چه شد به «آتش به اختیار» رسیدیم؟

 این روزها همه در مورد اصطلاح «آتش به اختیار» می‌گویند و می‌نویسند؛ آنهایی که همیشه از تعامل و گفت و گو و مفاهمه و خوش بینی حرف می‌زنند، به جمله رهبری که رسیدند کوشیدند بدترین تعابیر را از آن بیرون بکشند و در فضای مجازی بنویسند. چه آنکه پی یافتن گزاره‌هایی علیه رهبری و نیروهای مومن و انقلابی‌ای بودند که مخاطب «آتش به اختیار» بودند و نه آنکه دلشان برای فرهنگ این سرزمین سوخته باشد. این سوی ماجرا هم عده‌ای کوشیدند به تبیین صحیح مقصود رهبری بپردازند؛ اینکه جمله در فضای کار فرهنگی گفته شده؛ اینکه رهبری خواسته‌اند کسی برای کم کاری ‌نداشتن دستور از بالا را بهانه نکند  و ... و اینکه رهبری خودشان معنای کلامشان را با یک «یعنی» گفته اند: «من به همه‌ آن هسته‌های فکری و عملی جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتّباً می‌گویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و به‌قول میدان جنگ، آتش‌به‌اختیار... خب شما افسرهای جنگ نرمید آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی‌تواند درست مدیریت کند، آنجا آتش‌به‌اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید.»

 

اینگونه شد که همه فضای رسانه‌ای از شرح و بسط و نقد این عبارت پر شد، بی آنکه کسی به این نکته توجه کند که چه شد به جایی رسیدیم که رهبری از «آتش به اختیار» بگویند. اصل ماجرا کم کاری نهادهای فرهنگی و دستگاه‌های مرکزی و حتی کم کاری همه همین هسته‌های فکری و علمی جهادی و فکری و فرهنگی است که رهبر اشاره می‌کنند. اگر نهادهای فرهنگی به آنچه قانوناً بر عهده دارند، درست عمل کرده بودند آیا اصلاً نیازی بود که رهبری به سایر هسته‌های فرهنگی اینگونه بگویند که خودتان تصمیم بگیرید و عمل کنید؟

 

حالا وسط بحث‌های زیادی شلوغ شده در مورد تبیین معنا و مفهوم «آتش به اختیار» که شبهه‌ای هم بر آن وارد نبود و معنایش مشخص بود، اصل ماجرا گم شده و وزیر ارشاد تصور می‌کند با نوشتن یادداشتی در مدح هوشمندی رهبری و تأکید بر اینکه تذکرات رهبری داهیانه است و ما خود را ملزم به تحقق آن می‌دانیم، ماجرا حل شده و تمام است. سخنگوی دولت هم نگران سوء استفاده از عبارت «آتش به اختیار» شده است و حال آنکه اگر فرض کنیم دغدغه دولتی‌ها صادقانه است و قصد ایجاد هراسی کذایی از این عبارت و نوع عمل جوانان مؤمن و انقلابی را ندارند، لاجرم یک توصیه به آنان خواهیم داشت و آن اینکه اصلی‌ترین راه بستن مسیر سوء استفاده از کلام رهبری در مورد «آتش به اختیار» صرفاً انجام وظایف فرهنگی خود در چارچوب قانون و فرهنگ و هویت ملی ایران است تا دیگر نیازی به حضور نیروهای آتش به اختیار نباشد. نمی‌شود پای تحلیل و تبیین و ابراز نگرانی از سوء استفاده از آتش به اختیار نشست، اما تغافل کرد که رهبری اگر از آتش به اختیار گفتند، آن را برای زمانی گفتند که دستگاه‌های مرکزی دچار اختلال هستند و اصلی و فرعی دغدغه هایشان جابه‌جا شده و کار را درست پیش نمی‌برند. برای نهادهای فرهنگی الان وقت تبیین هوشمندی رهبری نیست؛ وقت تغییر مسیر و رفع اختلال در کار و انجام صحیح وظایف است. نمی‌شود به تبیین «آتش به اختیار» نشست، ولی از کم کاری‌های منجر به رسیدن به این مقطع سخن نگفت. نیروی آتش به اختیار دوست ندارید؟ راه حل ساده است: دچار اختلال نباشید؛ وظایفتان را انجام دهید تا پای آتش به اختیار وسط نیاید.

 

کبری آسوپار