رئیسجمهور اخیراً گفت: «مشکلاتی که پیش روی ماست، صرفاً مشکلات دولت دوازدهم نخواهد بود، بلکه مشکلات نظام و کشور و ملت ماست.» (سایت ریاست جمهوری-11 تیر 96)
این سخن را با قدری تسامح و با فرض حسن نیت گوینده میتوان به عنوان یک سخن کلی و نه سخنی که نتیجه خاص از آن گرفته شود، پذیرفت اما من ندیدهام که رئیسجمهور یک بار هم گفته باشد: «رأی به من در انتخابات ریاست جمهوری 96 رأی به نظام بود».
شبیهترین سخن رئیسجمهور پس از انتخابات 96 در این باره پشت درهای بسته شورای عالی انقلاب فرهنگی زده شد که اشاره به یک امر بدیهی است و نه اینکه رئیسجمهور رأی خودش را رأی به نظام بداند: «حضور پرشکوه مردم در انتخابات نشانه علاقهمندی به نظام و موجب خشنودی دوستداران انقلاب و یأس دشمنان شد.» در واقع اینجا رئیسجمهور «حضور مردم» را نشانه علاقه به نظام دانسته و نه دقیقاً «رأی به خودش» را.
به هر حال بعید است کسی مدعی شود که رئیسجمهور پس از انتخابات، پرچمدار این حقیقت شده باشد که رأی به او رأی به نظام بوده است، با این حال او یک نکته تازه، کشف کرده است که «مشکلات کشور، مشکلات نظام است نه فقط دولت.»
اما در عوض با یک جستوجوی ساده به انبوهی از تحلیلهای داخلی و خارجی خواهیم رسید که سراسیمه وارد این بحث شدهاند که «رأی به روحانی، رأی به نظام نبود و باید سریعتر این حقیقت را گوشزد کنیم تا نظام از آن سوءاستفاده نکند.»(!)
این نشان میدهد برخی حامیان و طرفداران دولت، اتفاقاً پرچمدار خلاف این واقعیت هستند که رأی به هر رئیس جمهوری از جمله روحانی و هر رئیس جمهوری پس از او، رأی به کلیت نظام است.
اما اصل این بحث که مشکلات کشور مشکلات دولت به تنهایی نیست و مشکل نظام و مردم هم هست، اگر بخواهیم نتیجه خاص از آن بگیریم، پر از اشکال است، چه رسد به اینکه گوینده حاضر نباشد رأی خود را، رأی به نظام بداند اما حاضر باشد مشکلات کشور را مشکلات خود نداند و به گردن مردم و نظام هم بیندازد.
معلوم است که در بسیاری از جهات بین کلیت نظام و مردم با دولت، درهم تنیدگیهایی هست که نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد اما در این اشاره به خصوص آقای روحانی، واضح است قصد و منظور صرفاً یادآوری یک امر بدیهی نبود و ظاهراً گوینده قصد دارد نتیجه بگیرد اگر دولتی نتوانست مشکلات را حل کند، یعنی «مردم و نظام» نتوانستهاند مشکلات را حل کنند، زیرا مشکلات، مشکل همه است و باید همه ـ مثلاً ـ دست یاری بدهند تا حل شود و حالا اگر حل نشد، نتیجه میگیریم که یکی از این سه رکن – مردم، نظام و دولت- دست یاری ندادهاند؛ دولت که حسابش پاک است، پس میماند نظام و مردم که نتوانستهاند مشکل خود را حل کنند یا مانع حل مشکلات خود و نظام به دست دولت شدهاند!
اینگونه در هم پیچیدن مشکلات با مردم و نظام، به این میماند که شما برای تأیید نظریات خود، نظریات کمکی را نیز فرض بگیرید تا هرگاه به نتیجه نرسیدید، کذب نتیجه را به گردن نظریات کمکی بیندازید. با این منطق دیگر هیچ دولتی «مسئول» و جوابگو نخواهد بود، زیرا به راحتی میتوان گفت که هر مشکلی چند عامل دارد و اگر مشکل حل نشد، حتماً «عاملی که ما نیستیم» مانع بوده است.
به همین خاطر است که نگارنده معتقد است باید علم نقد منصفانه از دولت را برافراشته نگاه داشت و در همین بزنگاههایی که دولت قصد فرار از مسئولیت و جوابگویی دارد، جلوی او ایستاد و از حق مردم – که رأی آنها رأی به نظام نیست اما مشکلات کشور، مشکلات خودشان و نظام است- دفاع کرد.
غلامرضا صادقیان