با تصویب طرح تحریمهای جدید امریکا علیه ایران، روسیه و کره شمالی در مجلسین امریکا با توجه به اکثریت بالای رأیدهندگان، عملاً تصویب و ابلاغ آن برای اجرا از سوی ترامپ، رئیس جمهور امریکا همانگونه که در بیانیه کاخ سفید آمده است را باید قطعی دانست.
با توجه به مواضع و شعارهای مطرح شده توسط ترامپ و تندروهای حاکم بر مجلسین امریکا، به نظر میآید که برای دستگاه سیاستگذاری حاکم بر امریکا، چارهای جز این باقی نمانده است که خلأهای موجود در برجام را به فرصتی برای جبران شکستهای امریکا در برابر ایران تبدیل و از آن طریق ایران را به پذیرش برجامهای دیگر وادار سازد.
در مورد چرایی مواضع کنگره و کاخ سفید، روند تحولات، اهداف اصلی امریکاییها را آشکارتر کرده است، یعنی در حالی که بهانههای ظاهری امریکا موضوعاتی نظیر هستهای، موشکی و یا حقوق بشر است، روزنامه نیویورک تایمز هفته گذشته بر ریشه این کینهورزیها تأکید میکند، آنگاه که مینویسد: بسیاری از سیاستمداران امریکایی معتقدند به دلیل آنکه ایران از سال 1979 میلادی (1357 خورشیدی و زمان پیروزی انقلاب اسلامی) راهش را از امریکا جدا کرده است، تنها سزاوار انزوا و مجازات است. این جمله نیویورکتایمز ترجمان همان جمله ترامپ است که در 15 بهمن 1395 در گفتوگو با فاکسنیوز گفته بود که ایران اگر با امریکا باشد، امریکا نه با هستهای ایران مشکل دارد و نه موشکی ایران، مبتنی بر همین هدف امریکاییهاست که پمپئو، رئیس سازمان سیا 29 تیرماه از تغییرات اساسی در راهبرد امریکا علیه ایران سخن به میان آورده و میگوید: در یکی از اولین اقدامات رئیسجمهور امریکا در حال ایجاد ائتلافی از کشورهای خلیج (فارس) و اسرائیل برای یافتن پلتفرمی مشترک برای عقب راندن توسعهطلبی ایران است، اما نکته مهم این است که امریکا برای تحقق راهبرد خود برای مقابله با گسترش نفوذ و هژمونی ایران گزینههای چندانی را در پیش رو ندارد، زیرا در حالی که دولت قبلی امریکا دائماً از روی میز بودن همه گزینهها سخن به میان میآورد و تکیه اصلیاش در بهرهگیری از این گزاره تهدید ایران به برخورد نظامی بود، این دولت بر ناتوانی امریکا در بهرهگیری از این گزینه از همان روزهای آغازین تأکید و درک کرده است که ورودش در یک درگیری نظامی جدید برای امریکا چقدر هزینه دارد.
عدم همراهی اروپا و دیگر متحدین با امریکا در این دور جدید از تحریمها به رغم همراهی در تهیه برجام، عملاً امریکا را در این دور جدید تنها گذاشته است، به گونهای از همین آغاز زمزمه مخالفتها با یکهتازی امریکا آغاز شده است، مضافاً بر اینکه ایران در عرصههایی که امریکا به عنوان دور جدید تحریمها مطرح کرده است، نشان داده که به خودکفایی رسیده است، یعنی عرصه فعالیتهای موشکی و یا نظامی، عرصهای نبوده است که ایران پیش از این تحریم نباشد، چرا که همه دستاوردهای نوین ایران در عرصه موشکی و ارسال ماهواره به فضا، در اوج تحریمها حاصل شده است.
نکته دیگر آبدیدهتر شدن مردم نسبت به روند تحریمهاست، یعنی در شرایطی که در گذشته هر مصوبه کنگره و یا بیانیه کاخ سفید میتوانست به تلاطم در عرصه اقتصادی و بازار ایران بینجامد، اما مصوبه جدید تأثیری در عرصه اجتماعی و اقتصادی ایران نداشت، اما تنها نقطه امید ترامپ و تیم همراه او تبدیل این مصوبه و تبعات آن به شکلدهی به یک دوقطبی در جامعه ایران است؛ دوقطبی که میتواند از منظر آنان به یک تقابل در جامعه ایران انجامیده مقدمهای برای براندازی و تغییر در جامعه ایرانی و در نهایت زمینهسازی برای برجامهای بعدی باشد، تا از این طریق بتواند با مهار نفوذ و اقتدار ایران، زمینه را برای بازیابی اقتدار و موقعیت از دست رفته امریکا در منطقه فراهم کند به عبارت دیگر انتظار امریکاییها از کارکرد مصوبه جدید شکست اقتدار ایران است که در ماههای اخیر به رغم، انفعال دستگاه سیاست خارجی، توانسته است حرف اول را در منطقه زده و با شکست پیدرپی امریکا و متحدینش ایران اسلامی را به قدرت اول در منطقه تبدیل کرده است. از نگاه آنان تضعیف اقتدار و توان موشکی ایران و تحریم سپاه به عنوان پاسدار دستاوردهای انقلاب و محور اصلی حمایت از مقاومت تنها راهی است که میتواند ایران را از مواضع مقتدرانه خود عقب رانده و با دامن زدن به مخالفتهای داخلی، زمینه را برای تسلیم و پذیرش برجامهای بعدی آماده کند.
اما به رغم تصور امریکاییها سلسله مصوبات و تحریمهای اخیر همانگونه که اشاره شد، نه تنها نتوانست چالشی جدی در عرصه اقتصادی و اجتماعی کشور ایجاد کند، بلکه با توجه به زمینههای وحدت گفتمان و انسجام در کشور، در صورت هدفگذاری مناسب میتواند به فرصتی برای دستگاه سیاست خارجی تبدیل شود تا از موضعی قدرتمندانهتر اعتبار و عزت ایران اسلامی را پاس داشته و خلأهای برجام را که هر از گاهی به عرصهای برای امتیازگیری دشمن تبدیل میشود، کور کند.
عباس حاجینجاری