برگزاری مراسم تنفیذ و تحلیف ریاستجمهوری دوازدهم در صدر اخبار و تحلیلهای داخلی و خارجی قرار گرفته و رسانههای وابسته به جریانات سیاسی و کانونهای قدرت داخلی و خارجی در تلاشند با جهتدهی به افکارعمومی و فضاسازیهای سیاسی اهداف خود را در چهارسال آینده در سطح ملی، منطقهای و بینالمللی پیگیری کنند. اما دولت تدبیر و امید هرچند در چهار سال گذشته نتوانست به اهداف وعده داده شده خود برای بهبود شرایط اقتصادی و حفظ عزت ملی برسد و بعضاً به انکار و فرافکنی روی آورد، برای موفقیت در چهارسال آینده باید به دور از این هیاهوهای سیاسی و فضاسازیهای رسانهای، همزمان سه اولویت و هدف اصلی که رهبر معظم انقلاب در حکم تنفیذ و سخنرانی خویش پیش پای دولت گذاشتند، در دستور کار خود قرار دهد، در غیراین صورت «توقعی بیش از دولت یازدهم نباید از دولت دوازدهم» داشت. لذا حل مشکلات اقتصادی، تعامل با جهان و تقابل با زورگوییهای آمریکا سه اولویت دولت دوازدهم است و برای تحقق آنها باید به الزاماتی پایبند باشد و براساس این الزامات باید دیدگاه حاکم بر سیاست خارجی خود را اصلاح کند:
1- اولین موردی که تصمیمگیران و تصمیم سازان دولت دوازدهم باید درک کنند این است که اکنون در حال ورود به دوران پسا غرب هستیم و الگوها و ارزشهای تاریخ گذشته غربی- آمریکایی نمیتواند جامعه ما را به پیشرفت و عدالت برساند و براساس نظرات مشاورانی که معتقدند «باید تفکر اسلامی و عدالت خواهی شیعه را کنار گذاشت تا به توسعه رسید» نمیتوانند به موفقیت برسند. چنان که تاکنون دیگر کشورها و حتی خود کشورهای اروپایی براساس ارزشها غربی نتوانستهاند به سامان برسند و با بحرانهای مالی و اقتصادی و امنیتی فراوانی دست و پنجه نرم میکنند. براساس همین بحرانهای جامعه لیبرال غربی، بهمن سال گذشته رئیس کنفرانس امنیتی مونیخ در گزارش سالانه خود هشدار داد«جهان در حال ورود به «عصر پساغرب» است که با کاهش قدرت و نفوذ اروپا و آمریکا همراه است و کشورهای دیگر نظم جهانی جدیدی را شکل میدهند» ولفگانگ ایشینگر چند روز قبل از نشست مونیخ 95در گزارش خود تاکید کرد «برخی از اساسیترین ارکانهای غرب و نظم بینالمللی لیبرال تضعیف شده و کسی حاضر به دفاع از ارزشهای لیبرالی نیست و نظام های غیرلیبرال از جمله ایران و روسیه و چین از این پس با قدرت عمل میکنند».
2- موضوع دومی که دولت باید واقعبینانه درک کند واقعیتهای صحنه بینالمللی و منطقهای و ملی است. به اذعان مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز دنیا و تحلیل گران وابسته به آنها واقعیت مسئله این است که: اولا قدرت و سلطه آمریکا در حال افول و جمهوری اسلامی در اوج اقتدار است. ثانیا ایران توانسته اراده خود را بر مبادلات بینالمللی تحمیل کند تا جایی که هیچ تصمیمی در دنیا نمیتواند گرفته شود مگر مواضع جمهوری اسلامی نیز مورد محاسبه قرار گیرد. ثالثا جمهوری اسلامی توازن قدرت را در منطقه به نفع مقاومت تغییر داده تا جایی که به عنوان هفتمین قدرت جهانی و اولین قدرت منطقهای مطرح است. رابعا در سطح ملی از تواناییهای بالقوه و بالفعل متعددی برخوردار است که این توان و ظرفیت را دارد در مقابل همه فشارها و تهدیدها و تحریمها روی پای خود بایستد. آنگونه که در جنگ تحمیلی ایستاد و بعد از جنگ تاکنون نیز به پیشرفتهای متعددی در زمینههای نانو، هستهای، هوافضا، پزشکی، دفاعی و ... دست پیدا کرده است. دولت باید درک کند ملت ایران با این پتانسیل و توانایی میتواند با حفظ استقلال به راه خود ادامه دهد و نیازی به وادادگی و تسلیم در برابر نظام سلطه و قدرتهای استکباری بویژه آمریکا ندارد. آنگونه که رهبر معظم انقلاب تاکید کردند «امروز در دنیا قانون جنگل حاکم است و در یک چنین دنیایی اگر انسان تسلیم شد و از خودش وادادگی نشان داد و بر سر مواضعش ایستادگی نکرد و از توان خودش استفاده نکرد، قطعاً ضرر خواهد دید. در چنین دنیایی کسی به کسی رحم نمیکند!». لذا اگر دولت با اقتدار عمل کند ملت با شجاعت پشتیبان اوست و چند کشور به اصطلاح جامعه جهانی هیچ غلطی نمیتوانند بکنند، و به فرمایش رهبرمعظم انقلاب «عزت یک ملت در تعامل با دولتها و کشورهای دیگر این است که از استقلالِ رأی برخوردار باشد».
3- نظام سلطه تلاش دارد القا کند جامعه جهانی یعنی دولت مستکبر آمریکا و چند کشور متحد او، اما دولت باید درک کند که جهان به معنی چند کشور اروپایی و آمریکا نیست و تجربه، حداقل در چهار ساله گذشته نشان داده که اگر در فهم جامعه جهانی دچار توهم شویم و به دنبال رضایت آمریکا و چند کشور اروپایی باشیم نه تنها مشکلات کشور حل نخواهد شد، بلکه بر آنها افزوده خواهد شد، تجربه برجام به عنوان یک خسارت محض و دستاورد هیچ پیش روی ماست. حضور 105 هیئت خارجی در مراسم تحلیف رئیس جمهور دوازدهم و حضور بیش از140 کشور جهان در اجلاس غیرمتعهدها در دولت دهم نشان میدهد بدون دلبستگی به آمریکا و چند کشور اروپایی و بدون توجه به عصبانیت آنها میتوان با جهان تعامل گسترده داشت.
4- مسئله دیگری که درک آن برای موفقیت دولت دوازدهم مهم است این است که بداند آمریکا در تعامل با ایران جز در اندیشه دشمنی و نابودی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی برآمده از رای مردم نیست. چه دستکش مخملی دموکراتها روی دست چدنی باشد و چه دست چدنی جمهوری خواهان علنی باشد. چنان که رهبرمعظم انقلاب بارها در این خصوص به دولتمردان هشدار دادند: «مسأله ما با امریکا، مسئله روابط نیست. برای آنها روابط به معنای مقدّمه برای تسلّط است و به کمتر از آن هم راضی نیستند! اسم روابط و تعامل را به عنوان شعار میآورند اما رابطه بهانه است برای برگرداندن سلطه خود». لذا در تعامل با جهان منطقه ممنوعهای وجود دارد که رهبرمعظم انقلاب بر آن تاکید دارند: «بارها گفتهایم که عزت و حکمت و مصلحت را رعایت کنند و بروند با همه دولتها ارتباطات داشته باشند، لیکن منطقه ممنوعهای وجود دارد که از آن نباید تجاوز کنند» و این منطقه ممنوعه هم به فرموده رهبر معظم انقلاب زمانی پایان مییابد که « خصومت با جمهوری اسلامی و حمایت از دشمنان ایران و پشتیبانی بیقید و شرط از رژیم صهیونیستی خاتمه پیدا کند» و به فرموده امام راحل (ره) «تا وقتی که آدم بشود»!.
5- اما دولت با در نظر داشتن دشمنیهای آمریکا، باید بداند آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی مستاصل شده و این آمریکا است که برای حل مشکلات خود به ایران نیاز دارد، نه ایران به آمریکا، و اگر به تعامل با آمریکا امید بسته، باید بداند آمریکا آن گونه که در قضایای متعدد از جمله افغانستان و عراق و برجام نشان داده، بعد از اینکه خرش از پل گذشت به ریش مذاکره کنندگان با خود میخندد و به هیچ تعهدی پایبند نیست. چنان که اکنون نقض روح و متن برجام آنقدر فاحش است که خود دولتمردان و مذاکره کنندگان ناگزیر به اذعان به آن هستند و برجام باردیگر نشان داده «آمریکاییها هم غیرقابل اعتمادند، هم غیرمنطقیاند و هم بدعهدند».
6- همانگونه که امید بستن به تعامل با آمریکا خطایی استراتژیک است، دل بستن به تعامل با اروپاییها بدون توجه به واقعیتهای موجود خطایی استراتژیکتر است. واقعیت موجود درباره تعامل با اروپایی این است که تجربه نشان داده اروپاییها دنباله رو آمریکا هستند. چنان که در تازهترین همراهی اروپاییها با آمریکا، هفته گذشته در بیانیه مشترکی با آمریکا ایران را به دلیل پرتاب ماهواره صرفاً علمی سیمرغ متهم به نقض قطعنامه 2231 با هدف زمینهسازی برای معرفی ایران به عنوان ناقض برجام کردند. قبل از این نیز هرجا آمریکا ایران را تحریم کرده اروپاییها با آمریکا همراهی و ملت ایران را تحریم کردند. لذا به فرمایش رهبر معظم انقلاب « تعامل با اروپا به شرط استقلال از آمریکا مفید است و اروپا اگر میخواهد با ایران تعامل داشته باشد باید خودش را از تبعیّت آمریکا نجات بدهد».
7- دولت باید بداند راه تحقق اهداف سه گانه تعیین شده از سوی رهبرمعظم انقلاب فقط اقتصاد مقاومتی است نه چشم امید داشتن به سرمایه گذاریهای خارجی، هرچند اگر محقق شود مطلوب است اما براساس آمار گمرک در چهارسال گذشته محقق نشده و علیرغم امضاء برجام روند نزولی داشته است. اقتصاد مقاومتی براساس درون زا بودن میتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، براساس برونگرا بودن میتواند تعامل با جهان را تسهیل کند و براساس ماهیت و ذات خود که موجب تقویت اقتصاد کشور میشود، میتواند در مقابل جنگ تمام عیار اقتصادی آمریکا کشور را مصون و بیمه کند. لذا اقتصاد مقاومتی روی دیگر سکه استکبارستیزی و مقابله با آمریکاست. براساس تاکیدات رهبرمعظم انقلاب «در عرصه دیپلماسی آن کشوری موفّق است که متّکی باشد به نیروی درونزا؛ آن دولتی میتواند در پشت میز مذاکره دیپلماسی حرف خودش را سبز بکند و به مقصود و نتایج مورد نظر خودش دست پیدا کند که متّکی باشد به یک اقتدار و تواناییهای درونی. از یک چنین دولتی حساب میبرند»
8- آمریکاییها هم باید بدانند اولا راه تعامل با جمهوری اسلامی فقط این است که «حسن نیت خودشان را در عمل نه در شعار اثبات کنند». ثانیا باید بدانند در ایستادگی مقابل قدرتهای استکباری و در حفظ استقلال جمهوری اسلامی همه در ایران با هم یک کلام هستند و خیال نکنند که میتوانند بین ملت انشقاق بیندازند. ثالثا علیرغم میل دشمنان و بویژه آمریکا و اسرائیل تعامل ایران در سطح جهان گسترش خواهد یافت و اگر کشوری هم تحت تأثیر آمریکا بخواهند با جمهوری اسلامی دشمنی کند، ملت روی پای خود ایستاده است چرا که به تصریح رهبر معظم انقلاب «اگر ما در مقابل دشمنی دشمنانمان با شجاعت و با اقتدار نایستیم، ما را خواهند خورد، کشور را خواهند بلعید. نباید اجازه بدهیم».
دکتر محمدحسین محترم