پرونده کارکردی تروریسم تکفیری دارای بخشهای گوناگون و اهدافی است که سطوح متفاوتی از منافع را برای ساماندهندگان به بحران سوریه، عراق و لبنان تشکیل میدهد. خاورمیانه جدید و بزرگ که قرار بود در «فریب قرن» در 11 سپتامبر پایهگذاری شود و با نام مبارزه با تروریسم و اشغال عراق و افغانستان و سپس تسلط بر تمامی منطقه، مدل امریکایی دولتهای خاورمیانه شکل گیرد، راه بهجایی نبرد که از سال 2011 با پروژه تروریسم تکفیری جان گرفت.
بخشی از پازل منطقهای این پروژه با استقرار تروریستهای داعش و النصره (القاعده) در مناطق کوهستانی در مرزهای لبنان و سوریه پیشبینی شده بود تا ضمن ایجاد یک خط دریایی در مدیترانه و سپس از مناطق تحت نفوذ سعد حریری و سمیر جعجع به این مناطق کوهستانی در عرسال یا القاع در شمال سوریه متصل شود و هم به سمت دمشق و هم به سمت شهر حمص و قصیر، مسیر لجستیکی مستقل داشته باشد. اگر چه بعدها مرزهای اردن و ترکیه و تا حدودی عربستان نیز فعال شدند ولی مرزهای لبنان و سوریه و خصوصاً مناطق قنیطره برای امنیت ملی رژیم صهیونیستی حائز اهمیت بودند، به طوری که اگر تمامی عراق و سوریه از لوث تروریستهای تکفیری آزاد میشد، رژیم صهیونیستی و امریکا، نیاز استراتژیک به مناطق کوهستانی عرسال و رأسبعلبک داشتند تا عقبه و محیط تنفسی مقاومت اسلامی و حزبالله در لبنان، همواره با ناامنی و بیثباتی همراه باشد و انرژی اصلی مقاومت را مشغول کند.
از عملیات اخیر در عرسال که پرونده النصره و سرایا اهل الشام را در عرسال مختومه کرد و در ادامه آن عملیات در جرود رأس بعلبک و روستای مسیحی القاع و حواشی کوهستانی آن روی داعش، قبل از اینکه تروریستها را نگران کند، امریکا و رژیم صهیونیستی را با کابوس مواجه کرد چرا که رژیم صهیونیستی بنا به اعتراف مؤسسه بگین ـ سادات با نام جعلی صلح، حفظ داعش و النصره را مطابق منافع ملی و امنیت ملی این رژیم قلمداد میکند و معتقد است هر کس از غرب امنیت میخواهد باید اجازه دهد داعش و النصره و بقیه تروریستهای منطقه، مشغول مسلمانکشی باشند. مسئله از نگاه مقامات امنیتی اسرائیل آنچنان اهمیت داشت که حتی برای مداخله نظامی و جلوگیری از عملیات در عرسال و رأس بعلبک و لبیک گفتن به درخواست تروریستها آماده شده بودند که هشدارهای آشکار و پنهان مقاومت، آنها را مجبور کرد با حسرت نابودی آخرین تروریستهای این مناطق را نظاره کنند.
اکنون امریکاییها و اسرائیلیها نه فقط پیادهنظام تروریستی خود را از دست دادهاند بلکه در ادامه پیروزیهای سال 2000 و 2006، باید شاهد یک پیروزی استراتژی دیگر مقاومت و حزبالله در لبنان باشند، به همین دلیل است که سفارت امریکا در بیروت به رسانههای مزدبگیر و جریان حریری و جعجع تأکید کرده است حق ندارند در اعلام پیروزی حزبالله با آنها همنوایی و تا حد امکان برای کوچک کردن این پیروزی تلاش کنند و دست به عملیات روانی جدیدی بزنند و سلاح مقاومت را زیر سؤال ببرند. پروژه تروریستی برای تولید خاورمیانه جدید هم در مناطق مرزی لبنان، سوریه و در سوریه و عراق، نفسهای آخر را میکشد و اسرائیل در مسکو و واشنگتن برای کاستن از کابوس اخیر مأیوسانه به هر دری میزند.
هادی محمدی