکتر مصطفی چمران، حاج احمد متوسلیان، دکتر غضنفر رکن آبادی و سردار حسن شاطری(حسام خوشنویس). با اندکی تامل در سرنوشت این بزرگان در می یابیم که تمامیشان، سرنوشتی ماندگار و خواندنی پیدا کرده اند.
«مصطفی چمران» پس از سالها همکاری مخلصانه با امام موسی صدر در «جنوب لبنان»، به جبهههای «جنوب ایران» میرود تا عارفانه شهید شود و نامش در تاریخ ایران ماندگار.
«احمد متوسلیان»، فرمانده دلیر تیپ پیروز محمدرسول الله(ص) پس از آزادی خرمشهر در «جنوب ایران» راهی سوریه میشود تا به کمک رزمندگان شیعه در «جنوب لبنان» که مشغول مبارزه با دشمن اشغالگر صهیونیست هستند، بشتابد. کیست که نقش او و همرزمانش در سپاه را در آموزش و تاسیس مقاومت اسلامی لبنان(حزب الله) انکار کند؟ متوسلیان سرانجام در همین مسیر خدمترسانی به اسارت در میآید و قریب به ۳۵ سال است که «سرنوشتش نامعلوم» است.
«غضنفر رکن آبادی»، اگرچه آخرین عنوانش در لبنان سفیر ایران بود، اما چند سالی پیش از آن هم در مقام کارشناس و نیز دانشجوی دکتری، در این کشور حضور داشته و به معنای واقعی کلمه کارشناس ارشد لبنان بود. دوران ۵ ساله سفارت او بی تردید درخشانترین دوران ارتباط رسمی ایران و لبنان بوده است. رکن آبادی در آن ایام از سرشناس ترین چهرهها برای لبنانیها و بویژه شیعیان بود که این اتفاق از تلاشهای مختلف و متعدد و انگیزه سرشار او نشات میگرفت. او هم اما «سرانجامی مبهم» یافت و در سال ۹۴ آخرین ایرانی بود که پس از ماهها پیکرش در میان قربانیان «فاجعه منا» پیدا شد. اگرچه تا به امروز نه از سوی سعودیها و نه از جانب ایران، علت دقیق شهادت وی مشخص نشده است.
در جنوب لبنان کمتر کسی هست که مهندس «حسام خوشنویس» را نشناسد. مهندسی ایرانی که تنها چند روز پس از پایان جنگ ۳۳ روزه راهی لبنان شد تا پیام آور دوستی و خدمت رسانی ایرانیان به برادران لبنانیشان باشد. اقدامات ماندگار مهندس در جای جای جنوب لبنان که از روح بلند و دغدغه مند او سرچشمه میگرفت خود مثنوی بلندی است. سردار شاطری با پایان یافتن ماموریتش در لبنان و اتمام پروژه های ایران در این کشور، این بار راهی سوریه شد تا گرهای از مشکلات مردم مظلوم این کشور بگشاید. اما خداوند مشکل گشا، مزد ۳ دهه مجاهدتش را در بیابانهای اطراف «حلب» به او داد و حاج حسن هم به شهید چمران پیوست.
حقیقتا که سرنوشت پرچمداران ایرانی در لبنان، سرنوشتی جذاب، عجیب و آموزنده است.